یافتن پست: #آخه

صوفياجون
صوفياجون
سلوووووووووووو من یه سر اووومدم {-7-}{-7-}{-23-}{-29-}{-35-}{-41-}
FATI
FATI
یارو آهنگ خالی گوش می کرده میزنه زیر گریه میگن چرا گریه می کنی؟ با بغض میگه آخه خوانندش لاله!{-33-}{-33-}
دیدگاه · 1393/02/1 - 19:53 ·
5
zahra
zahra
ته قصه ما تلخه دوست دارم ولی میری

آخه این رفتن اجباره ازم چشماتو میگیری

با این که از همه دنیا بدونت دیگه سیرم من

دلم میخواد دم رفتن بخندی تا نمیرم من . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/27 - 15:34 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
وای سرم داره منفجر میشه {-40-}{-40-}{-4-}خونمون رو بوی برگ سیر برداشته مامانم امروز رفته کلی برگ سیر از باغمون کنده آورده انگار دنبالش کردن تند تند خوردش کرد الانم داره سرخش میکنه منم حساس خیلی سردرد دارم دقیقا آشپزخونه زیر اتاق منه {-8-}{-31-}{-60-}{-52-}{-40-}
Noosha
879073-fcdde6288fdd4a3e362cee43839989b9-org.jpg Noosha
رضا
بفرما رضا جون نوش جونت...{-197-}
bamdad
bamdad
بچه ها این nadia از دوستای قدیمیه منه که تو یه سایت دیگه با من هم بودیم لطفأ دنبالش کنید... مرسی از همگی...
bamdad
bamdad
یه وقتایی هست ...

نه "گریه كردن" آرومت میكنه
...
نه "نفس عمیق" ...

نه "یه لیوان آب سرد"...

نه "داد زدن" ...

یه وقتایی هست كه

فقط

نیاز داری ،

بـــــــــمــــــــــیــــــــــــرِی ...

همین ..!

{-118-}
bamdad
bamdad
وقتی...!

مرا...!

در آغوش می گرفتی...!

تمام لباس هایم...!

بوی عطر تو را...!

به خود می گرفت...!

راستی...!

عطرت را...!

از کجا خریده بودی...!

آخه...!

بعد از این همه مدت...!

هنوز...!

لباس هایم...!

بوی عطر تو را می دهند...!

