Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #تصمیم

مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
شبی رئیس جمهوری یک کشور به همراه همسرش تصمیم گرفتند که کاری غیرعادی انجام دهند و برای شام به رستورانی که زیاد هم گران قیمت نبود، بروند. وقتی آنها به رستوران رفتند صاحب رستوران از محافظان رئیس جمهور پرسید که آیا می تواند خصوصی با همسر رئیس جمهور صحبت کند ، آنها اجازه دادند. همسر رئیس جمهور به طور خصوصی با آن مرد صحبت کرد. بعد از آن رئیس جمهور از همسرش پرسید که چرا او این همه مشتاق خصوصی صحبت کردن با تو بود؟ همسرش گفت که صاحب رستوران گفته در ایام جوانیش دیوانه وار عاشق او بوده است ... سپس رئیس جمهور گفت و اگر تو با او ازدواج می کردی اکنون صاحب این رستوران بودی. همسر رئیس جمهور در پاسخ گفت: اگر من با او ازدواج می‌کردم او الان رئیس جمهور بود...»
... ادامه
5 دیدگاه · 1394/07/11 - 23:23 توسط Mobile ·
5
صوفياجون
amozesh-tablo-robandozi-3.jpg صوفياجون
دلم میخواد یاد بگیرم کلی در موردش تو اینترنت خوندم ولی باید برم کلاس یکی برام توضیح بده اصن نمیتونم از روکتاب یا تو سایت عملی انجامش بدم خیلی خوشگله {-29-}{-29-}{-26-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
رفتم برای ازدواج با خواستگار صحبت کردم! :|
17 دیدگاه · 1394/06/3 - 21:28 توسط Mobile ·
5
رضا
رضا
تو این فکرم آواتارم رو عوض کنم دستم خسته شد عوضش کنم دست راست رو بذارم جلوی صورتم بهتره :)
zoolal
zoolal
پروردگارم!
قاضی تویی
کمک کن هیچوقت قضاوت نکنیم ...

خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را!
یک خط کش این دستمان !
یک ترازو آن دستمان !
اندازه می گیریم و وزن می کنیم
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را !!

به رفیقمان یک تکه سنگینی می اندازیم،
بعد می گوییم
خیر و صلاحت را می خواهم !
غافل از اینکه چه برسر او می آوریم !

در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به ازدواج نکرده اش
این یکی را به نوع رابطه اش
آن دیگری را...

یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :
چندبار به جای او بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی

حواسمان نیست که چه راحت
با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم می ریزیم
چندنفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم...
حواسمان نیست آبروی مومن از کعبه حرمتش بیشتر است

حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم
اما یکی ممکن است گیر کند
بین کلمه های ما
بین قضاوت های ما
بین برداشت های ما
دلی که می شکنیم ارزان نيست ..
... ادامه
دیدگاه · 1394/04/13 - 19:49 ·
3
رضا
رضا
تو 1+5 به قله مذاکرات رسیدن دارن تصمیم می گیرن پرچم موفقیت رو کجای این قله بکارن .
رضا
15-6-26-155216.jpg رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
دیدگاه · 1394/04/5 - 19:22 در وبگردی ·
4
bamdad
bamdad
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت



و از خدا درخواست کمک کرد.

مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم

گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به

دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و



برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا

را فرستاده، بگو کار شیطان است

.



وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها



را به داخل خانه کوچکش برد. منشی از

او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟ زن جواب داد: نه،

مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.

{-35-}
رضا
503972_601.jpg رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
رضا
00028614.jpg رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
دیدگاه · 1394/03/4 - 13:37 در ورزش ·
5
bamdad
bamdad
فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد.

آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد

نه نقاشی را میگذارد کنار،

نه دماغش را اگر معمولی است عمل می کند،

نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است،

نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد،

نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را،

نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.



حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس از هبوط (سقوط) در لایه ی آدم های "معمولی".

و این هراس می تواند حتی لذت زندگی،

نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن،

خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.



تصمیم گرفته ام خودِ معمولی ام را پرورش دهم.



نمی خواهم دیگر آدم ها مرا

فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند.

از حالا خودِ معمولی ام را به معرض نمایش می گذارم

و به خود معمولی ا م عشق می ورزم



و به آدم ها هم اجازه دهم به منِ معمولی عشق بورزند



... تهمینه میلانی ...

{-35-}
دیدگاه · 1394/03/1 - 11:27 ·
3
رضا
رضا
گفتن با قرارداد بستن انگار هنوز مطمئن نیستن قراره باز تصمیم گیری کنن .
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ıllı YAŁĐA ıllı
بطور عجیبی یلدا تو سایت دیده نمیشه....
جاش خالیه...
bamdad
bamdad
خانم 45 ساله ای بر اثر حمله ی قلبی در بیمارستان بستری بود

در اتاق جراحی لحظاتی مرگ را تجربه کرد ، وقتی که عزراییل رو دید از او پرسید: آیا وقت من تمام است؟
عزراییل گفت: نه ، شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر میکنید ...

... پس از بهبودی ، خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد:
1.کشیدن پوست
2.لیپوساکشن
3.جمع و جور کردن شکم
4.کاشت گونه
تاتوی ابرو ، رنگ کردن موه ها و سفید کردن دندوناش!!!

