یافتن پست: #بازي

shaghayegh(پارتی_السلطنه)
2k8e24flf5wmxib3072c.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
با عروسک هايــــ ــم ديگــ ــر بازي نمي کنم

بــ ـزرگـــ ــ شــ ـــدم...

خود عروسکـــ ــــــي شدم آنقـــ ـــدر کــه بازي ام داده اند !
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/15 - 22:48 ·
2
LeilA
LeilA
شـمــا يـادتــون نـمــيــــــــاد...

اون وختا بازيگراي اين فيلم خارجيا لبهاي همديگه رو نيگا ميكردن ما ميفهميديم بايد صحنه رو ترك كنيم
بله..
اون موقه ها حيا بود‬
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/12 - 13:52 ·
4
شهرزاد
شهرزاد
يه دختر 8 - 9 ساله بود شيطون و بي خيال سرنوشت، از وقتي يادش مياد پدرش مريض بود ...اما حالا كه فكر مي كنه اين اواخر شايد بد حالتر.پدرش خيلي دوستش داشت، تا آسمونها ...يه روز اهالي خانواده خواستن شام رو مثل پيك نيك تو پشت بوم بخورن ...اون روز اون دختر چند باري پله ها رو بالا و پايين كرد شايد چون كوچكترين عضو خانواده بود. شايد چون هيچ وقت نمي تونست بي خيال بازي و شيطنت بشه ...آخرين مرتبه چيزي كه پدرش خواست رو بهش داد و برگشت پشت بوم، آخر اون نمي تونست راحت راه بره پايين مونده بود ...شايد فقط از چند ماه بعد ديگه هيچ وقت لازم نشد وقتي براي بودن با پدرش تلف كنه.حالا سالهاست كه حسرت اون شب رو مي خوره و لحظاتي رو كه مي تونست به پدرش يه دنيا خاطره بده...!!!
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
عروس متولد 75 داماد متولد 73

كدام گزينه صحيح است ؟
١- ما ترشيديم رفت
٢- اينا خاله بازي راه انداختن
٣- دارندگي و برازندگي
٤- پسره چيزي تو خودش ديده حتما
٥- تف تو روشون كه اينطوري احساسات مارو جريحه دار ميكنن :|
ebrahim
ebrahim
يك نفر سريع يك شماره يادداشت كرد:« 5555 »به او گفتم :از عددت خوشم اومد . شانس آوردي رند شدي.خنديد و پتو را دوباره روي خودش كشيد . اين قدر بالا كشيد تا پاهايش بيرون باشد . گفت: به دردعكس گرفتن مي خوره.گفت:به دوستت بگو بياد كنار پاي من بشينه.آن مردي كه گفت مرده مرا ياد آن عكسي مي اندازد كه ترسيده بودي و بند نمي شدي. از دوست هايم عكس
گرفته بودم كه يكي از آنها خودش را خاك كرده بود و آن يكي كنارش خوابيده بود و تو فكر مي كردي
مرده اند ولي بازي م ي كردند. بچه ها كه دائم تماشاچي بودند و زل زده بودند به اين بازي نمرده بودند . اگر
مرده بودند حتما پتو داشتند.پایان قسمت هفتم
... ادامه
ebrahim
ebrahim
اوستا ماله مي كشيد. تو قبلا فقط روي شاخه صدا م ي كردي و پا به پا. حالا روي ديوار هم مي نشيني . دوباره
فلاش زدم :
زني با تشت لباسي روي سرش رد مي شد و بچه ها دورترها زل م يزدند به ديوارها و آجرها . آنها مات »
فلاش تو را پرانده بود يا قبل از آن پريده بودي كه توي عكس نيستي. « بودند
حتي توي آن عكسي كه ديوارها كشيده شده بودند روي بچه ها هم نبودي ك ه پا به پا كني . از خيلي دور
مي پاييدمت. جفتت هم پيش گوشت عوعو نمي كرد. فصل كوچ نبود كه با سر و صدا از بالاي سرم رد شوي .
آن جا چه مي كردي؟ يكبار ديدمت كه روي كپه اي خاك پنجه مي كشيدي. آن جا چه بود؟ به آسمان نگاه
كردم. وقتي كه فصل كوچ است ابرها دست افشاني م ي كنند و گوروم گوروم پا مي كوبند. خرد نان هايي كه از
ترس فلاش دوربين برنچيدي خيس مي خورند و گِل مي شوند. بچه ها توي خانه هاشان جمع مي شوند و بازي
مي كنند. چون پاهايشان به گِل ها فرو مي رود. وقتي فصل كوچ نيست نمي خواستند باران بيايد .پایان قسمت سوم
... ادامه
Patriot
31741563872176242132130935958186156920.jpg Patriot
من اين پستو يه جا ديدم خوشم اومد بازي باحالي بود گفتم اينجام بزنم با هم بازي كنيم
نمی دونم این تاپیک قبلا وجود داشته یا نه!!
ولی من این تاپیک جالب و جذاب رو میزنم. امیدوارم خوشتون بیاد.

