یافتن پست: #اسیر

hadi
hadi
پایانی برای قصه ها نیست...نه بره ها گرگ میشوند ونه گرگهاسیر!!!
خسته ام ازجنس قلابی آدمها..دارمیزنم خاطرات کسی را که مرا دور زد..
حالم خوب است اما گذشته ام درد میکند...
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/1 - 12:15 ·
4
MahnaZ
azadi.jpg MahnaZ
من هنگامی که همه ی ...
تا هنگامی که یک نفر در هست، وجود
مائده
مائده
در دم
دام می افکنم برای تماشای یک دل سیر فروغ بی فروغ نگاه تو...
در دم جان می سپارم... میان دست تو ...
میان حس تو...
زیر چشم تو...
زیر سایه ی تو...
پر پر میزنم... در دم، هر دم... بی تو !!!
در دم درد من این است
ز بی دردی دردهای کهنه
مجذوب عفونت های خسته ی فردا شده ام...!
در دم درد من این است
ز کوشش فراموشی نگاه سردِ دم وبی دم تو
که یادواره ی سنگینی است و به دوش ذهن میکشم...!
در دم... امان از این دردم... درد دردناکی است!
و در این دم... میکشد اخر مرا دردم...!
منم اسیر بند یک دم...
من آدمم...
گروگان یک آه و دم!!!
در دَم...
... ادامه
Morteza
Morteza
قصه باغ و قاصدک


من میخوام قصه بگم،قصه باغ وقاصدک

قصه از یه سرگذشت،قصه از چرخ فلک

قاصدک داشت از رو جاش بلند می شد

داشت میرفت از توی باغ،داشت پا می شد

سایه ی قاصدک افتاد رو زمین

گل میخک گفت تو هم رفتی ،همین!

رفتی، اما دیگه یادت با منه

عشق مهربون و شادت با منه

قاصدک گریه میکرد، دست خودم نیست به خدا

خودمم دلم تو باغه، بهم نگو تو بی وفا

فاصله گرفته بود، قاصدک از گل و باغ

پُرٍ آتیش شده بود اون دلش،آتیش داغ

گل به قاصدک میگفت،برو،برو

برو آزادی،برو، شادی برو

من اسیرم توی این خاک غریب

تو برو به باغ خوبٍ گل سیب

بدرقه پشتٍ سرت اشک چشام

نیگا کن<خدا به همراه>رو لبام

برو آزادی برو، شادی برو

عشق تو نمیشه، فرهادی برو

کم کمک داشت نم بارون می یومد

واسه باغ، نخونده مهمون می یومد

پرٍناز قاصدک داشت تر می شد

قصه سرخٍ سفر داشت سر می شد

آره، قاصدک باز افتاد توی باغ

پیش اون عاشق ناپخته داغ

نم نم بارون کجا،سیل کجا

سیل، گل و قاصدکو برد به یه جا

برد،به رود و بعدشم،به رودخونه

آخرٍ دنیا،یه خوبی می مونه

اگه بودیم، اگه مردیم با همیم

این جوری تو دنیا خیلی بی غمیم
... ادامه
Mostafa
644338_413458818738659_707362280_n.jpg Mostafa
اين حياط خونه ماس :| ريا نشه باغچه هم داريم
LeilA
LeilA
بادبادک ها هرچقدر هم که اوج بگیرند هنوز با نخ اسیر زمین اند !
من اما با تو …
با آغوش گرمت …
با تمام بوسه هایت …
روی همین زمین به اوج میرسم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/27 - 15:53 ·
9
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز

دیگر سراغ شعله از من نگیر

میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم

مرغی شدم به کنج قفس وابسته و اسیر
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/23 - 11:47 ·
6
MONA
MONA
ای وای بــــــر اسیری کــــــــز یاد رفته باشد
در دام مـــــــــانده باشد صـــــیاد رفته باشد
آه از دمـــــــــــــی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امــــــــــشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شــــاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خــــــــونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی کــــــــــــــه از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکــــــــی سازم خـــــــــــبر دلت را
وقـــــــــــتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحــــــم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صــــــــد امیدواری ناشاد رفـــــــــته باشد
شـــادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گــــو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشـــــور از "حزین" است امروزکوه و صحرا
مــــــجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
... ادامه
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇

سرنوشتم به من میگه، میگه روزا می میرن دیگه هرگز روزای من حرفای خوب نمی گن از غم تو که دیگه واسم اشکی نمونده نمی دونم کجا رفتی چرا رفتی حالا هر وقت پیشم میای تو خوابای شبونه جاری میشن رو گونه هام اشکای دونه دونه از غم تو که دیگه واسم اشکی نمونده نمی دونم کجا رفتی چرا رفتی توی تلخی وجودم دلمو غصه می گیره بعد از این وحشت شب ها می دونم فردا می میره وقتی یاد تو نباشه دلم از زندگی سیره ته زندون وجودم کنج تنهایی اسیره روزای خوب بهترین لحظه هام با یاد تو گذشتن اون خاطرات گمشده رفتن و برنگشتن تو این دنیا که دیگه نمی خوام بی تو بمونم خوب می دونم نمی تونم نمی تونم حالا هر وقت پیشم میای تو خوابای شبونه جاری می شن رو گونه هام اشکای دونه دونه از غم تو که دیگه واسم اشکی نمونده نمی دونم کجا رفتی چرا رفتی توی تلخی وجودم دلمو غصه می گیره بعد از این وحشت شب ها می دونم فردا می میره وقتی یاد تو نباشه دلم از زندگی سیره ته زندون وجودم کنج تنهایی اسیره سرنوشتم . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 11:53 ·
1
♥هـــُدا♥
Capture.PNG ♥هـــُدا♥
بعد از مرگم دست هایم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند که هیچ چیز با خود نبرده ام.... پاهایم را زنجیر کنید تا همه بدانند که اسیر بوده ام..... چشم ها یم را باز کنید تا همه بدانند چشم انتظار بوده ام.... موهایم را پریشان کنید تا همه بدانند که دست محبت بر سرم کشیده نشده است ..!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 10:05 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
khaje-amiri-new.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
KAMRAN
KAMRAN
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت


پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید و رفت


یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت


من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت

خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت


تا از خیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق

مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت


دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/18 - 02:20 در Art ·
7
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
غضنفر اسیر آدمخورا میشه.میندازنش تو دیگ باهاش آش درست کنن . میخندیده ،بهش میگن تو داری میمیری چرا میخندی؟ میگه

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
از ترس ریدم توآشتون!!!
... ادامه
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
از اسب که بیفتی
اسیر سرزنش خاک می شوی
در این سرزمین ،
سقوط آزاد هم ممکن نیست …
دیدگاه · 1392/05/15 - 13:32 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
شب است و در بدرد کوچه های پر دردم
فقیر خسته به دنبال گم شده ام می گردم
اسیر ظلمتم ای ماه پس کجا ماندی
که من به اعتبار تو فانوس نیاوردم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/14 - 11:11 ·
3
Mohammad
Mohammad
می دونی دل اسیره
اسیره تا بمیره
می دونی بدون تو
دلم آروم نگیره
می دونی دل تنگ تو
نموده آهنگ تو
ولی بیهوده جوید
بسی بیهوده پوید
به من بگو بی وفا حالا یار که هستی
خزان عمرم رسید نو بهار که هستی
می خوام برم دور دورا دلم طاقت نداره
دست غم تو داره روزهام و می شماره
می دونی دل اسیره
اسیره تا بمیره
می دونی بدون تو
دلم آروم نگیره
می دونی دل تنگ تو
نموده آهنگ تو
ولی بیهوده جوید
بسی بیهوده پوید
به من بگو بی وفا حالا یار که هستی
خزان عمرم رسید نو بهار که هستی
می خوام برم دور دورا دلم طاقت نداره
دست غم تو داره روزهام و می شماره
می دونی دل اسیره
اسیره تا بمیره
می دونی بدون تو
دلم طاقت نگیره
می دونی دل تنگ تو
نموده آهنگ تو
ولی بیهوده جوید
بسی بیهوده پوید

[لینک]
.
.
بادبادک ها هرچقدر هم که اوج بگیرند هنوز با نخ اسیر زمین اند !
من اما با تو …
با آغوش گرمت …
با تمام بوسه هایت …
روی همین زمین به اوج میرسم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/13 - 15:43 ·
9
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
--من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا بنشینید به باغی و مرا یاد کنید عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود بهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان چو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس برده در باغ و یاد منش آزاد کنید آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک فکر ویران شدن خانه صیاد کنید----------
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:17 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
دوستت دارم پریشان شانه میخواهی چه کار ؟
دام بگذاری اسیرم دانه میخواهی چه کار ؟
تا ابد دور تو میگردم بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی پروانه میخواهی چه کار ؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:10 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
چه زشت است...زمزمه زیبای رهاییدرگوش اسیری خواندنونجوای بهشت باکسی که در دوزخ محکوم است.
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:04 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
سراغ از من نمی گیری

چه شد افتادم از چشمت؟

منم فانوس لبخندت، غرورت، گریه ات،خشمت

اسیرم

خسته ام

سیرم

مرا دریاب که میمیرم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/10 - 02:08 ·
2
Majid
Majid
مـــواظـــب خـــودت بـــاش
اون طور منو نگاه نكن
دست توی دست من بذار
برو یه وقت مریض میشی
بغضت رو هی نگه ندار
فدات بشم فدات بشم فدات بشم بذار برو
محاله باورش كه من دیگه نمی بینم تو رو
صدات می لرزه عشق من
اسمم رو هی صدا نكن
طناب و دور گردنم
بنداز دیگه نگام نكن
بمیرم واسه بغض تو
فكر منو نكن برو
دل و اسیر من نكن
اگه دوستم داری برو
تو رو خدا گریه نكن
تصمیم آخرو بگیر
چهارپایه رو بكش برو
چهارپایه دستاشو بگیر
با دست عاشقت بذار
طنابو دور گردنم
می خوام فقط ادا كنم
حقی كه مونده گردنم
حقی كه مونده گردنم
من بشكنم برنجم
فدای تار موهات
مهم تویی نرنجی
برس به آرزوهات
مواظب خودت باش
با قلب من چه كردی
دلواپسم نباشم
به اشك كی بخندی
اگر سراغمو گرفت
بگین نشونه ای نذاشت
بگین از اینجا رفته و
چاره ی دیگه ای نداشت
اگر سراغمو گرفت
این نامه رو بهش بدین
بگین كه جا گذاشته بود
پرسید كجا هیچی نگین
اگه بازم پرسید ازم
اگه نكردش اشکاشو پاک
چاره ای نیست بهش بگین
فلانی رفته زیر خاك
……………………………………..
دلــــتنگـــی
خدا نشونه شو از كی بگیرم
دارم دق می كنم بذار بمیرم
آخه هنوز دلش از جنس سنگه
هنوز دلم واسه دلتنگی تنگه
چطور دلش
... ادامه
Mohammad
Mohammad
این منم بیدار از هول گناه

مى کنم بر آسمان شب نگاه

این منم از راه دور افتاده اى

رایگان عمر خود از کف داده اى

این منم در دست غفلت ها اسیر

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