یافتن پست: #ترش

zahra
zahra
"گل کلم" قوی ترین قاتل سرطان
________________________
گل کلم با داشتن مقدار زیادی منیزیم که مساله بسیار مهمی در فرایند اکسید شدن بدن است، برای حفاظت بدن از اکسیده شدن و درنتیجه ممانعت از بروز سرطان موثر است.


گل کلم جزو سبزیجاتی از خانواده کلم پیچ هاست که دارای قدرت فوق العاده ای برای مبارزه با سرطان از جمله سرطان روده بزرگ، سرطان ریه، سرطان سینه، مثانه و تخمدان ها است.

پژوهشگران در جدیدترین گزارش های خود اعلام کرده اند که گل کلم دارای ترکیبات گوگرد داری است که برای از بین بردن سموم بدن و هم چنین جلوگیری از سرطان تاثیر دارد و مواد تشکیل دهنده گل کلم موجب افزایش ترشح آنزیم های موثر در از بین بردن سموم و مواد سرطان زاست.

با توجه به اینکه گل کلم دارای ویتامین c است از خطر اکسیده شدن سلولها و هم چنین ابتلای بدن به سرطان جلوگیری می کند.

گل کلم با داشتن مقدار زیادی منیزیم که مساله بسیار مهمی در فرایند اکسید شدن بدن است، برای حفاظت بدن از اکسیده شدن و درنتیجه ممانعت از بروز سرطان موثر است.

تعدادی از خواص مهم گل‌ کلم عبارتند از:

پیشگیری از سرطان
============
مصرف گل کلم، احتمال ابتلا به انواع سرطان‌ها به خصوص سرطان‌های پروستات، سینه، روده، تخمدان و مثانه را کاهش می‌دهد. محققان کانادایی در بررسی‌های خود دریافتند مصرف نصف پیمانه گل کلم در روز، احتمال ابتلا به سرطان پروستات را تا 52 درصد کاهش می‌دهد.

کمک به هضم بهتر
===========
گل کلم منبع خوبی از فیبر رژیمی محسوب شده که برای هضم بهتر غذا از اهمیت اساسی برخوردار است. اگر به مقدار کافی فیبر در برنامه غذایی خود داشته باشید مواد غذایی به نرمی از روده‌ها عبور می‌کنند. ترکیبی در گل کلم موسوم به" گلوکورافین" وجود دارد که می‌تواند از شکم و روده‌ها در برابر ابتلا به برخی بیماری‌ها از جمله سرطان و زخم‌معده پیشگیری کند.

آنتی‌اکسیدان‌ها
=========
گل کلم‌، حاوی مقادیر فراوانی از آنتی‌اکسیدان‌ها بوده که می‌توانند از ابتلا به انواع سرطان‌ها، بیماری‌های قلبی و سکته مغزی پیشگیری کنند.

آنتی‌اکسیدان‌‌ها،‌همچنین در تخریب رادیکال‌های آزاد که موجب پیری زودرس می‌شوند، ‌دارای اهمیت اساسی هستند.

ضد التهاب
======
وجود اسیدهای چرب امگا3 و ویتامین K در این سبزی، به پیشگیری از ایجاد التهاب مزمن منجر میشود
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/18 - 09:32 ·
1
bamdad
bamdad
یارو دوس دخترش زنگ زده

با گریه میگه : پویا میخوان منو از تو جدا کنن

داره واسم خواستگار میاد

پویا نمیدونم قراره چی بشه

وااای خدای من اگه جوابم مثبت باشه چی؟؟؟

هیچ وقت خودمو نمیبخشم :||

.

.

.

.

.

من o-O

خواستگار ^ - ^

اسماعیل فلاح ، خبرنگار اعزامی صدا و سیما :|

{-15-}
رضا
ir.ashpazkhoneguilan0.jpg رضا
مرجان بانو :)
IMG-20150101-WA0005.jpg مرجان بانو :)
ایشون محمدرضا پسر برادرمن هست
48 دیدگاه · 1393/10/13 - 22:18 توسط Mobile ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
الحمدالله سایت داره پا میشه خواهشا پر بار ترش کنید
دیدگاه · 1393/10/10 - 17:18 ·
3
omid khomar
omid khomar
مرد بزرگ با روی خوش رد می کند و مرد کوچک با روی