بوی نامردی...!
... ادامه
محمدطاها
محمدطاها
بخونی کلی میخندی

یه پسربچه کلاس اولی به معلمش میگه :
خانوم معلم من باید برم کلاس سوم
معلمش با تعجب میپرسه برای چی ؟
اونم میگه :
آخه خواهر من کلاس سومه اما من از اون بیشتر میدونم و باهوش ترم
توی زنگ تفریح معلمه به مدیر مدرسه موضوع رو میگه اونم خوشش میاد میگه بچه رو بیار تو دفتر من چند تا تست ازش بگیریم ببینیم چی میگه
معلمه زنگ بعد پسره رو میبره تو دفتر بعد خانوم مدیره شروع میکنه به سوال کردن
خوب پسرم بگو ببینم سه سه تا چند تا میشه اونم میگه نه تا
دوباره میپرسه نه هشت تا چند تا میشه اونم میگه هفتادو دو تا
همینجوری سوال میکنه و پسره همه رو جواب میده دیگه کف میکنه به معلمش میگه به نظر من این میتونه بره کلاس سوم
خانوم معلم هم میگه بزار حالا چند تا من سوال کنم
میگه پسرم اون چیه که گاو چهار تا داره اما من دو تا دارم؟
مدیره ابروهاشو بالا میندازه که پسره جواب میده :
پا
دوباره خانوم معلمه میپرسه:
پسرم اون چیه که تو توی شلوارت داری اما من تو شلوارم ندارم
مدیره دهنش از تعجب باز میشه که پسره جواب میده :
جیب
دوباره خانوم معلمه سوال میکنه:
اون چه کاریه که مردها ایستاده انجام میدن اما زن ها نشسته و سگ ها روی سه پا
تا مدیره بیاد حرف بیاره وسط پسره جواب میده :
دست دادن
باز معلمه سوال میکنه :
بگو ببینم اون چیه که وفتی میره تو سفت و قرمزه اما وفتی میاد بیرون شل و چسبناک
مدیره با دهان باز از جاش بلند میشه که بگه این چه سوالیه که پسره میگه:
آدامس بادکنکی
دیگه مدیره طاقت نمیاره میگه بسه دیگه این بچه رو بزارید کلاس پنجم
من خودم همه سوالهای شمارو غلط جواب دادم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/21 - 15:43 ·
2
عسل
عسل
من آخرش با یخچال ازدواج می کنم!
وقتی خوشحالی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی ناراحتی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی کسلی میری در یخچالو وا میکنی!
داری با تلفن حرف میزنی میری در یخچالو وا میکنی!
… وقتی نمیدونی چته! میری در یخچال و وا میکنی!
آخه موجود اینقدر سنگ صبور؟ اینقدر محترم؟ اینقدر با حوصله ؟ اینقدر با شخصیت ؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/21 - 13:49 ·
7
Noosha
images.jpg Noosha
اگه شغلت پزشکی بود ترجیح میدادی متخصص چی باشی؟!!{-30-}
sam
sam
خواهشا بخوانید:پسر:ضعیفه دلمون برات تنگ شده بود...اومدیم زیارتت کنیم
دختر:تو باز گفتی ضعیفه؟؟؟؟؟؟
پسر:خب...منزل بگم چطوره؟؟؟؟؟
دختر:واااااااای .... از دست تو...
پسر:باشه...باشه...ویکتوریا خوبه؟؟؟؟
دختر:اه اصن باهات قهرم...
پسر:باشه بابا...تو عزیز منی....خوب شد؟؟؟...آشتی؟؟؟؟؟
دختر:آشتی...راستی گفتی دلت چی شده؟؟؟
پسر:دلَم؟!...آها از دیشب تا حالا یکم پیچ میده...
دختر:واقعا که...
پسر:خب چیه...نمیگم...مریضم اصن...خوبه؟؟؟؟؟؟؟
دختر:لوووووووووووس...
پسر:ای بابا...ضعیفه...اگه اینبار قهر کنی ناز کش نداری ها؟!
دختر:بازم گفت این کلمه رو...
پسر:خب تقصیر خودته...میدونی اونایی که دوست دارم اذیت میکنم...
هی نقطه ضعف دستم میدی...
دختر:من از دست تو چیکار کنم؟؟؟؟؟
پسر:شکر خدا........!دلم پیچ میخورد چون تو تب و تاپ ملاقات تو بودم...
لیلی قرن 21 من...
دختر:چه دل قشنگی داری...چه قدر به سادگی دلت حسودیم میشه...
پسر:صفای وجودت خانوم...
دختر:میدونی...دلم تنگه...برای اون همه پیاده روی هامون...برای سَرک
کشیدن تو مغازه کتاب فروشی و ورق زدن کتابها...برای بوی کاغذ...برای
شونه به شونه باهات راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه...
آخه هیچ زنی...
مردی مثل من نداره...!!!
پسر:میدونم...میدونم...منم دلم تنگه...برای دیدن اسمون تو چشمای تو...
برای بستنیهای شاتوتی که با هم میخوردیم...برای خونه ای که تو خیال
ساخته بودیم و من مَردش بودم...؟؟؟؟!!!!
دختر:یادته همش بهم میگفتی خاتون؟؟؟
پسر:آره یادمه...آخه تو منو باد دخترای ابرو کمون قجری مینداختی...
دختر:ولی من که بور بودم...
پسر:باشه فرقی نمیکنه...
دختر:آخ چه روزایی بود...دلم برای دستای مردونت که تو دستام گره میخورد
تنگ شده...مجنون من...
پسر:....
دختر:چت شده؟چرا چیزی نمیگی؟
پسر:...
دختر:نگاه کن ببینم...!منو نگاه کن...
پسر:...
دختر:الهی من بمیرم...چرا چشات نمناک شده؟الهی من فدات شم...
پسر:خدا ن...(هق هق گریه)
دختر:چرا گریه میکنی؟
پسر:چرا نکنم؟هان؟
دختر:من دوست ندارم مرد من گریه کنه...جلوی این همه آدم..
بخند دیگه...
بخند زودباش...
پسر:وقتی دستاتو کم دارم چطور بخندم؟...کی اشکامو کنار بزنه که
گریه نکنم؟؟؟
دختر:اگه گریه کنی منم گریه میکنما...
پسر:باشه...باشه...تسلیم...ولی نمیتونم بخندما...
دختر:آفرین حالا بگو کادو ولنتاین برام چی خریدی؟؟؟
پسر:تو که میدونی...من از این
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
شب همگی خوووووش من برم دیگه {-22-}{-22-}{-22-}{-43-}{-43-}
ببخشید تا فردا شب یه کوچول میام و میرم انشاالله پنج شنبه میام بیشتر میمونم {-22-}{-22-}{-22-}
{-35-}{-35-}{-23-}{-23-}
zahra
zahra
امروز یه پیکان دیدم داغونِ داغون ، مال سال ۴۸ بود اصن یه وضی !

پشتش نوشته بود “هرچی دارم از دعای مادرمه” !

یکی نیس بگه خو آخه بدبخت تو عاق والدین شدی کدوم دعا !؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/17 - 11:05 ·
2
zoolal
zoolal
آخه خدا جون! قربون بزرگیت، وفای سگ به چه کارمون میاد؟!


یه فکری به حال آدمات میکردی!
دیدگاه · 1393/01/17 - 09:33 ·
2
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
پست های بعضیا رو, باید با دل لایک زد!
با موس حال نمیده...!
جدی میگم....
آخه حرف دلتو می زنن....
دیدگاه · 1393/01/16 - 00:47 ·
3
صوفياجون
صوفياجون
وای چی میشه فردا هوا خوب باشه بارون نیاد الان دو هفته است برنامه ریزی کردم برم خونه دوستم انزلی دیگه برف اومد رفت الان بارون دست از سرم برنمیداره خیلی دپرس شدم دلم میخواست برم یه آب و هوایی عوض کنم اصن من شانس ندارم خیلی بدشانسم {-109-} {-109-}{-75-}
{-61-}
صوفياجون
9©3ðøñô.jpg صوفياجون
2 دیدگاه · 1393/01/14 - 15:29 توسط Mobile ·
8
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