یافتن پست: #کینه

bamdad
bamdad
ساعت شنی به من یاد داد باید خالی شوی تا پر کنی. خالی کنی خودت را از نفرت تا پر کنی کسی را از عشق. خالی کنی چشمت را از کینه تا پر شود چشمی از آرامش. یادت باشد ساعت شنی روزی می چرخد و این بار این تو هستی که پر می شوی از آنچه خودت پر کرده ای دیگران را.
{-35-}
دیدگاه · 1394/11/15 - 23:11 ·
4
bamdad
bamdad
تا زمانی که هر صبح
چشمان خود را با کینه باز کنیم و
آدم های خاطراتِ تلخ را زنده نگه داریم
و در ذهن خود هر روز محاکمه شان کنیم؛
رنگ آرامش را نخواهیم دید!

گاه باید چشم ها را بست
و از کنار تمام بد بودن ها گذشت.
مهم نیست …

امروز روز دیگریست
قدری شادی و امید با خود به خانه ببر ...
راه خانه ات را که یاد گرفتــند ،
فردا با پای خودشان می آیند
شک نکن …
{-35-}
دیدگاه · 1394/10/25 - 19:15 ·
2
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
جناب دکتر ظریف، وزیر مقتدر کشورم سلام شنیدم در سالن فرعی اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، هنگام خروج با رییس جمهور امریکا روبرو شده ای و بی هیچ ترس و لرزی با وی دست داده ای. دستی که حامل صدها پیام بوده، کاری ندارم به اظهار نظر برخی دلسوز نماهای دلواپس اما از زاویه ای دیگر و به عنوان یک شهروند خواستم بگویم: جناب ظریف عزیز دست دادنت با اوباما نشان داد که ما همیشه به دنبال صلح هستیم و برای رسیدن به این مهم حتی حاضریم دست دشمن را هم بفشاریم. جناب ظریف عزیز دست دادی تا بگویی ملت ایران به دسته ای از اصول انسانی معتقد است که مهمترین آن می گوید: تمام گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروتبا دشمنان مدارا. جناب ظریف عزیز دست دادی تا سرت را پایین نیندازی و حقیرانه عبور نکنی، تا مبادا دشمن با خود بیندیشد وقتی اینان از حضور یک گروه سیاسی اینقدر می رمند در برابر مقابل قوای نظامی مان حتما خواهند رمید. جناب ظریف عزیز دست دادی تا بگویی نماینده 7000سال تمدن و فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی هستی و اصول حرفه ای حاکم بر محافل دیپلماسی جهانی را خوب می شناسی. جناب ظریف عزیز دست دادی تا بگویی مردم بزرگ ایران بزرگتر از آنند که بخواهند دست رد بر سینه ای بزنند حتی اگر ان سینه مملو از کینه علیه خودش باشد. جناب ظریف عزیز دست دادی تا بگویی دست های بسته امروز مردم ایران در مناسبات سیاسی، اقتصادی جهان نتیجه 8سال دست ندادن دولتمردان بی تدبیرمان به نفع منافع ملت بوده است. جناب ظریف عزیز دست دوستی ات همیشه دراز باد و هرگز فکر نکن که جمعی کاسبان سیاسی و کینه توزان تو را تخریب یا رد می کنند به این بیندیش که با هر دست دادنت گره از کار فرو بسته ملت بگشایی. جناب ظریف عزیز درخت دوستی بنشان که کام دل برآرد/ درخت دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
... ادامه
دیدگاه · 1394/07/9 - 21:00 توسط Mobile ·
4
Mohammad
Mohammad
به نظرتون دانشمندا راس میگن؟
ﺩﺍﻧﺸﻨﻤﺪﺍﻥ ﻣﺘﻌﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻐﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ
ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻭ ﺍﺗﻨﻬﺎﯼ ﮐﻤﻼﺕ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﮑﯿﻨﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﻤﻨﻪ ﮐﻪ
شما ﺍﻻﻥ ۶ ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﻧﺪی!!!
از اول با دقت بخون :)){-7-}
دیدگاه · 1394/05/18 - 15:00 ·
5
bamdad
n.jpg bamdad
ساعت شنی به من یاد داد

باید خالی شوی تا پُر کنی...

