یافتن پست: #گاهي

مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
33.jpg مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
ترک اعتیاد حشیش

حشیش چیست؟

گیاه کانابیس موادي‌كه از قسمت‌هاي مختلف اين گياه به‌دست مي‌آيد، نام‌هاي مختلفي دارند؛ مثل بنگ ، حشيش، گرس ، علف یا ماري‌جوانا .

قدرت اثر انواع مختلف گياهي آن به غلظت ماده اي به نام دلتا-9 تتراهيدروکانابينول (THC) بستگي دارد. THC ماده اصلي روانگردان در کانابيس است.

. THC بيش از همه در گلها و پس از آن در برگهاي بالايي و سپس برگهاي پايين و نهايتاً ساقه و تخم گياه کانابيس وجود دارد.

حشيش از به هم فشردن و چلاندن گلهاي انتخاب شده گیاه یا شيوه ديگري که در طي آن صمغ زرد رنگ گلهاي دست چين شده گياه بيرون بيايد، به دست مي‌آيد
THC به سرعت از ريه‌ها به جريان خون جذب شده وده دقيقه بعد از کشيدن، غلظت خوني آن به حداکثر مي‌رسد. در صورتي که THC به صورت خوراکي مصرف شود؛ جذب آن آهسته تر بوده و شروع اثر آن بعد از يک ساعت يا بيشتر خواهد بود.
براي اغلب مصرف كننده ها يك سرخوشي خفيف يا آسودگي ايجاد مي‌كند. معمولاً احساس ساير تجربه ها مانند گوش كردن به موسيقي، مزه غذا يا لذت از فعاليت جنسي را افزايش مي‌دهد. درك زمان از بين مي‌رود و معمولاً گذشت زمان طولاني تر احساس مي‌شود. در موقعيت هاي اجتماعي پرحرفي و خنده بيشتر مي‌شود بي قراري و خواب آلودگي در هنگام از بين رفتن اثرات آن شايع است. از ديگر آثار مصرف ، قرمزي چشم، افزايش اشتها، خشكي دهان و گاهي اضطراب و يا افسردگي است.
مصرف مداوم مي‌تواند باعث افزايش اضطراب، هراس و بدبيني شده نوسانات فشار خون و سبكي سر و غش كردن در هنگام ايستادن ممكن است، ديده شود. حافظه كوتاه مدت و توجه فرد را مختل مي‌كنند و بنابراين افكار و گفتار منقطع مي‌شود و فرد جريان افكار و حرف هاي خود را فراموش مي‌كند. از مهم‌ترين اثرات مصرف حشيش مي‌توان به توهم، خيره‌شدن و خيره‌ماندن به نقطه‌اي خاص، گريه و خنده غير طبيعي، پرخوري شديد(نشئه‌خوري)، اختلال در درك زمان، مكان و فواصل اشاره كرد. مهمترين عارضه طولاني مدت مصرف حشيش ، اختلال در حافظه ، فراموشي و توهمات عجيب و غريب و در نهايت ديوانگي است .

تحمل، محروميت و وابستگی به مصرف حشیش

وابستگي به كانابيس ها يكي از شايع ترين وابستگي ها به مواد در جهان محسوب مي‌شود. خطر وابستگي با افزايش تعداد موارد مصرف بيشتر مي‌شود.
اثرات مصرف::

بايد دانست كه اثرات مصرف با توجه به مقدار و نوع استفاده (كشيدن يا خوردن)
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1396/07/20 - 10:36 ·
مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
javanan.jpg مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
اعتياد در نوجوانان و جوانان

اعتياد يک بيماري است که عوامل متعدد فردي ، محيطي ، اجتماعي در بروز و شکل گيري و تداوم آن به صورت تعامل بايکديگر دخيل هستند .
مواد مخدر موادي است که از طريق کشيدن ، تنفس ، تزريق و ….. وارد بدن شده و با ورود به گردش خون و در نهايت با تاثير بر روي مغز نحوه احساس ، تفکر ، دريافت و يا رفتار مصرف کننده را تغيير مي دهد .

