یافتن پست: #هميشه

مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
javanan.jpg مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
اعتياد در نوجوانان و جوانان

اعتياد يک بيماري است که عوامل متعدد فردي ، محيطي ، اجتماعي در بروز و شکل گيري و تداوم آن به صورت تعامل بايکديگر دخيل هستند .
مواد مخدر موادي است که از طريق کشيدن ، تنفس ، تزريق و ….. وارد بدن شده و با ورود به گردش خون و در نهايت با تاثير بر روي مغز نحوه احساس ، تفکر ، دريافت و يا رفتار مصرف کننده را تغيير مي دهد .

انگيزه اصلی در مصرف مواد اعتیاد آور:

تکرار تاثيرات تجربه شده است مواد مخدر صنعتي با تاثيرات مخرب خود با سرعت جوامع انساني را آلوده کرده و مشکلات زيادي را براي خانواده ها به وجود آورده است . نقش خانواده ، مدرسه ، ماهواره در اعتياد نوجوانان تاثير بسزايي دارد .
دلايل متعددبراي مصرف مواد در نوجوانان وجود دارد :
1 . من که هميشه سيگار نمي کشم ، فقط آخر هفته ها اون هم عشقي …..”
اين جمله اي که از زبان بعضي نوجوانان مي شنويم . ممکن است هدف چنين نوجواناني صرفا تفريح باشد ، اما نوجوان بايد بداند که استفاده از اين مواد همواره علاوه بر تاثيرات منفي و گاهي لذت بخش داراي خطراتي جدي است . بعضي از نوجوانان با گذر از دوره کودکي و ورد به دوره نوجواني به فکر تجربه کردن مواد مخدر مي افتد و وقتي نوجوان مخفيانه به مصرف سيگار يا مواد مخدر روي مي آورند در جواب والدين خود مجبور به دروغ گفتن مي شود . بيرون رفتهاي شبانه مکرر با دوستي که تجربه ي مصرف مواد را دارد مي تواند باعث به دام افتادن در دام اعتياد يا حداقل مصرف موادشود
. نوجواناني که در مصرف مواد زياده روي مي کنند که باعث تغييراتي شديد و منفي در تصميم گيري ها و نگرشها مي شود و نسبت به زندگي و آينده ي خود و ديگران کاملا بي تفاوت و بي اعتنا مي شوند . از جمله رفتارهايي که نوجوان در خود احساس مي کنند : توجه شديد به خود ، بي صبري براي ارضاي بلافصله تمام خواسته ها ، تنفر از تصميم گيرندگان بزرگسال ، حس فرديت شديد تصميم مصرانه به زندگي در خارج از سيستم موجود ، اهميت بيش از حد به همسالان و دوستانش ، کم شدن ارتباطات با خانواده و منزوي شدن در اتاق دروغ گفتن براي کسب آزاديهاي بيشتر .
3 . نوجوانان به طور روز افزودن مستعد تصميم گيريهاي نامناسب در زندگي مي شوند ممکن است از وسايل خانه و افراد خانواده سرقت کنند، فروختن مواد به همسالان خود ، سرقت از فروشگاه هاي بزرگ ، به مرور از رفتن به مدرسه خودداري مي کند .
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1396/07/20 - 10:01 ·
bamdad
Steve_Jobs_Bio-a.jpg bamdad
داستان اخراج استیو جابز از اپل،
شرکتی که خود از صفر ساخته بود!