ین بازی با اعداده . روند بازی اینطوریه كه از 0 تا 1000 عدد داریم.
من به عنوان شروع كننده میانگین، یعنی 500 را مینویسم.
بعد از من هر آقایی كه وارد شد به عددی كه میبینه 1 اضافه میکنه و اگر خانوم ها
وارد شدن هر كس به اندازه ی سهمش 1 كم میکنن.اگر این اعداد به 1000 برسه
و در صورتی كه به 0 برسه برنده میشن.
♥هـــُدا♥
384749_194342490652241_49317420_n.jpg ♥هـــُدا♥
قمار بي برنده ايست ، بازي تلخ زندگي
چه برده و چه باخته ،‌ از اين قمار خسته ام
گذشته از جاده ي ما ، تهي ترين غبار ها
از اين غبار بي سوار ،‌ از انتظار خسته ام
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/29 - 14:27 ·
6
شهرزاد
شهرزاد
مادرم يك چشم نداشت. در كودكي براثر حادثه يك چشمش را ازدست داده بود. من كلاس سوم دبستان بودم و برادرم كلاس اول. براي من آنقدر قيافه مامان عادي شده بود كه در نقاشي‌هايم هم متوجه نقص عضو او نمي‌شدم و هميشه او را با دو چشم نقاشي مي‌كردم. فقط در اتوبوس يا خيابان وقتي بچه‌ها و مادر و پدرشان با تعجب به مامان نگاه مي‌كردند و پدر و مادرها كه سعي مي‌كردند سوال بچه خود را به نحوي كه مامان متوجه يا ناراحت نشود، جواب بدهند، متوجه اين موضوع مي‌شدم و گهگاه يادم مي‌افتاد كه مامان يك چشم ندارد. يك روز برادرم از مدرسه آمد و با ديدن مامان يك‌دفعه گريه كرد. مامان او را نوازش كرد و علت گريه‌اش را پرسيد. برادرم دفتر نقاشي را نشانش داد. مامان با ديدن دفتر بغضي كرد و سعي كرد جلوي گريه‌اش را بگيرد. مامان دفتر را گذاشت زمين و برادرم را درآغوش گرفت و بوسيد. به او گفت: فردا مي‌رود مدرسه و با معلم نقاشي صحبت مي‌كند. برادرم اشك‌هايش را پاك كرد و دويد سمت كوچه تا با دوستانش بازي كند. مامان رفت داخل آشپزخانه. خم شدم و دفتر را برداشتم. نقاشي داداش را نگاه كردم و فرق بين دختر و پسر بودن را آن زمان فهميدم.
...
... ادامه
iman
iman
به سلامتی اونهائی که دوست دارم رو درک می کنند

و اونو به حساب کمبودهات نمی ذارن


به سلامتی اونایی که
درد دل همه رو گوش میدن

اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن


به سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه


به سلامتي اونايي كه هزارتا خاطرخواه دارن.ولي دلشون گير يه بی معرفته !