انگيزه اصلی در مصرف مواد اعتیاد آور:

تکرار تاثيرات تجربه شده است مواد مخدر صنعتي با تاثيرات مخرب خود با سرعت جوامع انساني را آلوده کرده و مشکلات زيادي را براي خانواده ها به وجود آورده است . نقش خانواده ، مدرسه ، ماهواره در اعتياد نوجوانان تاثير بسزايي دارد .
دلايل متعددبراي مصرف مواد در نوجوانان وجود دارد :
1 . من که هميشه سيگار نمي کشم ، فقط آخر هفته ها اون هم عشقي …..”
اين جمله اي که از زبان بعضي نوجوانان مي شنويم . ممکن است هدف چنين نوجواناني صرفا تفريح باشد ، اما نوجوان بايد بداند که استفاده از اين مواد همواره علاوه بر تاثيرات منفي و گاهي لذت بخش داراي خطراتي جدي است . بعضي از نوجوانان با گذر از دوره کودکي و ورد به دوره نوجواني به فکر تجربه کردن مواد مخدر مي افتد و وقتي نوجوان مخفيانه به مصرف سيگار يا مواد مخدر روي مي آورند در جواب والدين خود مجبور به دروغ گفتن مي شود . بيرون رفتهاي شبانه مکرر با دوستي که تجربه ي مصرف مواد را دارد مي تواند باعث به دام افتادن در دام اعتياد يا حداقل مصرف موادشود
. نوجواناني که در مصرف مواد زياده روي مي کنند که باعث تغييراتي شديد و منفي در تصميم گيري ها و نگرشها مي شود و نسبت به زندگي و آينده ي خود و ديگران کاملا بي تفاوت و بي اعتنا مي شوند . از جمله رفتارهايي که نوجوان در خود احساس مي کنند : توجه شديد به خود ، بي صبري براي ارضاي بلافصله تمام خواسته ها ، تنفر از تصميم گيرندگان بزرگسال ، حس فرديت شديد تصميم مصرانه به زندگي در خارج از سيستم موجود ، اهميت بيش از حد به همسالان و دوستانش ، کم شدن ارتباطات با خانواده و منزوي شدن در اتاق دروغ گفتن براي کسب آزاديهاي بيشتر .
3 . نوجوانان به طور روز افزودن مستعد تصميم گيريهاي نامناسب در زندگي مي شوند ممکن است از وسايل خانه و افراد خانواده سرقت کنند، فروختن مواد به همسالان خود ، سرقت از فروشگاه هاي بزرگ ، به مرور از رفتن به مدرسه خودداري مي کند .
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1396/07/20 - 10:01 ·
bamdad
bamdad
گاهي وقتا به يه چيزايي كه آرزشو داري ميرسي بعد ميفهمي كه چقدر آرزوش از داشتنش قشنگتره، كلا
بعضي چيزا و آدما فقط از دور قشنگن ...
{-60-}
دیدگاه · 1396/07/17 - 18:46 ·
2
مرجان بانو :)
image.jpeg مرجان بانو :)
گاهي بهترين است
... ادامه
دیدگاه · 1395/05/24 - 21:07 توسط Mobile ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
[Forwarded from Donya] اگر در دل کسي جایي نداري، فرش زیر پایش هم نباش... جایي که بودن و نبودنت هیچ فرقي نداره، نبودنت رو انتخاب کن. اینگونه به بودنت احترام گذاشتي... محبوب همه باش، معشوق من مهرت را به همه هدیه کن، عشقت را به من... با هر رفتني اشڪ نریز و با هر آمدني لبخند نزن شاید آنکه رفته باز گردد و آنکه آمده برود، آنقدر محکم و مقتدر باش که با این محبت ها و بي مهري ها زمین گیر نشوي... چنان برقص و شادی کن که دشمن از گفته خود پشیمان و دوست از کرده اش شاد شود... لازم است گاهي در زندگي، بعضي آدمها را گم کني تا خودتو پیدا کني ... بعضي از آدمارو باید دوست داشت، اما بعضي از آدمارو فقط باید داشت... .
... ادامه
دیدگاه · 1394/08/12 - 17:55 توسط Mobile ·
3
bamdad
1f4f12795abe2906def2670f5cb6f424.jpg bamdad
کودکي با پاي برهنه روي برف ها ايستاده بود


و به ويترين فروشگاهي نگاه مي کرد.


زني در حال عبور او را ديد و دلش سوخت،


او را به داخل فروشگاه برد و برايش لباس و کفش خريد


و گفت: مواظب خودت باش!


کودک پرسيد: ببخشيد خانم شما خدا هستيد؟


زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط يکي از بنده هاي خدا هستم.


کودک گفت: مي دانستم با او نسبتي داريد!

{-35-}
bamdad
bamdad
انگار حتماً بايد آسمان به زمين بيايد،

بايد اتفاق خاصي بيفتد.