وقتی كه فقط 30 سال داشتم هيات مديره‌ی اپل من را از شركت اخراج كرد. چطور يک نفر می‌تواند از شركتی كه خودش تاسيس کرده اخراج شود؟ خيلی ساده. در مورد استراتژی آينده شركت اختلاف پيدا كردیم و هيات مديره از شخص دیگری حمايت كرد. احساس می‌كردم كل دستاورد زندگی‌ام را از دست داده‌ام، ولی يک احساس در وجودم شروع به رشد كرد. احساسی كه من خيلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خيلی تغييرش نداده بود.
احساس شروع كردن از نو. سنگينی موفقيت با سبكی يک شروع تازه جايگزين شده بود و من كاملا آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقيت بود. در طول پنج سال بعد يک شركت به اسم نكست تاسيس كردم و يک شركت ديگر به اسم پيكسار و با يک زن خارق‌العاده آشنا شدم كه بعدا با او ازدواج كردم.
پيكسار اولين انيميشن كامپيوتری دنيا را با اسم "توی استوری" به وجود آورد و الان موفق‌ترين استوديوی توليد انيميشن در دنياست. در يک سير خارق‌العاده‌ی اتفاقات، شركت اپل نكست را خريد و اين باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تكنولوژی ابداع شده در نكست انقلابی در اپل ايجاد كرد.
اگر من از اپل اخراج نمی‌شدم شايد هيچ‌كدام از اين اتفاقات نمی‌افتاد. اين اتفاق مثل داروی تلخی بود كه به يک مريض می‌دهند ولی مريض واقعا به آن احتياج دارد. بعضی وقت‌ها زندگی مثل سنگ بر سر شما می‌كوبد ولی شما ايمانتان را از دست ندهيد. من مطمئن هستم تنها چيزی كه باعث شد من در زندگی‌ام هميشه در حركت باشم، اين بود كه كاری را انجام می‌دادم كه واقعا دوستش داشتم...
{-41-}{-41-}
مرجان بانو :)
thumb_HamMihan-201726829010959098061487253871.0715.jpg مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
رضا من نميتونم از سيستم شركت وارد شم روي صفحه ارور پرايوسي ميده علتش چي هست؟@reza
bamdad
bamdad
توى زندگيم هر وقت به دو راهى رسيدم، بدون استثنا ميدونستم راه درست كدومه، ولى هميشه راه اشتباهو انتخاب كردم!

ميدونيد چرا؟
چون راه درست لعنتى هميشه سخت تر بود...

آل پاچينو
{-6-}
دیدگاه · 1395/11/19 - 14:10 ·
2
مرجان بانو :)
IMG_8138.JPG مرجان بانو :)
اين آفريقايي خوشگل منه :) واريته اين مينياتوريه يعني هميشه گل هاي اينطوري كوچولو ميده اين واريته اسمش هست تازه گلدونش رو عوض كردم عكس بعد از تعويض هم ميذارم
3 دیدگاه · 1395/08/30 - 17:03 توسط Mobile ·
6
مرجان بانو :)
unnamed (5).jpg مرجان بانو :)
Mohammad تولدت مبارك تو راه كيك سازي و قالب منحصر به فردشم برات
شرمنده با موبايل پست گذاشتم علي الحساب{-151-} تولدت مبارك هميشه شاد باشي
{-220-}
13 دیدگاه · 1395/05/23 - 08:38 توسط Mobile ·
5
رضا
رضا
استقلال قهرمان جام حذفی نشد و حال ما رو گرفت . فصل خوبی نبود به امید موفقیت تو فصل بعد .
Majid
Eteraf.jpg Majid
دیدگاه · 1395/01/9 - 14:26 ·
4
bamdad
bamdad
سؤال امتحان نهايي فيزيك دانشگاه كپنهاگ :چگونه مي‌توان با يك فشارسنج ارتفاع يك آسمان‌خراش را محاسبه كرد؟
پاسخ يك دانشجو :
" يك نخ بلند به گردن فشارسنج مي‌بنديم و آن را از سقف ساختمان به سمت زمين مي‌فرستيم. طول نخ به اضافه طول فشارسنج برابر ارتفاع آسمان‌خراش خواهد بود. اين پاسخ ابتكاري چنان استاد را خشمگين كرد كه دانشجو را رد كرد دانشجو با پافشاري بر اينكه پاسخش درست است به نتيجه امتحان اعتراض كرد. دانشگاه يك داور مستقل را براي تصميم درباره اين موضوع تعيين كرد. داور دانشجو را خواست و به او شش دقيقه وقت داد تا راه حل مسئله را به طور شفاهي بيان كند تا معلوم شود كه با اصول اوليه فيزيك آشنايي دارد. دانشجو پنج دقيقه غرق تفكر ساكت نشست.وقتي به او اخطار كردند عجله كند چنين پاسخ داد:
"اول اينكه مي‌توان فشارسنج را برد روي سقف آسمان‌خراش، آنرا از لبه ساختمان پائين انداخت و مدت زمان رسيدن آن به زمين را اندازه گرفت. ارتفاع ساختمان مساوي يك دوم g ضربدر t به توان دو خواهد بود. اما بيچاره فشارسنج ."
"يا اگر هوا آفتابي باشد مي‌توان فشارسنج را عمودي بر زمين گذاشت و طول سايه‌اش را اندازه گرفت. بعد طول سايه آسمان‌خراش را اندازه گرفت و سپس با يك تناسب ساده ارتفاع آسمان‌خراش را بدست آورد ."
"اما اگر بخواهيم خيلي علمي باشيم، مي‌توان يك تكه نخ كوتاه به فشارسنج بست و آنرا مثل يك پاندول به نوسان درآورد، نخست در سطح زمين وسپس روي سقف آسمان‌خراش. ارتفاع را از اختلاف نيروي جاذبه مي‌توان محاسبه كرد : T = 2 pi sqroot (l / g) ."
"يا اگر آسمان‌خراش پله اضطراري داشته باشد، مي‌توان ارتفاع ساختمان را با بارومتر اندازه زد و بعد آنها را با هم جمع كرد."
"البته اگر خيلي گير و اصولگرا باشيد مي‌توان از فشارسنج براي اندازه‌گيري فشار هوا در سقف و روي زمين استفاده كرد و اختلاف آن برحسب ميلي‌بار را به فوت تبديل كرد تا ارتفاع ساختمان بدست آيد."
"ولي چون هميشه ما را تشويق مي‌كنند كه استقلال ذهني را تمرين كنيم و از روش‌هاي علمي استفاده كنيم، بدون شك بهترين روش آنست كه در اتاق سرايدار را بزنيم و به او بگوييم: اگر ارتفاع اين ساختمان را به من بگويي يك فشارسنج نو و زيبا به تو مي‌دهم ."
اين دانشجو كسي نبود جز نيلز بور، تنها دانماركي كه موفق شد جايزه نوبل در رشته فيزيك را دريافت كند.
:)
bamdad
bamdad
ظر مشاهير در مورد رشت

