یافتن پست: #ندیم

رضا
رضا
چرا ما تو این دوران به اومدیم که فقط گرفتار مسائل مختلف باشیم و خوشی ها مون هر روز کمتر بشه ؟
افسانه منکاوی
افسانه منکاوی.jpg افسانه منکاوی
من افسانه منکاوی مربی بین المللی یوگای خنده هستم.
یوگای خنده از سال 1995 توسط دکتر مادان کاتاریا تاسیس شد.
دکتر مادان کاتاریا بر اساس تحقیقاتی که در غرب کرده بودند، متوجه شدند که خندیدن کمک درمان انواع بیماری ها از جمله بیماری های صعب العلاج، سرطان، MS، عروق، روحی و روانی، استرس و اضطراب می شود.
یوگای خنده این بیماری ها را کمک درمان و مرتفع می کند.
دکتر مادان کاتاریا از تحقیقاتی که انجام دادند، این را فهمیدند برای این که اصلا این مریضی ها سراغ ما نیاید، بهتر است قبل از اینکه مریض بشویم بخندیم.
نتیجه تحقیقات دکتر مادان کاتاریا این بود چرا که ما بگذاریم مریض بشویم بعد بخندیم تا خوب شویم، خب ما می خندیدم قبل از اینکه مریض بشویم.
به همین دلایل دکتر مادان کاتاریا در پارک چندین نفر را دور خودشون جمع کردند و به خندیدن ادامه دادند، بر این اساس باشگاه خنده در آنجا تأسیس شد. امروزه در 106 کشور جهان باشگاه های خنده در حال فعالیت هستند.
برای اطلاع داشتن از مزایای بیشتر خنده ، لطفا با شماره 09358219739 در واتس آپ و تلگرام تماس حاصل نمایید.
... ادامه
دیدگاه · 1399/11/4 - 12:34 ·
رضا
رضا
ساکت هستید خبریه ؟ {-7-}
مرجان بانو :)
images مرجان بانو :)
رضا
تولدت مبارک برات بهترین ها رو آرزو دارم و امیدوارم به همه آرزو هات برسی و آرزوهات آرزو نمونن
{-241-}
{-241-}
{-241-}
مرجان بانو :)
images مرجان بانو :)
رضا
رضا
بامداد هنوز نیومده فکر کنم تو جشن قهرمانی گیر کرده {-7-} bamdad
رضا
رضا
با حجم برفی که تو حیاطمون هست میشه یه خونه اسکیمویی بزرگ ساخت . همکار برای ساخت خونه برفی نیازمندیم :)
دیدگاه · 1395/12/2 - 14:07 ·
2
Mohammad
12559056-5800-l.jpg Mohammad
میگه: شاد بودن بهترین انتقامی ست که می توان از زندگی گرفت .



میگم : در عفو لذتی ست که در انتقام نیست !



و هر دو میخندیم ...
... ادامه
مرجان بانو :)
236x323_1449304412461546.jpg مرجان بانو :)
{-41-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
دوست داشتن ، ساده ترین و زیباترین احساس است.... دوست داشتن یعنی ..... بعد از ظهر یک روز تعطیل سه ساعت روی مبل ، درآغوش هم و جاذبه ، وِلــو، هر دو در سکوت فکر می کنیم ... گاهی بلند بلند فکرمان را با هم شریک می شویم بلند بلند از ته دل می خندیم .... ساعت چند است ؟ سه ساعت ؟؟؟ به ساعت روی دیوار شک می کنیم و سیگاری از پاکتش در می آوریم و به دنبال فندک که زیر یکی از ما گم شده، می گردیم و سیگاری شریکی روشن می کنیم و ناگهان در معجزه ای عجیب ، هر دو هوس چای می کنیم ..... فقط من و تو می دانیم که در این لحظه سخت ترین کار دنیا ، بلند شدن و رفتن به آشپزخانه است خود را به مردن می زنم و هرچه کلک بلدم رو می کنم که تو بروی واینقدر مهربانی که گول می خوری در راه آشپرخانه می خندی و زیر لب می گویی : * بدجنس * من بر می گردم و نگاهت می کنم باورم نمی شود ولی از اینکه اینجا نیستی ، دلم برایت تنگ می شود دوست داشتن یعنی جای خالیت احساس شود حتی اگر در آشپزخانه ای ..... ( من ِ بد ِ دوستداشتنی )
... ادامه
4 دیدگاه · 1394/08/11 - 20:19 توسط Mobile ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
@Yilmaz67
چرا هیچ پستی نمیذاری ؟
یه کم فعالتر باش،
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
بنظرتون آدم مجرد قبض موبایلش باید 193000 تومن باشه؟؟؟؟ عایا؟؟؟
معلومه که ...
دست همراه اول درد نکنه عجب دیتاهایی میده آدما رو بشناسیم
شهرزاد
شهرزاد
متن شعر از :
رضا
رضا
به دو نفر همراه جهت شکار در جنگلهای زیبای نیازمندیم .
bamdad
bamdad
یکى از آرزوهام اینه که آخر دنیا داور بیاد سوت بزنه بگه :
تازه نیمه اول تموم شده!
زمینها را عوض کنید...!
.
بعد ما بریم اروپا . اونا بیان ایران!
آى بخندیم...!
یارانه
نماز جمعه
حجاب
اختلاس