مثلاً معجزه اي رخ دهد كه از زندگي لذت ببريم.

گاهي آنقدر در روزمرگي غرق مي شويم

كه فراموش مان ميشود ساده ترين داشته هاي ما شايد آرزوي فرد ديگري باشد.

ما از امر و نهي پدر كلافه باشيم

و ديگري در آرزوي شنيدن صداي پدرش.

ما از باب ميل نبودن غذا به جان مادرمان غر بزنيم

و ديگري در حسرت صدا كردن نامش و شنيدن جواب.

صداي زنگ تلفن از خواب بعد از ظهر بيدار مان كندو ما از بد خواب شدن بناليم

و ديگري تشنه ي شنيدن صداي آشنا از پشت گوشي تلفن است.

هميشه شاكي هستيم انگار...

از گرما مي ناليم.

از سرما فرار مي كنيم.

در جمع، از شلوغي كلافه مي شويم

و در خلوت، از تنهايي بغض مي كنيم.

تمام هفته منتظر رسيدن روز تعطيل هستيم

و آخر هفته هم بي حوصلگي مان را گردن غروب جمعه مي اندازيم.

شايد بهتر باشد گاهي فكر كنيم تمام زندگي مان معجزه است.

همين كه مي خوابيم، بيدار مي شويم، نفس مي كشيم.

همين كه خورشيد طلوع مي كند، مهتاب مي تابد، باران بي منت مي بارد

و هنوز مي شود كسي را دوست داشت.

تمام اين ها بهانه ي ساده اي است براي يك لبخند :)

{-35-}{-35-}{-35-}
Majid
RHIML-Small-27.jpg Majid
گاهي فكر مي كنم اي كاش
احساسي نداشتم
اي كاش دوستي نداشتم
اي كاش هميشه تنها مي ماندم
اي كاش دوستانم اينقدر گرگ صفت نبودند
رفاقت و اين همه پستي
رفاقت و اين همه دروغ
رفاقت و اين همه كثافت
رفاقت و اين همه نامردي
نمي دانستم گرگها معناي رفاقت را نمي دانند
اين گرگهاي انسان نمارا چه به رفاقت و دوستي... !!!
پست تر و هرزه ترو دريده تر از هر حيوان وحشي اند
اين انسانهاي دوست نما ... !!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/12 - 12:25 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
11.jpeg متین (میراثدار مجنون)
بارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ....
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی...
... ادامه
bamdad
bamdad
من خدايي دارم که در اين نزديکي است . . .

مهربان ؛
خوب ؛
قشنگ ؛

چهره اش نوراني است ،

گاه گاهي سخني ميگويد با دل کوچک من ،
ساده تر از سخن ساده ي من ؛

او مرا مي فهمد

او مرا مي خواند

نام او ذکر من است

در غم و در شادي

چون به غم مي نگرم . . .
آن زمان رقص کنان ميخندم:

که خدا يار من است ؛

که خدا در همه جا ياد من است ،
او خدايي است که ؛ مرا مي خواهد...