✅ ملكه اليزابيت: آرزو دارم روزى قبل از مرگم ب جگرکی احمد برم واويشکا معروف آنجا را بخورم.

✅ انجلينا جولی: من بهترين لوازم آرایشی خود را از آنسه خریدم.

✅ نیچه: کاش میتوانستم ترکی استانبولی را در موسسه زبان پاسارگاد بیاموزم

✅لئوناردو داوینچی: همواره آرزویم این بود كه نمای زیبای کلاه فرنگی را نقاشی کنم

✅اوباما: میتوانیم تمام جهان را زیر سلطه خود در بیاوریم اما در مورد رشت ناتوانیم.

✅هیتلر: به من ده گیله مرد رشتی بدهید تا با آنها تمام جهان را تسخير كنم.

✅انیشتین: کاش در دبیرستان شاهپور رشت درس خوانده بودم، آنجا تنها جایی است برای یادگیری و نابغه شدن.

✅ تام كروز: آرزو دارم روزى فراری خودم را از جایگاه بنزین چمارسرا پر کنم.

✅ مسی: هیچگاه استادیوم شهيد عضدی که نكات ظريف بازی را در آن یاد گرفتم، فراموش نمی کنم.

✅ كریس رونالدو: رویای من اینه که در رشت ، كنار مردان تیم داماش بازی کنم.

✅ اديسون: نور دل مردمان معلولین،دروازه لاکان و دباغیان مرا به ساخت چراغهای برقی تشويق کرد.

✅ شوماخر: هميشه آرزویم این بود که بر روی پل صابرین لایی بکشم...

{-74-}
bamdad
bamdad
خدايا ســــــــــلام

ما بيــــــــــدار شديم

سرحاليم

اميــــــــــد داريم

و مي خنديم ......

اينهـا همه ڪرم شماست ...

شڪــــــــــر ......

خدايا

مثل هميشه ڪه حواسمان نبود و

هوايمان را داشتي ....

سلامتي و سربلندي عطا ڪن

و يادمان بده

عاشق باشيم

و درمانده نشويم

ڪه به وجود عزيزانمان

سخت نيازمنديم ....

{-47-}{-47-}
bamdad
bamdad
انگار حتماً بايد آسمان به زمين بيايد،

بايد اتفاق خاصي بيفتد.

مثلاً معجزه اي رخ دهد كه از زندگي لذت ببريم.

گاهي آنقدر در روزمرگي غرق مي شويم

كه فراموش مان ميشود ساده ترين داشته هاي ما شايد آرزوي فرد ديگري باشد.

ما از امر و نهي پدر كلافه باشيم

و ديگري در آرزوي شنيدن صداي پدرش.

ما از باب ميل نبودن غذا به جان مادرمان غر بزنيم

و ديگري در حسرت صدا كردن نامش و شنيدن جواب.

