یافتن پست: #آنها

zoolal
zoolal
نیکی آن نیست که ثروت خود را با دیگران

قسمت کنی ، بلکه آن اســـت که غنای

درونی انسان را بر آنها آشکار کنی
دیدگاه · 1393/01/20 - 19:02 ·
2
رضا
رضا
bamdad
bamdad
غرور خود را خرج کسانی باید کرد ......

که معنای تواضع را بفهمند !

وگرنه موجب ارزشمندی کاذب

و مانع از رشد آنها خواهد شد ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/17 - 23:19 ·
6
حمید
حمید
فریب دادن مردم آسانتر از این است که آنها را متقاعد کنی که فریب خورده اند !
zoolal
zoolal
برای شناخت انسانها کمی ازآنها انتقاد کنید
دیدگاه · 1393/01/15 - 10:39 ·
2
bamdad
bamdad
ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯿﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﺑﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ"ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ"
ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ:
ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ
ﺳﻨﺠﺎﻗﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﺑﻪ ﺩﻟﺘﺎﻥ
ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ:
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮ ﺍﺯﻋﻤﺮﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ!
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮﻧﺸﻨﻮﻧﺪ...
{-253-}{-253-}ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
دیدگاه · 1393/01/14 - 22:43 ·
5
zahra
10.jpg zahra
چه انتظاری از مــــردم داری؟
آنها حتی پشت سر خــــــــــــدا هم حرف می زنند...
حمید
1گل.jpg حمید
دل آدم ...

دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده... به یک دلخوشی کوچک...
به یک احوالپرسی ساده...
به یک دلداری کوتاه ...
به یک "تکان سر"...یعنی...تو را می فهمم...
... به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک ...
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"

به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان قهوه !
... به یک وقت گذاشتن برای تو...
به شنیدن یک "من کنارت هستم "...
به یک هدیه ی بی مناسبت ...
به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...

به یک غافلگیری :به یک خوشحال کردن کوچک ...
به یک نگاه ...
به یک شاخه گل...
دل آدم گاهی ...چه شاد است ...
به یک فهمیده شدن ...درست !

به لبخند!
به یک سلام !
به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!

و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم هم دریغ میکنیم و تمام محبت و دوست داشتن مان را گذاشته ایم کنار تا به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار هم کنیم ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/14 - 12:19 ·
7
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی

نترس گردوی کوچک

آنچه سیاه میشود روی تو نیست دست آنهاست . . .
bamdad
bamdad
مردی در هنگام رانندگی،درست جلوی حياط يک تيمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعويض لاستيک بپردازد. هنگامی که سرگرم اين کار بود، ماشين ديگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشين بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد. مرد حيران مانده بود که چکار کند. تصميم گرفت که ماشينش را همانجا رها کند و برای خريد مهره چرخ برود. در اين حين، يکی از ديوانه ها که از پشت نرده های حياط تيمارستان نظاره گر اين ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: از ٣ چرخ ديگر ماشين، از هر کدام يک مهره بازکن و اين لاستيک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعميرگاه برسی. آن مرد اول توجهی به اين حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد ديد راست می گويد و بهتر است همين کار را بکند. پس به راهنمايی او عمل کرد و لاستيک زاپاس را بست. هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن ديوانه کرد و گفت: خيلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی! پس چرا توی تيمارستان انداختنت؟ ديوانه لبخندی زد و گفت: من اينجام چون ديوانه ام. ولی احمق که نيستم!!
... ادامه
bamdad
bamdad
اينجا كه ايستاده ام

همانجاييست كه خيلي ها قبل ازمن به آن رسيده اند ...

خيلي هاهم بعدازمن به آن ميرسند ....

اميدوارم شماكه اين متن را ميخوانيد هرگزبه اينجانرسيد ،

اما اين رابدانيد:

اينجابه اندازه ي همه آدمها جادارد

چه آنهايي كه با پاي خود به اينجا مي آيند ،

چه آنهايي كه روزگار آنهارا به اينجا ميكشاند ....

خوش آب وهوا نيست ، اما از شلوغي دنيابهتر است

ميداني چرا؟

چون آدمهامعمولا تنها به اينجا مي آيند

بدون هيچكس!

