یافتن پست: #بانک

abbasali
abbasali
رفتم دستتشویی هی دارم در میزنم! میگه هاااان، دستشویی داری؟ پـَـــ نــه پـَـــ خواستم بگم آخریم مهلت ثبت نام جشنواره حساب های قرض الحسنه بانک صادراته، جا نمونی! طرف اومد بیرون گفت خاک بر سرتون کنن که فقط بلدین از این چرت و پرتا بگین (کمیته مبارزه با فتنه پـَـــ نــه پـَـــ , ستاد سیار مستقر در توالت عمومی) تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل (ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان) <br>
... ادامه
محمد
محمد
رفتم بانک پول بگیرم. کارمنده میگه پول رو میبرین؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام وایسم اینجا هر کس رقصید بریزم رو سرش شاباش بدم.
محمد
محمد
با یه دسته پول رفتم بانک ،کارمند میگه میخوای بریزی به حساب ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ عاشقتم اومدم بریزم به پات
abbasali
abbasali
جلو عابر بانک صف وایسادیم یارو اومده میپرسه صفه؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ ما نخودیم اینجا کاشتنمون تا سبز بشیم!{-126-}
abbasali
abbasali
تو مغازه به یارو میگم یه کف اصلاح بده میگه اصلاح صورت. میگم پـَـ نـَه پــَـ سیستم اقتصادی مملکت مریضه میخوام نظام بانکیشو اصلاح کنم {-138-}
[لینک]
محمد
محمد
به مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان… میگه: یعنی زن میخوای پدرسوخته؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم. {-8-} بابام از اداره زنگ زده خونه بعداز کلی احوال پرسی میگه دخترم خودتی؟ میگم: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ به سیستم تلفنباک بانک تجارت خوش آمدید برای پرداخت قبوض شماره ۱،برای اطلاع از موجودی حساب شماره ۲٫ گفت زهر مار و قطع کرد .دیدم ظهر عصبانی اومد توی اتاق.گفت اگه یه بار دیگه بگی پَــــ نَ پَـــــ دیگه تو این خونه نمیخوابی….گفتم یعنی بیرونم میکنی بابا؟گفت پَـــ نَ پَــــ خونه رو عوض میکنم{-65-}
دیدگاه · 1390/06/21 - 00:34 ·
3
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