صداي زنگ تلفن از خواب بعد از ظهر بيدار مان كندو ما از بد خواب شدن بناليم

و ديگري تشنه ي شنيدن صداي آشنا از پشت گوشي تلفن است.

هميشه شاكي هستيم انگار...

از گرما مي ناليم.

از سرما فرار مي كنيم.

در جمع، از شلوغي كلافه مي شويم

و در خلوت، از تنهايي بغض مي كنيم.

تمام هفته منتظر رسيدن روز تعطيل هستيم

و آخر هفته هم بي حوصلگي مان را گردن غروب جمعه مي اندازيم.

شايد بهتر باشد گاهي فكر كنيم تمام زندگي مان معجزه است.

همين كه مي خوابيم، بيدار مي شويم، نفس مي كشيم.

همين كه خورشيد طلوع مي كند، مهتاب مي تابد، باران بي منت مي بارد

و هنوز مي شود كسي را دوست داشت.

تمام اين ها بهانه ي ساده اي است براي يك لبخند :)

{-35-}{-35-}{-35-}
Majid
Benzin-www.kharatha.com.JPG Majid
جدیدترین مجید خراطها در اینستاگرام
الان يهويي
توجه توجه خودرو داران عزيز توجه فرماييد !!
بنزين آزاد شد فكر كنم قبلا بنزين ممنوع بوده
هميشه شنيدن خبر آزادي خوشاينده اما
با اميد آزادي زندانيهاي بي گناه
... ادامه
دیدگاه · 1394/03/9 - 05:10 ·
bamdad
bamdad
هميشه تو زندگيتون تغييير ايجاد كنيد!!!

مثلا من الان رو تلويزيون نشستم دارم مبل نگاه ميكنم

{-15-}
Majid
RHIML-Small-27.jpg Majid
گاهي فكر مي كنم اي كاش
احساسي نداشتم
اي كاش دوستي نداشتم
اي كاش هميشه تنها مي ماندم
اي كاش دوستانم اينقدر گرگ صفت نبودند
رفاقت و اين همه پستي
رفاقت و اين همه دروغ
رفاقت و اين همه كثافت
رفاقت و اين همه نامردي
نمي دانستم گرگها معناي رفاقت را نمي دانند
اين گرگهاي انسان نمارا چه به رفاقت و دوستي... !!!
پست تر و هرزه ترو دريده تر از هر حيوان وحشي اند
اين انسانهاي دوست نما ... !!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/12 - 12:25 ·
4
bamdad
bamdad
مي بخشم آدم ها را ...

مي گذارم حوالي احوال من تا آنجا كه بخواهند قضاوت كنند .

عبور ميكنم از بي تفاوتي هاشان .

مي ايستم كنار بازي هاشان ساده تماشا ميكنم .

مي بخشم آدم ها را ...

لبخند مي زنم به استهزاء قهقهه هاشان .

مي بندم چشمانم را به پرده دري هاشان .

گوش مي كنم به سياست "دوستت دارم" هاشان !!

صبوري مي كنم به پاي رفتن ها و آمدن هاشان .

صبوري مي كنم تا آنجا كه طاقتم طاق شود ،

آنگاه براي هميشه پشتم را ميكنم به كوچكي دنيايشان ....

{-15-}
دیدگاه · 1393/10/22 - 20:00 ·
4
bamdad
bamdad
نذر کرده ام

يک روزي که خوشحال تر بودم

بيايم و بنويسم که

زندگي را بايد با لذت خورد

که ضربه هاي روي سر را بايد آرام بوسيد

و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

يک روزي که خوشحال تر بودم

مي آيم و مي نويسم که

اين نيز بگذرد

مثل هميشه که همه چيز گذشته است و

آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است

يک روزي که خوشحال تر بودم

يک نقاشي از پاييز ميگذارم , که يادم بيايد زمستان تنها فصل زندگي

نيست

زندگي پاييز هم مي شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر

يک روزي که خوشحال تر بودم

نذرم را ادا مي کنم

تا روزهايي مثل حالا

که خستگي و ناتواني لاي دست و پايم پيچيده است

بخوانمشان

و يادم بيايد که

هيچ بهار و پاييزي بي زمستان مزه نمي دهد

و

هيچ آسياب آرامي بي طوفان

{-35-}
دیدگاه · 1393/10/22 - 19:59 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
bamdad هميشه يه ياد داشته باش از حرفي كه تو عصبانیت زدی ممكن است روزي پشيمان شوی
اما از سكوت هرگز پشیمان نمی شوی..
bamdad
bamdad
معذرت خواهي هميشه به اين معنا نيست