{-35-}{-35-}{-35-}
zahra
zahra
من به مردي وفا نمودم و او

پشت پا زد به عشق و اميدم

هر چه دادم به او حلالش باد


غير از آن دل كه مفت بخشيدم



دل من كودكي سبك سر بود

خود ندانم چگونه رامش كرد

او كه مي گفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش كرد؟



اگر از شهد آتشين لب من

جرعه اي نوش كرد و شد سرمست

حسرتم نيست زآنكه اين لب را

بوسه هاي نداده بسيار است



باز هم در نگاه خاموشم

قصه هاي نگفته اي دارم

باز هم چون به تن كنم جامه

فتنه هاي نهفته اي دارم



باز هم مي توان به گيسويم

چنگي از روي عشق ومستي زد

باز هم مي توان در آغوشم

پشت پا بر جهان هستي زد



باز هم مي دود به دنبالم

ديدگاني پر از اميد و نياز

باز هم با هزار خواهش گنگ

مي دهندم بسوي خويش آواز



باز هم دارم آنچه را كه شبي

ريختم چون شراب در كامش

دارم آن سينه را كه او مي گفت

تكيه گاهيست بهر آلامش



زانچه دادم به او مرا غم نيست

حسرت و اضطراب و ماتم نيست

غير از آن دل كه پر نشد جايش

به خدا چيز ديگرم كم نيست



كو دلم كو دلي كه برد و نداد

غارتم كرده، داد مي خواهم

دل خونين مرا چكار آيد

دلي آزاد و شاد مي خواهم



دگرم آرزوي عشقي نيست

بي دلان را چه آرزو باشد

دل اگر بود باز مي ناليد

كه هنوزم نظر به او باشد



او كه از من بريد و تركم كرد

پس چرا پس نداد آن دل را

واي بر من كه مفت بخشيدم

دل آشفته حال غافل را
فروغ فرخزاد
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:55 ·
1
فاطمه
فاطمه
گاهي هركاري ميكني نميتوني ببخشي حتي الان كه تو راه كربلاست
sam
sam
تفاوت پرسپولیس با کیسه در دیدگاه اول بخونید :))
bamdad
bamdad
پيش ترها گمان ميكردم ، نوشتن مرهمي ست بر دردهاي كهنه و فرياد هاي فرو خورده .....

اما گاهي نوشتن خود دردي ست كه افراد تنها را مبتلا ميكند ....

هرچه تنها تر ابتلايت عميق تر .....

:(
دیدگاه · 1393/08/13 - 20:00 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ،
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﻫﻤﺴﻔﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ.
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﺗﺠﺮﺑه ای ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻔﺮ.
ﮔﺎﻫﻲ "ﺗﻠﺦ"
ﮔﺎﻫﻲ "ﺷﻴﺮﻳﻦ"
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ"ﻟﺒﺨﻨﺪ" ﻣﻲ ﺯﻧﻲ
ﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ "لبانت" ﺑﺮﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ .....ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ..
ﺑﻪ ﺗﻠﺦ ﺗﺮﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻳﺖ.. ﺣﺘﻲ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﺑﺪﺍﻧﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﻫﺮﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻭ ﻫﺮﺭﻭﺯ
ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ، ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ
ﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻣﺪﻥ
ﺑﺎﻳﺪ ﺭﺥ ﺑﺪﻫﺪ
ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻧﻲ
"ﺁﻣﺪﻥ" ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺑﻠﺪﻧﺪ
ﺍﻳﻦ "ﻣﺎﻧﺪﻥ" ﺍﺳﺖ
ﻛﻪ" ﻫﻨﺮ "ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫد
... ادامه
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
bamdad
bamdad
زندگي

وزن نگاهيست

كه

در خاطره ها ميماند!!!
دیدگاه · 1393/06/21 - 21:55 ·
6
bamdad
bamdad
گرگها هميشه زوزه نميكشند ...

گاهي هم مي گويند:

دوستت دارم ...

و زودتر از آنكه بفهمی بره ای،

ميدرند خاطراتت را

و تو ميمانی با تنی كه بوی گرگ گرفته.....!

:(
دیدگاه · 1393/06/14 - 21:51 ·
5
bamdad
bamdad
خواستن ،هميشه توانستن نيست

گاهي فقط، داغ بزرگي است

كه تا ابد بر دلت مي ماند....
دیدگاه · 1393/06/13 - 19:52 ·
1
رضا
رضا
واقعا پررویی هم خوبه .
bamdad
bamdad
گاهي حجم دلتنگي هايم آنقدر زياد مي شود
كه دنيا با تمام وسعتش برايم تنگ مي شود . . . !

:(
دیدگاه · 1393/05/13 - 21:14 ·
9
bamdad
00990157.jpg bamdad
مربي تيم ملي واليبال ايران درگذشت:

حسين معدني، سرمربي سابق تيم ملي واليبال ايران که به دليل گرفتگي مجراي صفرا چند روزي در بيمارستان بستري بود، دار فاني را وداع گفت. کاپيتان سابق و خوش اخلاق تيم ملي واليبال ايران چندي پيش به دليل گرفتگي مجراي صفرا دچار دل‌درد شد که بعد از مراجعه به بيمارستان، پزشکان متوجه شدند که توده‌اي راه مجرا را بسته و با قرار دادن يک لوله مجرا را باز کردند. از عوارض اين عمل، التهاب پانکراس بود که حسين معدني با اين مشکل مواجه شد. اين التهاب به ريه هم سرايت کرد و باعث اختلال کار ريه شد؛ به طوري که سرمربي سابق تيم ملي واليبال ايران فقط با دستگاه تنفسي قادر به تنفس بود، اما سرانجام و درحالي که پزشکان و نزديکان وي از بهبود حال او خبر مي دادند، در سن 41 سالگي درگذشت و در تاريخ جاودانه شد.