آى تحریمشون كنیم!

{-11-}
bamdad
bamdad
بد شده ایم !
از وقتی شروع کردیم به قربانت بروم های تایپی
به دوستت دارم های اس ام اسی
به عاشقتم های فیس بوکی ، وایبری ، ویچتی ، لاینی

بد شده ایم !
از وقتی هر کدام از کانتکت هایمان چیزی فرستاد و ” قلب های سرخ ” را روانه ی تکست کردیم و عشقم و عزیزم و گلم صدایش کردیم
فرقی هم نمیکرد ، که باشد
دیگر کلمات دم دستی ترین ترفندمان شد
کلماتی که مقدسند ، که معجزه میکنند ! افتادند زیر دست و پا
فرقی برایمان نکرد که چه کسی باشد ، از چه جنسی باشد
فقط اینکه باشد و دمی بگذرد برایمان کفایت کرد
بد شده ایم !
از وقتی لبخند زدیم و بوسیدیم و نوازش کردیم
و آنسوی ماجرا پیچیدیم و پیچاندیم
و به زرنگی خودمان آفرین گفتیم
حال خیلی هامان خوب نیست
این روزها عادت کردیم مرگ خیلی چیزها را جشن بگیریم
دردناک است حال و روزمان
دردمان درمان دارد !
کمی صداقت
کمی شهامت
فقط همین . . .!!!

{-15-}
مرجان بانو :)
normal_Photo-Skin_ir-Autumn27.jpg مرجان بانو :)
یه وقتایی دلمون میخواد کسایی که از خودمون روندیم رو برگردونیم!
اما وقتی به پشت سر نیم نگاهی میندازیم (چون جرات کامل برگشتن و دیدن خرابه هایی که درست کردیم رو نداریم!) ، میبینیم که راهی برای بازگشت باقی نمونده،
نه دیگه خودت اون آدم اون موقعی، نه مسیری برای برگشت داری، نه اون آدم دیگه آدم سابقه!

اینا رو کسی داره می نویسه که خیلی مغروره.!
رضا
رضا
به نظرم تا اینجا بزرگترین اشتباه زندگیم رفتن به دانشگاه بود .
bamdad
bamdad
نیت داشتم الان یه پست احساسی و عاشقانه بذارم

دیدم ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ بالا سرم ﻣﯿﮕﻪ :

ﯾﻪ ﭘﺴﺖ ﺳﺮﮐﺎﺭﯼ ﺑﺬﺍﺭ ملت ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﺑﻪ ﻋﻤﺖ ﺑﺪﻥ بخندیم!!!

{-18-}
bamdad
bamdad
آرام رنگ می بازیم ،
با هــم ،
بــدون هم و تبدیل می شویم به تفاله ای ،
که روزی سبز و زیبا دست می تکاندیم در باد
و ماه برایمان ستاره می کوبید به دیوار
و حالا رنگ می بازیم ،
با هــم ، بــدون هم
و تبدیل می شویم به تاریکی !
و باز زمستان بود که معرفت داشت و تو نداشتی ،
حتی برای یک روز !

:(
دیدگاه · 1394/01/7 - 15:12 ·
4
bamdad
bamdad
دوست مجازی من ...

