یافتن پست: #توافق

رضا
photo510102503014115582.jpg رضا
نمونه هسته ای پنهانی بین و 1+5 که تازه لو رفته {-7-}
دیدگاه · 1394/05/1 - 20:41 ·
6
رضا
رضا
به گزارش حساب کاربری روزنامه در توئیتر : شورای امنیت سازمان‌ ملل‌متحد قطع‌نامه توافق اتمی میان ایران و کشور‌های ١+۵ را با ۱۵ رای مثبت، بدون هیچ رای منفی یا ممتنعی، تصویب کرد.
دیدگاه · 1394/04/29 - 17:47 ·
3
رضا
رضا
پیش نویس هسته ای امروز قراره تو شورای امنیت مطرح بشه در موردش رای گیری کنن .
دیدگاه · 1394/04/29 - 16:39 ·
3
bamdad
bamdad
بدبخت نسل بعد از ما!!



تو امتحان تاریخ برای سه نمره



باید فرق توافق هسته ای و تفاهم هسته ای و بیانیه مطبوعاتی هسته ای رو کامل شرح بدن!

:)
ای
bamdad
bamdad
دیرین دیرین توافق
{-11-}
رضا
رضا
شده از دیروز گنجشکهای محل صدای در میارن .
... ادامه
دیدگاه · 1394/04/25 - 19:24 ·
3
رضا
alalam_635726348304534414_25f_4x3.jpg رضا
خیلی خوبه که بالاخره نتیجه داد و ایران و 1+5 به رسیدن .
دیدگاه · 1394/04/25 - 13:18 ·
2
رضا
رضا
به نظرم هیلاری کلینتون تو انتخابات آینده رئیس جمهور امریکا میشه سه سال بعد هم به ایران سفر میکنه .
رضا
رضا
رو تا سه شنبه تمدید کردن یهو دوشنبه میگن شده تا همه دنیا غافلگیر بشه :)
دیدگاه · 1394/04/13 - 13:29 ·
2
رضا
رضا
ما, توافق هسته ای و تعدد پرانتزها .
دیدگاه · 1394/03/29 - 14:14 ·
2
رضا
رضا
دیدگاه · 1394/03/6 - 16:12 در وبگردی ·
5
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
واکنش مالک مجموعه پرورش اسب به اظهارات شریعتمداری!

پس از انتشار مفاد بیانیه مشترک هسته‌ای بسیاری در قامت مخالف برخاستند و تعابیر متفاوتی را در بیان تحلیل وارد ساختند. از جمله آن‌ها حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان است که در یک اظهار نظر کوتاه گفته بود: نام توافق دو مرحله‌ای را بیانیه مطبوعاتی گذاشتیم. در یک کلمه باید گفت که اسب زین شده را داده‌ایم و افسار پاره تحویل گرفته‌ایم. پس از این اظهارات سید احمد موسوی مالک باشگاه پارس توسعه که بزرگ‌ترین مجموعه پرورش اسب در کشور را داراست پاسخ شریعتمداری را اینگونه داده است:

نسبت به دغدغه همقطاران گرامی در خصوص نتیجه مذاکرات هسته‌ای و جمله» اسب زین شده را دادیم و افسار پاره را تحویل گرفتیم» باید موارد زیر را مورد توجه قرار دهند: برای آنانکه سوارکار نیستند چه فرقی می‌کند که افسار پاره باشد یا اسب زین نداشته باشد؟ آنانکه سوار کارند می‌دانند اسب باید رام شود و سپس قابلیت برای سوارکاری را پیدا کند.

{-11-}
دیدگاه · 1394/01/16 - 09:35 ·
5
Noosha
resized_450539_165.jpg Noosha

شماری از مردم در مناطق ونک و سعادت آباد تهران، عصر جمعه بعد از سخنرانی زنده حسن روحانی رئیس جمهور به خیابان ها آمدند و توافق لوزان را جشن گرفتند.
... ادامه
دیدگاه · 1394/01/16 - 03:18 ·
4
Mohammad
Mohammad
نقل شده که داش رضا رضا تو سال 94
این جمله شده ورد زبونش که : خجسته واس ماس :d