که تو اشتباه کردي و حق با ديگري است


معذرت خواهي

يعني اون رابطه بيشتر

از غرورت برايت ارزش داره

{-164-}
دیدگاه · 1393/09/18 - 21:20 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
download.jpeg متین (میراثدار مجنون)
رضا از پرنده در آسمان پرسيدند ؟
آيا ترس به زمين افتادن را نداری؟
پرنده لبخند زد و گفت :من انسان نيستم كه با كمی بلند رفتن تكبر كنم!
من در اوج بلندی ،نگاهم هميشه به زمين ميباشد...!
sam
sam
تفاوت پرسپولیس با کیسه در دیدگاه اول بخونید :))
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ،
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﻫﻤﺴﻔﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ.
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﺗﺠﺮﺑه ای ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻔﺮ.
ﮔﺎﻫﻲ "ﺗﻠﺦ"
ﮔﺎﻫﻲ "ﺷﻴﺮﻳﻦ"
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ"ﻟﺒﺨﻨﺪ" ﻣﻲ ﺯﻧﻲ
ﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ "لبانت" ﺑﺮﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ .....ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ..
ﺑﻪ ﺗﻠﺦ ﺗﺮﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻳﺖ.. ﺣﺘﻲ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﺑﺪﺍﻧﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﻫﺮﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻭ ﻫﺮﺭﻭﺯ
ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ، ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ
ﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻣﺪﻥ
ﺑﺎﻳﺪ ﺭﺥ ﺑﺪﻫﺪ
ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻧﻲ
"ﺁﻣﺪﻥ" ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺑﻠﺪﻧﺪ
ﺍﻳﻦ "ﻣﺎﻧﺪﻥ" ﺍﺳﺖ
ﻛﻪ" ﻫﻨﺮ "ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫد
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﻣﻦ ﻳﻪ آبان ♥ماهی ﺍﻡ!ﻫﺮ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﺎﻫﺎﻡ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ،ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻳﺎ ﺣﺘﻲ ﺳﻼﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻳﺎ
ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﻪ،ﻳﻌﻨﻲ ﻏــــﺮﻳﺒﻪ ﻧﻴﺴﺘﻲ…ﻳﻌﻨﻲ
ﺗــﻮ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻴـــﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻱ……!ﻭ
ﻣـــﻦ!ﻣــﻦ آبان ♥ماهی!ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﻭﻧﻴﻢ
… ﻛﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺣﻔﻆ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺗــــﻼﺵ
ﻣﻴﻜﻨﻢ..ﻭﻟﻲ ﻳﻪ ﭼﻴــــﺰﻱ!!ﺍﻳﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﻡ
ﻫﻤﻴــﺸﮕﻲ ﻧﻴﺲ….ﺍﮔﻪ ﺩﻳﺪﻱ ﺩﻳﮕﻪ ﻛﺎﺭﻳﺖ
ﻧﺪﺍﺭﻡ ، ﻳﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﻱ ﻭﺍﺳﻢ ﻏــــﺮﻳﺒﻪ ﻣﻴﺸﻲ!
آبان ♥ماهی ﻫـــﺎ
ﺩﻳــــــــــــــــــــــــﺮ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻱ ﻣﻴﺸﻦ ؛
ﻭﻟﻲ ﻫﻤﻴــــﺸﮕــــﯽ! …..
bamdad
bamdad
گاو ما ما مي کرد گوسفند بع بع مي کرد
سگ واق واق مي کرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنک کجايي
شب شده بود اما حسنک به خانه نيامده بود.حسنک مدت هاي زيادي است که به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي کند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنک ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز که حسنک با کبري چت مي کرد .کبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.کبري تصميم داشت حسنک را رها کند و ديگر با او چت نکند چون او با پتروس چت مي کرد.پتروس هميشه پاي کامپيوترش نشسته بود و چت مي کرد.پتروس ديد که سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي کرد چون زياد چت کرده بود.او نمي دانست که سد تا چند لحظه ي ديگر مي شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
براي مراسم دفن او کبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما کوه روي ريل ريزش کرده بود .ريزعلي ديد که کوه ريزش کرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبري و مسافران قطار مردند.
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و کور بود .الان چند سالي است که کوکب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سير کند.
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد.
او کلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.
او آخرين بار که گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است که ديکر در کتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد

:(
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