حسين معدني متولد ارديبهشت 1352 و سرمربي سابق تيم ملي واليبال مردان ايران بود. او در سال‌هاي 1366 تا 1373 عضو تيم ملي واليبال ايران بود. حسين معدني مدرک مهندسي شيمي داشت؛ او در رده ملي سرمربيگري تيم‌هاي ملي بزرگسالان، تيم ملي ب و نوجوانان را بر عهده داشت. معدني ايران را به جمع تيم‌هاي حاضر در مسابقه‌هاي قهرماني جهان ايتاليا رساند و پس از آن دستيار خوليو ولاسکو و اسلوبودان کواچ شد. وي مدتي هم سرمربي تيم واليبال دانشجويان ايران بود. معدني سرمربيگري تيم‌هاي باشگاهي مانند داماش گيلان، پيکان، شهرداري تبريز و باريج اسانس کاشان را هم برعهده داشت.

درخشش در ليگ جهاني واليبال 2014 همراه با تيم ملي آخرين افتخار ورزشي وي در دوران حياتش بود، هرچند که درگيري با اين بيماري ناگهاني مجال همراهي تيم ايران در مرحله نهايي اين رقابت ها را از وي سلب کرد.
... ادامه
[لینک]
4 دیدگاه · 1393/05/10 - 14:03 در ورزش ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺧﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﻧﺠﻠﯿﻨﺎﺟﻮﻟﯽ ﻭ ﺑﺮﺩﭘﯿﺖ ﮐﻪ ﺷﺶ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺍﺯﻣﻠﯿﺘﻬﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺣﺎﺟﯽ ﺑﺎﺯﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﻮﻧﺰﺩﻩ ﺩﻓﻌﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﮑﻪ ﺍﻣﺎ " ﺍﺯﺣﺎﻝ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﻫﻢ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ " ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ " ﻧﻪ ﻧﺰﺩ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ "!!!!
... ادامه
6 دیدگاه · 1393/05/9 - 14:39 توسط Mobile ·
8
zahra
zahra
آهای آقا پســـــــــری که وقتی نمیتونی دختـــــری رو بدستش بیاری
بهش میگی آبجـــــیم شو...
آره داداش با توام این رسمش نیست اون دختر با هزار امید آبجـیت میشه
آبجــیت میشه تا حرفایی رو که به داداش واقعیش نمیتونه بزنه به تو بزنه
آبجـــــیت میشه تا درد و دلای خودشو به تــــو بگه
آبجــیت میشه تا وقتی نمیتونه با کسی حرف بزنه وقتی بغض تو گلوشه
و نمیتونه داد بزنه بیاد و تو آرومــــش کنی
اگه قبول میکنی که داداشــش باشی باید مثه آبجــــی خودت مراقبش باشی
نـــــزاری آزاری از کسی ببینه
اینا نصیحــت نیسحرفایه دلمــه تو این چن وقتــه که اومدم نــــــت
اینقدر ازیـــن چیزا دیدم که دیگه...
داداشــای گــــلم نکنین این کارارو هیچ فک میکنی اون دختـــــری که
آبجـــــــــــیت شده چقد روحش لطیفه؟
هیچ میدونی وقتی بهش بعد یه مدت پیشنهاد رفاقت میدی اون چه حالی میشه؟
هیچ میدونی اگه نتونه جواب رد بده چون داداششی واسش عزیزی
چه حالی پیدا میکنه همه اینارو میدونی و بعد اسم خودتو میزاری مـــرد
... ادامه
Majid
1470251_1399084290333953_225975548_n.jpg Majid
تا حالا فكر كرديد چرا دخترا بهتون ميگن داداش؟
خوبه بعضي از پسرا بدونن كه چرا دخترا بهشون ميگن داداش:
ميگن داداش : يعني زياد بهم نزديك نشو
ميگن داداش : كه وقتي مزاحم پيدا كردن بتونن با كمک داداشي ردش كنن
ميگن داداش : كه وقتي ناراحتن با يكي حرف بزنن
ميگن داداش : كه وقتي ميخوان لج يكي رو در بيارن از داداش كمك بگيرن
ميگن داداش : كه گاهي چيزايي رو كه نميدونن ازشون ياد بگيرن
ميگن داداش : يعني من نميخوام دوست پسر داشته باشم بيخيال من شو
ميگن داداش : كه هم باهات حرف بزنن و هم از هر پيشنهاد ناراحت كننده اي در امان باشن
ميگن داداش : چون محبت داداش از دوست پسر بيشتره!
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/4 - 03:17 ·
8
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