تا پُر کنی کسی را،دلی را،چشمی را،گوشی را....

خالی کنی خودت را از نفرت تا پُر کنی کسی را از عشق

خالی کنی دلت را از غم تا پُر کنی دلی را از شادی

خالی کنی چشمت را از کینه تا پر شود چشمی از آرامش

خالی کنی گوش هایت را از دروغ تا پر کنی گوش هایی را از زمزمه های عاشقانه

و مبادا اشتباه کنی

مبادا خالی شوی به قیمت لبریزی دیگران...

یادت باشد ساعت شنی روزی می چرخد

و این بار این تو هستی که پُر میشوی از آنچه خودت پُر کرده ای دیگران را...

{-35-}
دیدگاه · 1394/05/9 - 14:28 ·
6
bamdad
bamdad
مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است.

این دل انسان است

که او را سعادتمند و ثروتمند می کند.

انسان با آنچه که هست ثروتمند است

نه با آنچه که دارد.

آرامش

سهم کسانی است

که بی منت می بخشند

بی کینه می خندند

و در نهایت

با سخاوت محبتشان را اکرام می کنند ...

{-35-}
دیدگاه · 1394/03/30 - 18:21 ·
2
bamdad
bamdad
همیشه جنگیدن خوب نیست.

برای اصلاح دل کسی که کینه ورزی می کند نباید جنگید.

برای اثبات خوب بودن نباید جنگید.

با آدم های کوته نظر نباید جنگید.

بعضی چیزها وقتی با جنگیدن به دست می آیند بی ارزش می شوند.

این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم برای هر کس که رنجم می دهد.

برای هر کس که با حسادتهای بچه گانه اش آرامشم را بهم می ریزد.

با حقارت بعضی دل ها نباید جنگید، باید نادیدشان گرفت و گذشت.

می بخشمشان، نه به خاطر اینکه مستحق بخششند.

تنها به این خاطر که من مستحق آرامشم.

{-35-}
دیدگاه · 1393/12/9 - 20:11 ·
2
iman
iman
ﺍﺳﻢ ﺧﺎﻧﻤﺎ ﺩﺭ ﺩﻫﻪ 50 !!!.....
ﺍﻗﺪﺱ ... ﺍﮐﺮﻡ ... ﻣﻠﻮﮎ ... ﺑﺘﻮﻝ ... ﮐﻮﮐﺐ ... ﺳﮑﯿﻨﻪ ... ﻓﻮﺯﯾﻪ ... ﺧﺪﻳﺠﻪ ...
ﻋﺼﻤﺖ ...
ﺭﺑﺎﺏ !!!.....
ﺩﺭ ﺩﻫﻪ 60 !!!......
ﺯﻫﺮﺍ ... ﻓﺎﻃﻤﻪ ... ﺯﻳﻨﺐ ... ﺣﺪﯾﺚ ... ﺳﻬﻴﻼ ... ﻟﯿﻼ ... ﺳﻤﯿﻪ ... ﻣﺤﺒﻮﺑﻪ ...
ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ !!!..
ﺩﺭ ﺩﻫﻪ 70 !!!...
ﻫﺎﻧﯿﻪ ... ﻣﻴﻨﺎ ... ﺁﺭﺯﻭ ... الهه ... ﻣﺮﯾﻢ ... ﺳﺎﺭﺍ ... ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ... ﮐﯿﻤﯿﺎ ... ﺁﺗﻨﺎ !!!...
ﺩﺭ ﺩﻫﻪ 80 !!!....
ﮊﺍﺑﻴﺰ ... ﺁﯾﺴﻮﺩﺍ ... ﮊﯾﻨﻮﺱ ... ﺳﯿﻨﻮﺱ ... ﭘﺎﻧﯽ ... ﺷﺎﺩﻧﻮﺵ ...هانا...
ﭘﺎﺭﺳﯽ ﮐﻮﻻ ... ﺯﻣﺰﻡ ... ﺩﻟﺴﺘﺮ ... ﺁﭘﺎﺩﻳﭙﺎ !!!....
ﺩﻫﻪ 90 ﺑﺮﺳﻪ
سیسو . گوجو ، توتو ، جیتی ، پالبی ، ریتیتا ، ژیلونا و هیهوطنا...
... ادامه
bamdad
kelas-khandeh.mihanblog.com .jpg bamdad
مجری: بچه ها اگه گفتین امشب چه شبیه؟
پسرعمه: شب مراد است امشب!
کلاه قرمزی: امشب شب بخور بخوره!
مجری: تو شب یلدا که فقط خوراکی نمیخورن،باید فال هم بگیریم
فامیل: آقای مجری آینده ما که معلومه،قطعاٌ بدبخت تر از اینی که هستیم میشیم! این که دیگه فال نمیخواد!
مجری: میدونین امشب طولانی ترین شب ساله؟
کلاه قرمزی: طولانی ترین شب سال اون شبیه که فرداش میخوان از طرف مدرسه ببرنتون اردو! هرچی میگذره صبح نمیشه!
مجری: راستی گفتی مدرسه،شماها تکلیف فرداتون رو انجام دادین؟
پسرعمه: ای بابا هرچی خورده بودیم پرید!


