امشب افتــاده به جانـــم تب یادت ، چه کنم؟
من نــدارم به غم هجر تـــو عادت ، چه کنم؟
روزگــاریست که دیــــوانه و بیمــــار توأم
مانــده ام گر تــو نیایی به عیادت ، چه کنم؟
گشته کابوس شبم ، دست تـو در دست رقیب
آتشــم می زنـــد این حس حسادت ، چه کنم؟
هر دری بـــود زدم تا تــو بمانی ، که نشـد
گر مرا نیست به وصل تو سعادت ، چه کنم؟
عمر و جانم به فدایت همه ، ای دوست بگو
با چنین وسوسه ی عرض ارادت ، چه کنم؟
تا به دل مهر تو برجاست ، تو را می طلبم
دوست دارم که شوم وفق مرادت ، چه کنم؟
از پست های یکی از عاشقام
ببینید خود رضا داره تائید می کنه به نوعی
1395/02/28 - 14:40نمیخواد من افشا گری کنم تا حقایق معلوم شه الانم میاد یه شعر در مورد شقایق میگه و میره میگه منظورش شقایق بوده نه حقایق
مرجان این افشاگری تو منو یاد یک نفر میندازه
1395/02/28 - 14:48
1395/02/28 - 16:50#معصوم
بامداد ممنون بابت پشتبانی . برای تحکیم روابط در مقابل نیروهای مهاجم بریم بستنی شکلاتی بخوریم
1395/02/28 - 16:59اوکی
1395/02/28 - 17:07کی بریم؟
امشب خوبه؟
نعمت یا منصور؟
چطوره بریم آرارات تو پیچ سعدی؟ خیلی بستنیاش خوبه ، اسمال مشتی هم بد نیست تو فلکه ی گاز
باهام تماس بگیر ، منتظرم ، یه تک بندازی خودم زنگ میزنم
میرم لباسمو بپوشم
آخه بامداد تو چقدر ساده ای؟
1395/02/29 - 12:05داره با بستنی گولت میزنه
بامداد شکمو
1395/02/29 - 14:32مرجان یه جور میگی انگار بامداد 3 سالش هست خودش همه رو گول میزنه
من همه رو گول میزنم؟!!!
1395/02/29 - 16:44من تا بحال کیو گول زدم؟!!!!! همیشه گول این و اون رو خوردم ، واسه همینم هست که تو زندگی همیشه یه قدم عقب هستم
چی میگی باوووووو؟!!!!!
ای وای
1395/03/1 - 13:25واقعا رضا بامداد کی رو گول زده ؟به من بگو؟ نه بذار ببینم بامداد رو هم مظلوم گیر آوردی؟
حالا خوبه اول تو پیشنهاد بستنی رو دادی بهش
من خودم گول خوردم باور کن
1395/03/1 - 15:11