رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:
سلام حالت خوبه؟
من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:
حالم خیلی خیلی توپه.
بعدش اون آقاهه پرسید:
خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟
با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛
اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...
وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:
من میتونم بیام طرفای تو؟
آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:
نه، الآن یه کم سرم شلوغه!
یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:
ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!
خب اگه ما تیپ بزنیم که و..... بزا نگم دیگه والا
1392/09/23 - 23:36اینم1جور هنره که شماندارین
1392/09/23 - 23:36صلوات بفرستین
1392/09/23 - 23:37خدا رو شکر که لباسامون رنگارنگه نه خودمون
1392/09/23 - 23:38دخــــــــــیـــــــــــآ بآآآآآآآزم پـــــــــــرچــــــم بــــــــالـــــــــآ
آره 7رتگ نیستین700رنگین هزار ماشالاه به7تا قانع نیستین
1392/09/23 - 23:39پسرا ...
ای قر بون دهنت داداش هنر ندارین چرا زورتونمیاد
1392/09/23 - 23:39خدای اگه این لوازم ارایشی نوبد از برکت این براداران کافر بی دین غرب چی میشد والا چی کار میکردین شما ها
ماشالا تازگیا پسرا هر کاری که ما دخترا میکنیم 1 قدم از ما جلوترن
1392/09/23 - 23:40به احترام رضا دیگه بیکول..........
اگ لوازم آرایش نمیبود دیگ ما پسرا نیاز به ....نداشتیم ....
1392/09/23 - 23:41ما1دست لباس تمیزداریم ولی شما همونم ندارین
...........
1392/09/23 - 23:42