ترش می پذیرد.
دیدگاه · 1393/10/5 - 18:23 ·
3
Mohammad
567563539-taknaz-ir.jpg Mohammad
جشن تولد 19 سالگی امیر محمد در کنار عموپورنگ
Mohammad
Mohammad
آقایون محترم
انقد نگین دخترا خاستگار ندارن
ترشیدن
خوب پول ندارین زن بگیرین
چرا بهانه میارین

مثلا خود من
اگه پول داشتم 5 تا زن میگرفتم :|

ولی ندااارم{-7-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
به سلامتی پسری که ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺱ ﮔﻮﻟﺶ ﻧﺰﺩ ، ﺑﻠﮑﻪ ﯾﺎﺩﺵ ﺩﺍﺩ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﮔﻮﻝ ﻧﺨﻮﺭﻩ . . .
.
.
.
.
.
(برگرفته از کتاب تخیلی کبوتر ها قالی می‌بافند){-33-}
رضا
14-11-16-93844apple-iran.jpg رضا
ıllı YAŁĐA ıllı
2014-11-08_donbaler_1415446727292589_orig.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
شما چه طعمی است ؟ :)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟

> ۱-ماهیتابه را میزارن رو گاز
> ۲- توی ماهیتابه روغن میریزن
> ۳- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
> ۴- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
> ۵- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

آقایون چطور نیمرو درست میکنن؟

> ۱- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
> ۲- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
> ۳- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
> ۴- توی ماهیتابه روغن میریزن
> ۵- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
> ۶- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
> ۷- چند تا فحش میدن
> ۸- دنبال کبریت میگردن
> ۹- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
> ۱۰- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد )!
> ۱۱- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
> ۱۲- تخم مرغی که از روی کابینت سر
> خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن ۱۳- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
> ۱۴- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ۲۰ تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
> ۱۵- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
> ۱۶- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
> ۱۷- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
> ۱۸- دنبال نمکدون میگردن
> ۱۹- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
> ۲۰- دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
> ۲۱- نمکدون رو پر از نمک میکنن
> ۲۲- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
> ۲۳- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
> ۲۴- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
> ۲۵- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
> ۲۶- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
> ۲۷- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
> ۲۸- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
> ۲۹- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
> ۳۰- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
> ۳۱- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
> ۳۲- دنبال ظرفهای مسی میگردن
> ۳۳- قابلمهء مسی رو روی اجاق گازمیذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
> ۳۴- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
دیدگاه
bamdad
bamdad
ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺯﺩ ﺷﺒﯽ ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ

ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺁﻣﺪﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ



ﺑﯿﺎﻭﺭ ﻣﺪﺭﮎ ﺗﺤﺼﯿﻠﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ

ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻧﺎﻣﻪ‌ﯼ "ﭘﯽ ﺍِﭺ ﺩﯼ" ﺍﺕ ﺭﺍ



ﭘﺪﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺩﮐﺘﺮﺍﯾﺖ

ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺑﺪ ﺷﺪﻩ ﺟﺎﻧﻢ ﻓﺪﺍﯾﺖ



ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﻣﺪﺭﮐﺖ ﺟﻌﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ "ﻫﺎﻭﺍﯾﯽ" ﻧﺒﺎﺷﺪ



ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩ

ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩ



ﭼﻮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭﺍ ﺭﻓﺖ

ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺻﺤﺮﺍ ﮐﻠﻪ ﭘﺎ ﺭﻓﺖ



ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺯﺩ ﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺳﻮﯼ ﻟﯿﻠﯽ

ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺪ ﺗﺮﯾﻠﯽ



ﺩﻟﻢ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﻋﺸﻘﺖ بی‌ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ

ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻣﺪﺭﮐﻢ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ



ﺷﺪﻩ ﺍﺯ "ﻓﺎﮐﺴﻔﻮﺭﺩ" ﺍﯾﻦ ﺩﮐﺘﺮﺍ فکس

ﻣﻘﺼﺮ هست ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ فکس



ﭼﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺪﺍﯾﯽ

ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺭﮎ ﮔﺮﺍﯾﯽ

ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻦ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪ ﺑﺎﺑﺎی لیلی

ﻛﻪ ﺳﻦِ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ خیلی!



ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮی ﺗﺮشی ﺁﻳﺪ . .

ﺧﺪﺍﻳﺎ... ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺗﺮﺷﻴﺪﻩ ﺷﺎﻳﺪ !!



ﺳﺮﺍﺳﻴﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺯﺩ ایمیلی

نمی‌ﭘﺮسی ﭼﺮﺍ ﺍﺣﻮﺍﻝِ لیلی ! ؟



ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻋﺸﻖ لیلی ﺩﺭ ﺩﻟﺖ ﻫﺴﺖ؟

ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻋﻜﺲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﺒﻠﺘﺖ ﻫﺴﺖ! ؟



ﺗﻮ ﺩﺍﻣﺎﺩ منی ﻣﻦ ﺷﻚ ﻧﺪﺍﺭﻡ...!!

ﻧﻴﺎﺯی ﺩﻳﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺭک ﻧﺪﺍﺭﻡ...!!



ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻔﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻴﻜﻞ ﻫﻢ ﺑُﺮﺩ

ﻧﻴﺎﺯی ﻧﻴﺲ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﻛﺴﻔﻮﺭﺩ !



ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﻨﺰﻟﻢ...ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺗﺮﻳﻨﻢ...

ﺍلهی ﺩﻭﺭیِ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ...!!

ﭼﻮ ﻛﺮﺩ ﻓﻜﺮﺍﺷﻮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺯﺩ ﺍیمیلی

ﭘﺲ ﺍﺯ یک ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎی لیلی



ﺑﮕﻔﺘﺎ ﭼﻨﺪ ﺳﺎلی ﺩﻳﺮ ﻛﺮﺩی...

ﺯﻳﺎﺩی ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻛﺮدی...!!



ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺍﺯ لیلی ﻫﻮﺍیی...

ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖِ ﺍﺟﺘﻤﺎعی !!



ﺯِ ﺑﺲ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ، ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﻭﻧﻪ

ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺯﻥ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ !!



ﻛﻨﻮﻥ ﻇﺮفی ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎ ﭘُﺴﺖِ ریلی

ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ .. ﺑﺮﻳﺰ ﺗﺮشیِّ لیلی

{-105-}{-105-}{-105-}
Mohammad
boyalone.matalebeziba.ir.jpg Mohammad
کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و دکترش گفت تا چند وقت دیگر زنده نمی ماند ...
کودک سوال کرد چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت پاییز ...
بچه گفت پاییز یعنی چه روز ؟
دکتر گفت وقتیکه برگهای درختان می ریزد ...
بچه خانه آمد و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
عشق من . . .

ايرادي ندارد . . .

اين شبها كه من دوري تو را آه ميكشم . . .

تو در آغوش ديگري نفس عميق بكش تا ديوانه ترش كني. . . .
دیدگاه · 1393/07/25 - 12:53 ·
4
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ!! :| {-177-}


ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻮﺷﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺷﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ! :|
ﺗﻮ ﻣﺨﺎﻃﺒﯿﻨﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ !.. :|
ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﻢ ﺟﻮﺍﺩ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺟﻮﺍﺩﮐﯿﻪ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ : ﺩﻭﺳﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻓﺮﯾﺪ ﮐﯿﻪ ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﻢ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻫﺎﺩﯼ ﮐﯿﻪ ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ: ﺣﮑﻢ ﺩﺍﺩﺍﺷﻤﻮ ﺩﺍﺭﻩ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﮐﯿﻪ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻣﻮﻧﻪ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﮐﯿﻪ ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﻭﺳﺘﻢ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻋﻄﺎﺀ ﮐﯿﻪ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ : ﺷﺮﯾﮏ ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ميثم ﮐﯿﻪ ... ؟ :|
ﻣﯿﺜﻢ ﺗﻮ ﮔﺮﻭﻩ ﻭﺍﯾﺒﺮﻩ ... :|
ﺩﺍﻧﯿﺎﻝ؟ ... ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺘﻤﻪ ! :|
ﻓﺮﺯﺍﺩ؟ ... ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺁﺭﺍﯾﺸﯽ ! :|
ﻣﺠﯿﺪ؟ ... ﺗﻌﻤﯿﺮﺍﺕ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ! :|
ﺍﻣﯿﺪ ...
ﮐﺮﯾﻢ ...
ﺳﭙﻬﺮ ...
ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﯾﺪﻩ!!! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﮐﯿﻪ!! ؟؟؟ :|

ﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮﯾﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺳﻤﺘﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺷﮏ ﻧﮑﻨﻪ !! :|
مرجان بانو :)
bbwdvXBYWV.jpg مرجان بانو :)
دخترم تو آینده....{-189-}
صوفياجون
10635896_270329216497418_4741262062256190543_n.jpg صوفياجون
صوفياجون
10387478_312433505610348_6353913465851460270_n.jpg صوفياجون
خیلی دلم میخواد {-7-}{-7-}{-7-}{-197-}{-197-}{-197-} شماها چطور؟
√√★nima★√√
mainthb-3.jpg √√★nima★√√
ﻣﺮدی 62 ﺳﺎﻟﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ از Jim Zetz ﺳﺰﻃﺎن ﻟﻮزاﻟﻤﻌﺪﻩرﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮد. او ﯾﮏ Josie ﻫﻤﺴﺮ و ﯾﮏ دﺧﺘﺮ 11 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﻧﺎم دارد ﮐﻪ ﺑﺮایﺷﺎدی آﻧﻬﺎ دﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎر ﺟﺎﻟﺒﯽ زدﻩ Zetz اﺳﺖ. او ﺗﻮﻟﺪ 11 ﺳﺎﮔﯽ دﺧﺘﺮش را ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﺸﻦ ﻋﺮوﺳﯽ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺣﺘﯽ ﻟﺒﺎس ﻋﺮوﺳﯽ ﻫﻢ ﺑﺮای دﺧﺘﺮش Lindsey ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻋﮑﺎس ﻣﺴﺘﻘﺮ در ﮐﺎﻟﯿﻔﺮﻧﯿﺎ از اﯾﻦ ﻋﺮوﺳﯽ ﻋﮑﺲ ﻫﺎﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺘﺖ ﮐﻪ Villatoro ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﺮای ﺟﻮزی ﺑﻮدﻩ. ﺑﺎ اﯾﻦ ﻋﺮوﺳﯽ ﻧﻤﺎدﯾﻦ ﮐﻪ اﻧﮕﺎر ﺑﺮای ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻏﻢ و ﺷﺎدی ﺑﺮﮔﺬار ﺷﺪ . ﺟﻮزی ﭘﺪرش را ﺣﺘﯽ ﭘﺲ از ﻣﺮگ ﻫﻤﯿﺸﻪ در ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮد دارد
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/13 - 15:54 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
مورد داشتیم!!
پسره گوشی دوست دخترشو گرفته !
تو مخاطبینش نگاه کرده..!
دیده اسم جواد ذخیره شده ، پرسیده جوادکیه؟
گفته : دوست اجتماعی !
پرسیده فرید کیه ؟
گفته همکلاسیم!
پرسیده هادی کیه ؟
گفته: حکم داداشمو داره !
پرسیده مصطفی کیه؟
گفته راننده سرویس دانشگامونه!
پرسیده علیرضا کیه ؟
گفته داداش دوستم!
پرسیده عطاء کیه؟
گفته : شریک بابامه!
پرسیده میثم کیه...؟
میثم تو گروه وایبره...
دانیال؟...دوس پسر دوستمه!
فرزاد؟... لوازم آرایشی!
مجید؟...تعمیرات موبایل!
عباس...
حامد...
مسعود...
امید...
کریم...
سپهر...
محسن...
محمد...
یهو یه اسم دختر دیده!!!
پرسیده سمیرا کیه!!؟؟؟
گفته تویی دیگه اسمتو دختر ذخیره کردم مامانم شک نکنه{-15-}{-15-}{-9-}
صوفياجون
10665916_307559359429603_600637961911552990_n.jpg صوفياجون
امروز مامانم واسمون (کدو ) پخته بود خیلی خوشمزه بود و تو هوای بارونی خیلی هم چسبید جاتون خالی {-7-}{-7-}{-197-}{-197-}{-185-}{-185-}
bamdad
bamdad
گاو ما ما مي کرد گوسفند بع بع مي کرد
سگ واق واق مي کرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنک کجايي
شب شده بود اما حسنک به خانه نيامده بود.حسنک مدت هاي زيادي است که به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي کند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنک ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز که حسنک با کبري چت مي کرد .کبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.کبري تصميم داشت حسنک را رها کند و ديگر با او چت نکند چون او با پتروس چت مي کرد.پتروس هميشه پاي کامپيوترش نشسته بود و چت مي کرد.پتروس ديد که سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي کرد چون زياد چت کرده بود.او نمي دانست که سد تا چند لحظه ي ديگر مي شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
براي مراسم دفن او کبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما کوه روي ريل ريزش کرده بود .ريزعلي ديد که کوه ريزش کرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبري و مسافران قطار مردند.
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و کور بود .الان چند سالي است که کوکب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سير کند.
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد.
او کلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.
او آخرين بار که گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است که ديکر در کتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد

:(
ıllı YAŁĐA ıllı
1409982119450391.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
ناز {-49-} {-64-}
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