یک هفته بعد از اتمام آخرین عمل زیبایی ، هنگام مرخص شدن از بیمارستان در حالی که میخواست از خیابان رد شود ، با یک ماشین تصادف کرد و کشته شد!!!!!!!!!!!!!!!

وقتی با عزراییل روبرو شد پرسید: مگه جنابعالی نفرمودید من 43 سال دیگه فرصت دارم؟ چرا جانم رو گرفتی؟!!!!!!!!!

عزراییل گفت: تو بودی؟!!!!!!!!!!!!!!!!
چقدر عوض شدی؟!!!!! به این برکت نشناختمت :(
شرمندت شدم...

{-7-}{-7-}{-7-}
bamdad
bamdad
هیچ موقع نگویید که دیگر دیر شده است،



هیچ وقت برای گرفتن تصمیمات صحیح دیر نیست.

... برایان تریسی ...
{-35-}
bamdad
bamdad
بهترین روز شما روزی است که

تصمیم بگیرید زندگیتان متعلق به خود شما باشد

نه عذری و نه بهانه ای

نه تکیه به کسی نه وابستگی

و نه سرزنشی

این نعمت مال شماست

سفری شگفت انگیز

و فقط شما مسئول کیفیت آن هستید

آن روز،لحظه ای است که

زندگیتان واقعا آغاز می شود.

:)
دیدگاه · 1394/01/30 - 19:21 ·
4
bamdad
bamdad
اینقدر مرا با غم دوریت نیازار

با پای دلم راه بیا قدری و ... بگذار

این قصه سرانجام خوشی داشته باشد

شاید که به آخر برسد این غم بسیار

این فاصله تاب از من دیوانه گرفته

در حیرتم از اینهمه دلسنگی دیوار

هر روز منم بی تو و ... من بی تو و لاغیر

تکرار ... و تکرار ... و تکرار ... و تکرار ...

من زنده به چشمان مسیحای تو هستم

من را به فراموشی این خاطره نسپار

کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد

با خلق نکرده است ، نه چنگیز نه تاتار ...

ای شعر ! چه میفهمی از این حال خرابم

دست از سر این شاعر کم حوصله بردار

حق است اگر مرگِ من و عالم و آدم

بگذار که یکبار بمیریم نه صد بار !

تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم

یک دایره آنقدر بزرگ است که پرگار

اوج غم این قصه در این شعر همین جاست

من بی تو پریشان و ... تو انگار نه انگار !!!

:(
رضا
20150315112218-1.jpg رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
دیدگاه · 1394/01/5 - 14:03 در وبگردی ·
3
bamdad
bamdad
توکل یعنی اجازه دادن به خداوند ، که خودش تصمیم



بگیردتو فقط بخواه و آرزو کن ، اما پیشاپیش شاد باش



و ایمان داشته باش که رویاهایت ، هم چون بارانی در حال فرو



ریختنند!پیشاپیش شاد باش و شکر گذار ، چرا که خداوند نه به قدر



رویاها بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد!

{-35-}{-35-}
رضا
رضا
صلاح مملکت خویش خسروان دانند .لازم به ذکر است تصمیم رو همسرانشون می گیرند اینها فقط اجرا میکنن .
دیدگاه · 1394/01/4 - 00:13 ·
3
bamdad
HamMihan-20151327137048209461425482824.2015.jpg bamdad
{-18-}
رضا
پل-مصلی-360x250.jpg رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
Mohammad
Mohammad
،
.............................................
** روال کار **
در اين پست هركسی بايد اول به سوال نفر قبلش جواب بده
و بعد يه سوال از نفر بعديش كه معلوم نيست كيه بپرسه !!!

** نكته مهم: **
در صورتی كه دو نفر همزمان دیدگاه دادند٬ پست نفر اول قبوله و از اون دیدگاه بايد ادامه داد !
نفر بعدی هم بايد دیدگاه خودش رو حذف كنه !

** قوانين: **
1- بی احترامی نکنید.
2- سوالها باید عمومی باشند.
3- سوالات تكراری، توچی ...، تو بگو... و اينچنين نپرسيد.
4- دیدگاه پشت سر هم اکیداً ممنوع است.
5- دیدگاه شما مطابق با قوانین کلی سایت نمیدونم باشد.
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
دوست دارم کلی کتاب داشته باشم بیشتر خارجی و تاریخی و قشنگ و و کتاب البته یه سری دارم کتاب آشپزی که هر وقت خریدم خواهرام اومدن باخودشون بردن دیگه ندادن بازم دارم ولی دوست دارم داشته باشم دوست دارم یه کتابخونه بزرگ داشته باشم و پُر از کتاب . خیلی کتاب گرون شده واسه همین تصمیم گرفتم خودم کتاب آشپزی درست کنم با کمک روزنامه جام جم هر روز هفته یه روزنامه کوچیک بهش چی میگن فقط اسماشون (در مورد حوادث) (کامپیوتر و عصر ارتباطات ) ( تلویزیون .سینما . رادیو ) (پزشکی) و (خانواده) که توش یه صفحه عکسدار آشپزی هم داره وقتی داداشم میاره صفحه آشپزیشو من با قیچی میبرم تو دفترم میچسبونم {-7-}{-29-}{-7-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تا آخرش پای کاری که کردم مى ایستم ..... حتی اگه به قیمت بهم ریختن تمام زندگیم شه.... خدایا مثل دوسال پیش که دستم رو گرفتی بازم دستم رو بگیر....
5 دیدگاه · 1393/12/3 - 22:40 توسط Mobile ·
3
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