به سلامتی اخلاق که فکر کنم این ترمم حذفش کنم
به سلامتی ترسو که گند می‌زنه تو کار آدم.
به سلامتی بی شرف که حداقل ادعای شرف نداشت.
به سلامتی خدا که این همه آدم داد زدن و صداش در نیومد.
به سلامتی دختر کافه دار که دیدنش تفریح مردای تنهاست.
به سلامتی دلستر که اگه نبود به سلامتی هم نبود.
به سلامتی شما که داری این نوشته رو می‌خونی.
به سلامتی خودش، خودم و خودت.
به سلامتی مردان و زنان شیردل توی اوین که نامردای ترسو اسیرشون کردن.


به سلامتی ایرانسل که به آدم میفهمونه که:

قبول کردن بعضی پیشنهادها فقط از اعتبار آدم کم میکنه!


به سلامتي سربازي كه يك ساعت تو صف تلفن وا ميسته كه ٣ دقيقه با عشقش حرف بزنه ولي چيزي به جز مشترك مورد نظر درحال مكالمه هست نميشنوه
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/24 - 00:14 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
Spaghetti_AllPhotoIr_1669-3_D.JPG shaghayegh(پارتی_السلطنه)
ینی چرا مامانم درست نمیکنه برام{-31-}
♥هـــُدا♥
1b8df6dd2b289831ae803e41f620247e_d4e747i.jpg ♥هـــُدا♥
ان قدر دلم را به بازي گرفتي

که ديگر حرفه اي شده

به هيـــــــــــچ دلي نمي بازد ...
دیدگاه · 1392/01/4 - 22:52 ·
4
hossein
hossein
قــرار شــد اشکــَـنـَک باشــد و ســر شکســتنَــک !!
امــا ايــن بازي که تــــو راه انداخــــتي ...
ســراســر دل شکــستنــَــک بــود و بــس ....!
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/4 - 01:16 ·
2
♥هـــُدا♥
1344882912684927_large.png ♥هـــُدا♥
اشك هايت...

موقع رفتن بنظر واقعي بود؛

اما كاش چشمانت را هم بسته بودي.

