یافتن پست: #پاهایم

bamdad
photo_۲۰۱۷-۱۱-۰۴_۰۱-۳۷-۴۶.jpg bamdad
برف هفت سالگی ام را بخاطر صدای پدر دوست داشتم...
پاشو ببین چه برفی اومده!

برف ده سالگی ام را بخاطر آدم برفیهایش
برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش
برف هجده سالگی درست یادم نیست در میان افکار
یخ زده بود!

برف بیست سالگی قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم...
برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد بود...

{-60-}
bamdad
bamdad
به او گفتم :با من بیا!گفت پاهایم یخ زده!به پایش سوختم ،گرم شد و با دیگری رفت

:(
دیدگاه · 1393/12/16 - 19:38 ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
این متن رودتقدیم میکنم به خانمهای شاغل
کفش های مردانه ام را پایم مى کنم
صبح های زود ، زودتر از همه از خانه بیرون و زندگی را آغاز می کنم .
به اندازه ی تمام روز می دوم .
اعتراف می کنم که سالهاست پاهایم درد می کند .
هوا تاریک می شود به خانه بر می گردم و حالا...
کار های زنانه ام را شروع می کنم .
مو هایم را شانه می کنم لباسم را عوض می کنم رژ می زنم
به دستانم لاک می زنم و ....
تمام سعی ام را می کنم که این دو نقش را اشتباه نکنم ...
زن بودن با تمام زیبای هایش خیلی سخت است
خصوصا اگر شاغل باشی
و آرزو های بزرگ براي زندگي هم داشته باشی ....
فاصله ی مرد و زن بودنم "درب " خانه است
موقع ورود و خروج جنسیتم عوض می شود
در خارج از خانه شبیه مردها می شوم
مثل آنها نگاه می کنم و حتی حرف می زنم
روزها مرد می شوم و شب ها زن "
چقدر ایفای این دو نقش در کنار هم ... دو جنس بودن ... سخت است .... "
صبح ها زودتر از همه بیدار شدن و
شب ها دیر تر از همه خوابیدن عشق مى خواهد ...
{-41-} عــــــــــ ــــ ـــ ــ ـ ـشق{-41-}
دیدگاه · 1393/12/16 - 08:02 توسط Mobile ·
3
bamdad
bamdad
خدا یا تو خود خوب می دانی که همه اعضا و جوارح من با مهر تو آمیخته است.

از هنگامی که چشم بر این سرای تو باز کردم برق بودنت تو را در چشم دلم احساس کردم.

و زمانی که به نغمه های دلنواز اذان را در گوشم جاری شد به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد.

و اما نمی دانم چه شد که الان این دل به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟

خدا یا اگر عاشقم می کنی تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت را هک کن تا به نشان گمراهی دل نمیرم.

خدایا تو مرا خلق کردی و به من همه چیز عطا کردی، در همه حال وجود بی مقدارم را در حمایت خود قرار دادی.

و روزهایی که در این دنیا در خلوت تنهایی به سر می بردم تنها فانوس کوچه تنهای و خانه دلتنگی هایم بودی.

خدایا تو خود به من آموختی که چگونه نفس بکشم و چگونه با عشق به دیدارت روزهارا با امید زندگی را سپری کنم.

خدا یا تو درهای معرفت شناخت خودت را برویم باز کن و زنجیر های هوی و هوس را از پاهایم بگسل ؛ چرا که مشتاق حرکت به سوی تو شدم.


{-47-}
zoolal
zoolal
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی…
دیدگاه · 1393/03/12 - 22:42 ·
7
bamdad
bamdad
هم قــــــــــد شدیم …!!!!







خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …...
دیدگاه · 1393/03/9 - 19:28 ·
5
zoolal
zoolal
رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم...

خدایا

می شود استعـــــفا دهم!؟

کم آورده ام...!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/1 - 23:24 ·
5
bamdad
bamdad
حرفهایم در دل می میرند....

اشکهایم در چشمانم می خشکند....

پاهایم از حرکت می ایستند...

بغضم در گلو می میرد...

من مدت هاست برای خندیدن از غصه هایم اجازه می گیرم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:13 ·
4
bamdad
bamdad
ماه من غصه چرا؟؟
آسمان را بنگر، که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می‌خندد…

یا زمینی را که،
دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید!

و در آغاز بهار،
دشتی از یاس سپید،
زیر پاهایمان ریخت
تا بگوید که هنوز،
پر امنیت احساس خداست…

ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم همه خوشبختی توست…
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخن‌ها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند.

ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی،
مثل باران بارید
یا دل شیشه‌ای‌ات
از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست، خدا هست هنوز…


ماه من… غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است!
این‌همه غصه و غم
این‌همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه
میوه‌ی یک باغند…
همه را با هم و با عشق بچین!

ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاری‌ست پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می‌خواند
که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز…

{-41-}
دیدگاه · 1393/02/5 - 19:00 ·
7
bamdad
bamdad
خدایا!از تو بخاطر چشم هایم که می بیند،

گوش هایم که می شنود،

دست و پاهایم که حرکت میکند و

عزیزانی که در کنارم هستند، سپاسگزام!

اون یه ذره مشکلم همه دارن...

{-47-}
دیدگاه · 1393/02/1 - 19:35 ·
6
hamnafas
hamnafas
پاهایم را که درون آب می زنم ، ماهی ها جمع می شوند
شاید این ها هم فهمیده اند / عمری “ طعمه روزگار” بوده ام . . .
دیدگاه · 1393/01/31 - 01:40 ·
5
حمید
حمید
درهیاهوی زندگی دریافتم :
چه دویدن ها که فقط پاهایم را از من گرفت، در حالی که گویی ایستاده بودم…
چه غصه ها که فقط باعث سپیدی مویم شد، درحالی که قصه ای کودکانه بیش نبود…
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود و اگر نخواهد نمی شود!
کاش نه می دویدم و نه غصه می خوردم …
بلکه فقط خدا را می خواندم
فقط خدا را…
... ادامه
ParNiyA
aks-s.jpg ParNiyA
بعضی وقتها..دِلم می خواهد
خودمان را بزنیم ، به علی چپِ کوچه ها
و بعد٬یک هو ببینم که
از خیابان اصلی سر در آورده یم
یک ماشین دربست بگیریم
و برویم ته دنیا با هم بنشینیم لبه پرتگاهش
و هی پاهایمان را تکان بدهیم
تخمه بشکنیم و بلند بخندیم . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/24 - 15:32 ·
9
شهرزاد
81917780595096630068.jpg شهرزاد
در هیاهوی زندگی دریافتم
چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم
و چه غصه هایی که سپیدی موهایم را حاصل شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود
و اگر نه نمی شود
به همین سادگی
... ادامه
bamdad
bamdad
چه جنگی به راه افتاده بین دل و غرور..

دل تو را می خواهد..

مدام می گوید به دنبالت بیایم..

و غرور پاهایم را بسته..

تو نترس..

جایت امن است..

قربانی این جنگ منم.

... ادامه
دیدگاه · 1392/11/28 - 18:26 ·
9
✔♥Дℓɨ♥✔
1373223193382769_orig.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
این منـــم!

نه پاهایم 10 سانت از زمـ ـ ـےن بالاترند
نه موهایم 10 سانت از سرم بالاترند

من اینجا روی زمین زندگـ ـ ـے مـ ـ ـےڪنم

در جایـ ـ ـے ڪه من زندگـ ـ ـےمـ ـ ـے ڪنم

فقط "ارزش هایم" مرا بالا مـ ـ ـےڪشاند

نه پاشنه ڪفش ، و نه ڪلیپس مو!!!
... ادامه
bamdad
bamdad
فریاد میزدم " فراموشش کرده ام "

اما امروز !

فقط یک عکس شبیه او مرا به سقوط وا داشت !

نفسم را زیر پاهایم گم کردم...

او فقط شبیه او بود !

و من را دیوانه کرد...

نمیدانم اگر او ، او بود چه میشد؟!

این دل بیچاره با چه حرفهایی تنش را گرم کرده . . . ! ! !
... ادامه
nafas
nafas
پیاده از کنارت گذشتم گفتی "قیمتت چنده خوشگله؟؟
سواره از کنارت گذشتم .گفتی"برو پشت ماشین لباسشویی بشین "

در صف نان نوبتم را گرفتی چون صدایت بلند تر بود.

در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلند تر بود.

زیر باران منتظر تاکسی بودم .مرا هل دادی و خودت سوار شدی

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من فریاد کشیدی "زهرمار"

در خیابان دعوایت شد تمام نا سزایت فحش خواهر مادر بود

در پارک بخاطر حضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم

نتوانستم به استادیوم بیایم چون تو شعار های آب نکشیده میدادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی

مرا ارشاد میکنند تا تو ارشاد شوی

تو ازدواج نکردی و گفتی زن گرفتن حماقت است

من ازدواج نکردم و تو گفتی که من ترشیده ام:|
دیدگاه · 1392/10/5 - 15:22 ·
5
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