روي نقشه دنبالش نگرد

جايي كه من هستم :

"آخر دنياست"...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/9 - 19:09 ·
5
محمدطاها
محمدطاها
مادرم میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است. نمازش ترک نمی شود.
زیارت عاشورا می خواند. روزه میگرد. مسجد میرود ... خیلی پسر با خداییست ...
لحظه ای دلم گرفت ... در دل فریاد زدم باور کنید من هم ایمان دارم ...
نماز نمیخوانم ولی لبخند روی لبهای مادرم خدا را به یادم میاورد ...
دستهای پینه بسته پدرم را دستهای خدا میبینم ...
زیارت عاشورا نمیخوانم ولی گریه یتیمی در دلم عاشورا برپا میکند ...
نه من روزه نمیگیرم ولی هر روز از آن دخترک فال فروش فالی را میخرم که هیچوقت نمیخوانم ...
مسجد من خانه مادربزرگ پیر و تنهایم است که با دیدن من کلی دلش شاد میشود ...
خدای من نگاه مهربان دوستی است که در غمها تنهایم نمیگذارد ...
برای من تولد هر نوزادی تولد خداست وهر بوسه عاشقانه ای تجلی او ...
مادرم ... خدای من و خدای پسر همسایه یکیست ...
فقط من جور دیگری او را میشناسم و به او ایمان دارم ...
خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه آنها ...
... ادامه
bamdad
bamdad
من ،

انبوهي از اين بعدازظهرهاي جمعه را

بياد دارم كه در غروب آنها

در خيابان

از تنهايي گريستيم ...

ما نه آواره بوديم، نه غريب،

اما

اين بعدازظهر هاي جمعه پايان و تمامي نداشت!

مي گفتند از كودكي به ما

كه زمان باز نمي گردد،

اما نمي دانم چرا

اين بعد از ظهر هاي جمعه باز مي گشتند!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/8 - 22:20 ·
7
soheil
soheil
zahra
ای یار من ای یار من ای یار بی زنهار من

ای هجر تو دلسوز من . ای لطف تو غمخوار من

خوش می روی در جان من چون می کنی درمان من

ای دین من. ای جان من . ای بحر گوهربار من

ای جان من ای جان من. سلطان من سلطان من

در یای بی پایان من. بالاتر ار پندار من

پوشیده چون جان میروی اندر میان جان من

سرو وخرامان منی ای رونق بستان من

هفت آسمان را بر درم وز هفت دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

از لطف تو چون جان شوم وز خویشتن پنهان شوم

ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

ای جان پیش از جانها. ای کان پیش از کان ها

ای آن پیش از آنها . ای آن من ای آن من

چون میروی بی من مرو . ای جان جان بی تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من
bamdad
bamdad
مادرم میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است. نمازش ترک نمی شود. زیارت
عاشورا می خواند. روزه میگرد. مسجد میرود ... خیلی پسر با خداییست ...لحظه ای دلم گرفت ... در دل فریاد زدم باور کنید من هم
ایمان دارم ... نماز نمیخوانم ولی لبخند روی لبهای مادرم خدا را به یادم میاورد
... دستهای پینه بسته پدرم را دستهای خدا میبینم ... زیارت عاشورا نمیخوانم ولی
گریه یتیمی در دلم عاشورا برپا میکند ...نه من روزه نمیگیرم ولی هر روز از آن دخترک فال فروش فالی را میخرم که هیچوقت نمیخوانم ...

مسجد من خانه مادربزرگ پیر و تنهایم است که با دیدن من کلی
دلش شاد میشود ... خدای من نگاه مهربان دوستی است که در غمها تنهایم نمیگذارد ...
برای من تولد هر نوزادی تولد خداست و هر بوسه عاشقانه ای تجلی او ...مادرم ... خدای من و خدای پسر همسایه یکیست ... فقط من
جور دیگری او را میشناسم و به او ایمان دارم ... خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه آنها ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 14:12 ·
5
bamdad
bamdad
جالبه...
هیچ كلكی در كارنیست! این بازی بطرز شگفت آوری دقیق خواهد بود! البته به شرطی كه تقلب نكنید!







طالع بینی چینی! ..







فقط به دستور العمل عمل نماید و تقلب نكنید، در غیر این صورت نتیجه درست از آب در نخواهد آمد و بعد آرزو خواهید كرد كه ای كاش تقلب نمی كردید!