یلدا مبارک
:)
Mostafa
Mostafa
bamdad
آقا تو زیاد تو کار شعر هستی یه زحمت داشتم برات , من متن آهنگای محسن چاوشی رو گذاشتم میخواستم تفسیر خودت رو برام بنویسی :) ممنون
Mohammad
aVhekySeFR.jpg Mohammad
جز دعا کار دگر نیست مرا
شب روزت همه شاد
دلت از غم آزاد
همه ایام به کام
و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون
همچو گنجشک به هر بام ودرخت
بنشینی خندان
وسبکبال تر از برگ درخت
در هوا رقص کنان
مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند
و ز تو نغمه مستی آید ...
لحظه هایت چون قند
روزگارت لبخند
هفته هایت پر مهر
هر کجایی که قدم بگذاری
همه از کینه تهی
همه از قهر و عداوت خالی
همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ...
و تو با یاد خداوند بزرگ
به سلامت ببری راه به پیش...
... ادامه
bamdad
7 mehr.jpeg bamdad
@Taraneh-376
مائده
مائده
ماهی ها چه قدر اشتباه می کنند ؛
قلاب علامت کدام سؤال است که به آن پاسخ میدهند ؟
آزمون زندگی ما پر از قلابهایی است که وقتی اسیر طعمه اش می شویم، تازه می فهمیم ماهی ها بی تقصیرند !
حسد ، کینه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، شهوت ...
خداوندا دانشی عطا فرما تا از کنار این قلابها بگذریم که شاید دگر فرصتی برای برگشتن به پاکی دریا نباشد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/28 - 00:50 ·
7
soheil
soheil
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها

گشت بی سود و ثمر.

تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش

وای بر من می کند آماده بهر سینه ی من تیرهایی

که به زهر کینه آلوده ست

پس به جاده های خونین کله های مردگان را

به غبار قبرهای کهنه اندوده

از پس دیوار من بر خاک می چیند .

وز پی آزار دل آزردگان

در میان کله های چیده بنشیند .

سرگذشت زجر را خواند .

وای بر من!

در شبی تاریک از این سان

بر سر این کله ها جنبان

چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟

از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین

- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد-

کی که بشکافد؟

یک ستاره از فساد خاک وارسته

روشنایی کی دهد آیا

این شب تاریک دل را ؟



عابرین! ای عابرین!

بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر

دشمن می رسد می کوبدم بر در

خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر

وای بر من!

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟

تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون

تیرهای زهر را دلخون

وای بر من!

نیما یوشیج
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/1 - 21:41 ·
4
zoolal
zoolal
ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﮐﯿﻨﻪ ﻭﺭﺯﯼ ﮐﻨﺪ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻫﻢ
ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮﻡ ﮐﻨﺪ . . .
دیدگاه · 1393/03/22 - 19:00 ·
5
zoolal
zoolal
از روی کینه نیست اگر خنجر به سینه ات می زنند !
این مردمان تنها به شرط چاقو دل می برند …
دیدگاه · 1393/03/6 - 23:00 ·
5
bamdad
bamdad
این متولدینِ بالای 63-64 اینا که اسماشون کاملیا و ملیکا و کیارش

و اینجور چیزاس یهو از کوجا در اومدن.

