خواهش

فریدون
کوچه
مهتاب
لااااااایک
آه یلدا
آه
آ..

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !

با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

نیما قابلی نداشت

بامداد خیلی قشنگ بود

خواهش میشه...

بسیار زیبا بود

ممنون ندا جون

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_postcomment.php on line 102

خیلی شاهین گوش میکنم
سبک وترانه های خوبی هم داره..
من کاری به ترانه های اینجوریش ندارم...
ولی بی دلیل حس خوبی نسبت به شاهین دارم
جیگرش رودوست دارم
خیلی دل داره
همون چیزی که من فاقداونم
افسوس..
یلدا
افسوس

از این شخص متنفرم

چشم خواهرمهناز...
چیکارکنم...
دست خودم نیس...
سعیمومیکنم...

همین که سعی میکنی ... ممنون

آره

ziba o dost dashtani...

من اینو بخورم میمیرم

چراااا کم خونی داری؟؟؟؟؟/ فابیسم؟؟؟؟؟؟

گزینه دوم

آخیییییییییی
یه بار امیرمحمد هم کوچیک بود فک کنم 2 الی3 سالش بود باقالی خورده بود بعد مریض شد منو زن داداشم بردیمش دکتر یکراست رفتیم بیمارستان 17شهریور فتبیسم گرفته بود چند روز بیمارستان خوابید اون روز دیگه ما نزدیک بود سکته بزنیم از ترس .... خیلی بده

منم خیلی دوست دارم

طلایه عزیزم بیا اینجا عصر بریم سر کوچمون یه گاری هس از اینا میفروشه بریم بخریم بزنیم بر بدن
ندا شما هم بفرما #باقالی

11
9
8
5
4
3
2

7

2
4
7

ذاکر و کریمی

سلیم
قطری

2.9

القطری

7 ذاکر خدابیامرز

چیکارکنم خووو دیشب یه سر اومدم ده بار رفتم گذاشتم رو پام خوابید بعد میزاشتم پایین دوباره بیدار میشد یک فضولی شده ..

تو چ خاله مهربونی هستی ... عماد شما شیرخشک میخوره؟؟

آره. خواهرم چون دیابت داره دکترش گفته به عماد شیر خودشو نده هم از این جهت هم بخاطر جواد آخه اون کار زیاد داره و هر ماه دوبار میبرنش دکتر تهران از این جهت شیرخشک بهتره موقعی که میرن تهران من نگهش میدارم راحت

آها میبینم همش میگی من نگه میدارم پس کوچولوی ما شیرخشک میخوره....
انشالله به وقت این ماه عزیز خدا جوادت شفا بده...

الهی آمین....خدا هر جفتشونو براتون نگه داره

ممنون از همتون
الهی آمین

خدا حفظشون کنه..

اون به کنار کلا حس میکنم این مراسم شده لوس بازی . تو یک کوچه 2 تا گوشه جمع شدن هیات راه انداختن .

اون که آره کلا محرم فقط واسه 10سال پیش خوب بوداونم من به یاد دارم واقعی بود هم دسته اش هم عزاداراش

متاسفانه همینطوره.هرکسی به اسم امام حسین و ماه محرم یه کیسه دوخته و با جمع کردن پول از این و اون مثلا داره ثواب میکنه و عزاداری راه میندازه ولی به نظر من هیچ ثوابی نداره این کار چون فقط واسه ظاهر سازیه.با صوفی موافقم.سالهای گذشته مراسما واقعی تر بود...این روزا این آدما یا بهتره بگم این هیئت عزاداری ها فقط دارن خودنمایی میکنن.