این حدوداً 3 دقیقه زمان خواهد برد تا شما را دیوانه كند!!







كسی كه این پیام را ارسال كرده گفت كه آرزویش ظرف 10 دقیقه به حقیقت پیوست!!!







این بازی نتیجه خنده دار و در عین حال شگفت انگیزی خواهد داشت!







پیام را یكجا تا پایا ن نخوانید بلكه مرحله به مرحله پیش بروید و عین دستورالعمل انجام دهید!







1- اول از هر چیز اعداد 1 تا 11 را به صورت ستونی یا ردیفی (زیر هم) بر روی كاغذ بنویسید.







2- سپس در جلوی ردیف (ستون) 1 و 2 هر عددی را كه مایلید بنویسید.







3- حال در جلوی ردیف 3 و ردیف 7 نام شخصی را از جنس مخالف بنویسید.







4- نام اشخاصی را كه می شناسید (چه دوست یا اعضای خانواده یا







فامیل) در جلوی ردیفهای 4، 5 و 6 بنویسید.







5- در ردیفهای 8، 9، 10 و 11نام چهار ترانه (آهنگ) را بنویسید (در







جلوی هر ردیف نام یك ترانه)







6- اكنون نهایتا میتوانید یك آرزو كنید!!







و حالا كلید رمز گشایی این بازی:







1- عددی را كه در ردیف 2 نوشته اید مشخص كننده تعداد اشخاصی است كه شما باید در باره این بازی به آنها بگویید!







2- شخصی كه نامش در ردیف 3 قید شده كسی است كه شما عاشقش هستید!!!







3- شخصی كه نامش در ردیف 7 قید شده كسی است كه شما دوستش دارید ولی با هم نمی سازید (یا به تعبیر دیگر عاقبت خوشی نخواهد داشت!)!!!







4-شخص شماره 4 کسی است كه شما بیش از همه به او اهمیت میدهید!







5-شخص شماره 5 کسی است كه شما را بسیار خوب می شناسد.







6-شخصی كه نامش در ردیف 6 قید شده، ستاره بخت (ستاره خوش شانسی) شماست!







7-آهنگ قید شده در ردیف 8 با شخص شماره 3 تطبیق می كند (مرتبط است)!!!







8- آهنگ شماره 9 آهنگی برای شخص شماره 7 است!







9-گ آهنگ شماره 10 آهنگی است كه بیش از همه افكار شما را بازگو می كند!







10- و بالاخره شماره 11 آهنگی است كه می گوید شما در باره زندگی چه احساسی دارید!!!!







واقعا شگفت آور است! نه؟! ولی بنظر می آید كه درست باشه!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/26 - 21:40 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
هستند مردمانی که خویشاوندان آنها از گرسنگی می میرند

ولی در عزایشان گوسفند ها سر می برند
bamdad
bamdad
قوانینی که نیوتن از قلم انداخت


قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد
واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.

قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او
دیده شوید افزایش می‌یابد.

قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که
تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید
... ادامه
Mostafa
Mostafa
اي که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌
عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست
‌عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا
عشق یعنی کوشش بی‌ادعا
عشق یعنی عاشق بی‌زحمتی
عشق یعنی بوسه بی‌شهوتی
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه‌ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان با یک گل بهار
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی

عشق یعنی این که انگوری کنی
عشق یعنی این که زنبوری کنی
عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیدن افتادگان زیر پا
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی ، ماهی راهی شده
عشق یعنی مرغ‌های خوش نفس
بردن آنها به بیرون از قفس
عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوف و خطر
عشق یعنی از بدی ها اجتناب
بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ، ناتوان عشق باش
پهلوانا ، پهلوان عشق باش
عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
نیمه شب سرمست از جام سروش
در به در انبان خرما روی دوش
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده‌ای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را نان کنی
مهربانی را چنین ارزان کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد
آدمی باید که او را نان دهد
عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی نورانی شده
عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین
هر که با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن بست شد
هرکجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
درجهان هر کارخوب و ماندنی است
رد پای عشق در او دیدنی است
سالک آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام
مجتبي كاشاني (سالك)
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/25 - 16:04 ·
9
شهرزاد
شهرزاد
قوانینی که نیوتن از قلم انداخت !!!
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