وقتي ردپاي خدا را در زندگي پيدا كردم...
فهميدم ميتوانم پاهايم را از گليمم درازتر كنم!!!
و خواسته هايم از قد خودم بزرگتر باشند!!!
و حتي آرزوهايم محال!!!
وقتي لبخند خدا را درميان دعاهايم ديدم...
"ترس" برايم معنايش را از دست داد...
و جايش را "ايمان" پر كرد...
هنوز از ياد نبرده ام...
چه گله هايي كردم براي سختي راه...
و خدا چگونه مرا به بالاي كوه هدايت كرد...
و فراموش نكرده ام كه چه نااميدانه...
درپي جرعه اي آب بودم...
و خداوند چگونه سيرابم كرد...
وعده ي خدا اين است:
"دستانت را به من بده...
تا فتح كني دنيا را...
و ممكن كني،ناممكن ها را...
محمد یکبار نشد بیای کامنت اغتشاش گرانه نذاری
1394/08/11 - 15:07رضا
1394/08/12 - 08:13سالار
خوشم میاد این سالار اصلا تکذیب نمیکنه
1394/08/12 - 10:06رضا تو یاد بگیر اون همه مطلب از خجسته گذاشتی تا ما رمزگشایی کردیم همه رو انکار کردی
فقط یه چیزی این رعنا اینطور که نوشتی قدش از تو بلندتره؟ چه ضایع
یعنی تو رو ولت کنن رو دست فتحعلی شاه بلند میشی
پس یادم باشه بگم ولت نکنن
1394/08/14 - 10:30اوه اوه عصبانی شد
1394/08/17 - 10:05محمد تو میدونی که من نمیخواستم دست روش بلند کنم
1394/08/17 - 10:14حالا دیگه کتک بسشه