برق شوق را در انها ديدم "بازيگر"...!
♥هـــُدا♥
79199183660417676482.jpg ♥هـــُدا♥
من یک زنم،هر چقدر هم که ادای محکم بودن را دربیاورم ،
هر چقدر هم که ادای مستقل بودن ،
اینکه " ممنون ! خودم از پسش برمی آیم . "
باز هم ته تهش...به آن سینه پهن مردانه ات نیاز دارم ؛به دست هایت حتی .
نمی دانی چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردم می کنی!!!
من يك زنم،
هرچقدر هم غرورم مانع ابراز احساسم شود،نگاهم كارش را ميكند!
من يك زنم...تو...با حمايت هايت،با مهرباني هايت،حتي با تعصب و غيرتت،با دستهاي پهن و زبرت،
با همان اخم روي پيشاني ات،با گرماي نگاهت،با حسادتت به مردان ديگر....
كاري با دلم ميكني كه،حاضرم تمام دنيايم را به پايت بريزم!!!
دست خودم كه نيست،من يك زنم!
احساساتم زود شكل ميگيرد ولي...زود از بين نميرود!
گاهي زودرنج ميشوم...دست خودم كه نيست؛
وقتي دلم كار دستم ميدهد هي بهانه ات را ميگيرم، از بودن در كنارت ذوق ميكنم ولي،
غرور است ديگر...!
تو؛خيلي راحت،خيلي خيلي راحت ميتواني احساساتم را به بازي بگيري...
خودت هم ميداني من چقدر محتاج حضورت هستم!
انكارش نميكنم...
من يك زنم،به اغوشت نياز دارم،به اينكه تكيه گاهم باشي!!
قلبم را كه دادم دستت،قدر بدان!خوردم نكن.چون تو همه دنیای من شده ای
... ادامه
♥هـــُدا♥
b1yu6qq9w5tx9mex6mql.jpg ♥هـــُدا♥
گيرم که باخته ام !!!
اما کسي جرات ندارد به من دست
بزند يا از صفحه بازي
بيرونم بيندازد، شوخي نيست من شاه
شطرنجم !!!
تخريب مي کنم آنچه را که نمي توانم باب ميلم بسازم...
آرزو طلب
نميكنم، آرزو ميسازم...
... لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني ، من
هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني ...
زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان
، کوتاهتر از قد من باشد !
زانو نمي زنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان
راه بروند !
''من زانو نميزنم...''
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
یکی از فانتزیام اینه که برم ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻱ
ﭘﺪﺭ ﻋﺮﻭﺱ ﺍﺯﻡ ﺑﭙﺮﺳﻪ
ﺧﻮﺏ ﺁﻗﺎ ﺩﻭﻣﺎﺩ ﻋﺰﻳﺰ ، ﺧﻮﻧﻪ .. ﻣﺎﺷﻴﻦ ، ﻛﺎﺭ ، ﭘﻮﻝ ﭼﻴﺎ ﺩﺍﺭﻥ ؟
ﺑﻌﺪ ﻣﻨﻢ ﻗﺎﻃﻲ ﻛﻨﻢ ﻛﻠﻴﺪ ﻫـﺎﭺ ﺑﻜــُـ ﭘﺮﺕ ﻛﻨﻢ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺑﮕﻢ ﻣﻦ
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ، ﻧﻴﻮﻣﺪﻡ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ !
ﻳﺎﺭﻭ ﭘﺪﺭﻩ ﻫﻢ ﺳﻮﻳﭻ ﭘﺮﺍﻳﺪﻣﻮ ﺑﺒﻴﻨﻪ ﻭ ﻳﻪ ﺑﺮﻕ ﺧﺎﺻﻲ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ
ﺑﻴﺎﺩ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺑﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﭘـﺎﻡ ﻛﻪ ﺑﻴﺎ ﺩﺧـﺪﺭﻣﻮ ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﻫﻤﺶ ﻣﺎﻝِ
ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﺍﻳﻨﺎ
ﻣﻨﻢ ﺑﻲ ﺗﻮﺟﻪ ﭘﺮﺍﻳﺪ ۲۰ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻴﻢ ﺭﻭ ﺑﻴﺨﻴﺎﻝ ﺷﻢ ﻭ ﺗﻮﻱ ﺍﻓـﻖ ﻣﺤـﻮ
ﺷﻢ . . . .
ﻳﻪ ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﺯﻱ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻦ.
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
به دنيا اومدنمون دستِ ننه بابامونِ…مُردنمون هم دستِ خدا…ما اين وسط نقشِ گلابيُ بازي ميكنيم ..!{-7-}
دیدگاه · 1391/12/20 - 00:07 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
پسر خالم 5 سالشه اومده ميگه بيا 20سوالي بازي كنیم ميگه:اول تو بپرس.ميگم:تو جيب جا ميشه؟!يه خورده فكر كرده ميگه وايسا همين جا!!يواشكي رفتم ببينم كجا میره!ديدم رفته در يخچال به زور داره يه سيب ميكنه تو جيبش آخه این پسرخالست ما داریم{-15-}
دیدگاه · 1391/12/18 - 23:43 ·
1
Mohammad
0.429209001316347772_pixnaz_ir.jpg Mohammad
.
Mohammad
89.jpg Mohammad
خاطره به یاد
(بخونید جالبه)
Mohammad
Mohammad
سيم كارت بخريد با دوست دخترتون حرف بزنيد!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد با جايزش با او يكي دوست دخترتون حرف بزنيد!!!
جشنواره دختر بازيِ ايرانسل
{-7-}{-7-}
دیدگاه · 1391/11/18 - 21:40 ·
5
Majid
safire-eshgh73.jpg Majid
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميگي قسمت نبود
اگهر ميدونستي كه ميري
چرا روزهارو تا اينجا كشوندي
هه
چي بودم چي شدم به خاطر تو اگر در حق تو خوبي نكردم بدون خالي بوده دستاي سردم
اما من در عوض هرچي كه بودم با احساسات تو بازي نكردم
الگر چه ميدونم دوستم نداري به هر در ميزنم تنهام نذاري
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/18 - 16:08 ·
3
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