والا ما تا یادمونه بچگیامون با عباس و محمود

و ابولفضل و سکینه و رقیه‌ و کبری بازی می‌کردیم.

{-28-}
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ما از آن سو ته دلانیم که زکس کینه نداریم

یک شهر پر از دشمن و یک یار نداریم
به علی راسته
دیدگاه · 1393/02/29 - 20:53 ·
4
zoolal
zoolal
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه :

” به خاطر خودت میگم “
دیدگاه · 1393/02/19 - 21:22 ·
3
Mohammad
65605_QASSdT8G.jpg Mohammad
یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه،
دره به دره
صحرا به صحرا،
اون جا که شبا
پشت بیشه‌ها
یه پری می‌آد
ترسون و لرزون
پاشو می‌ذاره
تو آب چشمه
شونه‌می‌کنه
موی پریشون...

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
ته اون دره
اون‌جا که شبا
یکه و تنها
تک‌درخت بید
شاد و پرامید
می‌کنه به ناز
دس‌شو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه‌ش
سر یه شاخه‌ش
بشه آویزون...

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
از توی زندون
مث شب‌پره
با خودش بیرون،
می‌بره اون‌جا
که شب سیا
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می‌کشن
تو خیابونا
سر میدونا:
عمو یادگار!
مرد کینه‌دار!
مستی یا هش‌یار
خوابی یا بیدار؟

*

مست ایم و هش‌یار،
شهیدای شهر!
خواب ایم و بیدار،
شهیدای شهر!
آخرش یه شب
ماه می‌آد بیرون،
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد می‌شه خندون...

یه شب ماه می‌آد
یه شب ماه می‌آد

Majid
akserver.ir_13929698361.jpeg Majid
سال های سال بود که دو برادر در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود با هم

زندگی میکردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک،

با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و کار به جایی

رسید که از هم جدا شدند.


از دست بر قضا یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد،

مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:

من چند روزی است که دنبال کار می گردم،

فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید،

آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟


برادر بزرگ تر جواب داد : بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم.

به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است.

او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه

ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده است .


سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:

در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا

دیگر او را نبینم.


نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:

من برای خرید به شهر می روم، آیا وسیله ای نیاز داری تا برایت بخرم؟


نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:

نه، چیزی لازم ندارم !


هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت،

چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود.

نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.


کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:

مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟


در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور

ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای

کندن نهر معذرت خواست.


وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته

و در حال رفتن است.


کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر،

از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.


نجار گفت: دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:10 ·
محمدطاها
محمدطاها
اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها
بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو
تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !
تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/5 - 22:43 ·
7
bamdad
bamdad
درس من درس حساب است و کتاب

درس عشق و عاشقی یک عشق ناب

درس جمع عشق ها تفریق غم

ضرب شادی ها اگر چه بیش و کم

درس تقسیم محبت در جهان

جذر از کینه گرفتن هر زمان

درس من رسم محیطی با صفاست

یک مساحت طول و عرضش از وفاست

درس من خط عمود و قائمه

گفتن حق هر زمان بی واهمه

درس من صحبت ز کار مثبت است

نهی از منفی نمودن صحبت است

درس بردار صحیح از ابتدا

سمت مثبت رفتن تا انتها
... ادامه
bamdad
bamdad
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺘﺎﻣﯿﻨﻮﻓﻦ ﺧﻮﺭﺩﻡ، ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ

ﺍﻻﻥﺩﻗﯿﻘﻦ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﻣﮑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺧﻮﺭﺩﯼ؟

ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﮕﻢ ﺳﺮﻡ،.....ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﻗﺮﺻﺎ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻦ،

ﻓﻬﻤﯿﺪﻡﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺗﺮﺍﻣﺎﺩﻭﻝ ﺧﻮﺭﺩﻡ
{-7-}
صفحات: 1 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