چند وقت است برایت می نویسم

وتو میخوانی

وگاهی تو می نویسی ومن میخوانم

دوست مــــــــجازی من

این روزها درد دلهایمان را

به زبان نمی اوریم

تایپ می کنیم

مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود

روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم

نامت زیباست اما افسوس که مجازی هستی

پشت هریک از این نوشته ها یک نفر نشسته است

میخواند,فکر می کند,گاهی هم گریه می کند,

یا میخندد

برای چند دقیقه هم که باشد از دنیای واقعی مرخصی میگیری

مینشینی برای دل خودت

گاهی هم شب و روز میچرخی در این دنیای رمز دار

ولی میدانم

قدرتمام لبخندهایت تنها هستی

اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی



دوست مــــــــجازی من

گاهی آنقدر بیخود میشویم بین یک دروغ واعتقاد

فراموش می کنیم خودمان را

دور میزنیم منطق وباورهایمان را

میخندیم /گاهی هم دروغ میگوییم

نمیدانم...

دوست مجازی من

بودنت را قدر میدانم

{-253-}
دیدگاه · 1393/12/29 - 23:32 ·
2
bamdad
c3350ec6d66a1f9367e448048395c64a-425.jpeg bamdad
انسان ها تغییر کرده اند ...

چه کسی برای یک کودک گرسنه و یا تشنه محبت، دست به کاری می زند؟

هر روز از کنار این کودکان رد می شویم ...

بی هیچ دغدغه ای!

اما فکرمان مشغول بزرگ کردن ورسیدن به پو است!!

که مبادا گرسنه بماند!

که پو الان بازی می خواهد!!

که پوی من هفتاد و اندی سالش شده، پوی تو چند سالش است؟؟

کاش در گذشته می ماندیم

کاش دغدغه فکری ما کمک به انسان ها بود

مثل کودکی که می خواست با آب نباتش دریا را شیرین کند،

لااقل در حد توان اندکمان به اصلاح جامعه کمک می کردیم!

کاش وقتمان را به جای رسیدن به "پو" در پرورشگاه ها در حال نوازش پوهای واقعی سپری می کردیم!

حتما مادربزرگ هفتاد و چند ساله ی من از بودن با من بیشتر لذت خواهد برد، تا پوی بی احساس!

نمی دانم باید از پیشرفت تکنولوژی خوشحال باشم یا ...

تکنولوژی ای که به من می آموزد هر روز بی تفاوت تر باشم

هر روز بیشتر و بیشتر نفسم را در مرکز توجه قرار دهم ...

و هر روز احساسات و غرایز درونی قشنگ مرا با نوع مصنوعی و مجازیش ارضا می کند . . .

:(
دیدگاه · 1393/11/30 - 22:09 ·
4
soheil
soheil
ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
صوفياجون
setareh 22
دلم واستون تنگ شده امیدوارم همیشه خوش و خرم باشید دوستای گلم {-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
حامد@ پسر تنها
MahnaZ
ıllı YAŁĐA ıllı
Imam_mahdi_www_Alvershop_com_18_.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
عمریست که از حضور او جا ماندیم / در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست تا که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری ماندیم {-35-}
♡ التماس دعا عزیزان ♡
Mohammad
73158_829.jpg Mohammad
پیکرش رو با دو شهید دیگه تحویل بنیاد شهید دادند
شهدا رو گذاشتند توی سردخانه
نگهبان سردخانه تعریف می کرد:
یکی از شهدا آمد به خوابم و گفت: جنازه ی من رو فعلا به خانواده ام تحویل ندید
از خواب بیدار شدم
هر چه فکر کردم که کدام یک از این شهدا بود ، نفهمیدم
گفتم ولش کن ، خواب بود دیگه
فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل خانواده ها بدیم
اما شب باز خواب اون شهید رو دیدم
باز هم تاکید کرد که جنازه اش رو فعلاً تحویل ندیم
اینبار فوراً اسمش رو پرسیدم
گفت: امیر ناصر سلیمانی
از خواب پریدم
رفتم سراغ پیکر پاک شهدا
دیدم روی پیکر یکی شان نوشته : شهید امیر ناصر سلیمانی
بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ که می خواستیم جنازه ش رو تحویل بدیم ، خانواده اش در تدارک مراسم
ازدواج پسرشون بودند
شهید نخواسته با اومدنش مراسم برادرش به هم بخوره!
(شهدا چقدرمهربون بودن خدایشان رحمت کند)
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