">مرجان بانو :) نظر کارشناسی لطفاً :d
رضا
رضا
بعد از سالها انتظار بالاخره شد .
دیدگاه · 1394/01/13 - 22:57 ·
6
رضا
4cee16e32b578889e70c52d301a4d72e_XL.jpg رضا
رضا
رضا
بزنین شبکه خبر آقای دارن حرف میزنن توافق شده .
دیدگاه · 1394/01/13 - 22:35 ·
7
رضا
رضا
خبر فوری از بی بی سی
باربارا پلت خبرنگار بی‌بی‌سی: مقام‌های آمریکایی می‌گویند با ایران بر سر رویکرد گام‌به‌گام و دوجانبه برای رسیدن به توافق هسته‌ای، به اتفاق نظر رسیده‌اند.
... ادامه
Mohammad
Mohammad
،
.............................................
** روال کار **
در اين پست هركسی بايد اول به سوال نفر قبلش جواب بده
و بعد يه سوال از نفر بعديش كه معلوم نيست كيه بپرسه !!!

** نكته مهم: **
در صورتی كه دو نفر همزمان دیدگاه دادند٬ پست نفر اول قبوله و از اون دیدگاه بايد ادامه داد !
نفر بعدی هم بايد دیدگاه خودش رو حذف كنه !

** قوانين: **
1- بی احترامی نکنید.
2- سوالها باید عمومی باشند.
3- سوالات تكراری، توچی ...، تو بگو... و اينچنين نپرسيد.
4- دیدگاه پشت سر هم اکیداً ممنوع است.
5- دیدگاه شما مطابق با قوانین کلی سایت نمیدونم باشد.
... ادامه
محسن
محسن
کامنت:


خوندی cm بزار :'(
✔♥Дℓɨ♥✔
✔♥Дℓɨ♥✔
آخرین خبر از مذاکره 5+1

یا به توافق میرسن

یا به توافق نمیرسن

یا مکان مذاکره بعدی مشخص میشه ... {-105-}
bamdad
bamdad
آهو خیلی خوشگل بود. یک روز پری سراغش آمد و بهش گفت: آهوجون! دوست داری

شوهرت چه جور موجودی باشد؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش. پری آرزوی آهو را برآورده کرد و
آهو با یک الاغ ازدواج کرد. شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم
جنگل رفتند.
حاکم پرسید: علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم، این خیلی خره.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمی شه، تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته، همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم، خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خرد کرده، هرچی ازش می پرسم، مثل خر بهم نگاه می
کنه. حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیزی میگم، صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه
. حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمیاد، همش میگه: لاغر مردنی، تو مثل مانکن می مونی.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا این کارها رو میکنی؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.
حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چیکارش میشه کرد؟ تقصیر خودته که با
یه خر ازدواج کردی...!


لطفا سوء برداشت نشود
{-84-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان، که اگر خط بخورد یا که شود دیر، بهراسند از آن هیبت آن هیات سه مرد قلندر، همان هیات تشخیص علی الراس و اگر مانده حسابی نشود جمع، بر سر و صورت خود جمله بکوبند و دو صد لعن فرستند بر آن مرد ونیزی، همان لوکه پاچولی، که همه تی اکانت و دو طرف ثبت حساب از کرامات و افاضات هموست.
آن دگر خرده بگیرند از آن دسته اول که چرا آن ننوشتی و دگر چیز نوشتی که اگر این بشود شرط و شروط است و عدم، رد نظر.
هرگه این مرد سیه روز شود دیر به خانه، بخرامد به اتاقی و چپد زیر لحافی که بماند ز امان از خم ابروی زن و طعنه فرزند، که چه شد سهم تو از آن همه اعداد که بنوشتی و زدی جمع و چه شد وعده دریا و لب آب و نه حتی دو قدم پارک. این چه حرفه ست که نه چون کله پزان صنفی و جایی و نه چون آن مرد قدم رنجه به بازار مالی و منالی و نه یک باغ و حیاطی، که اگر یار برفت و تو در سوگ نشینی، آن جنازه تو به غسال سپاری که گزارش سر موقع توبه مجمع برسانی.
پس بگفتا گنهم چیست که جز این حرفه ندانم. این حرفه همان حرفه محبوب جهان است که در این دیر خریدار ندارد. من نه آن میرزا نویس در دکان و دم حجره ی آن بی هنرم، من دگر ممبر آن آیفک بین المللم.
آخر قصه: آخر قصه همه غصه و بس ناله نی که خراج دولت از آن سود به توافق به سر آید و در آن مجمع غدار بخورند و بگفتند و شنودند و دو صد سود و دو پاداش به تقسیم سپردند و ندیدند از پس پرده ی اعداد و رقم، آن همه خون جگر، دربدری، سوته دلی.
رضا
رضا
zoolal
zoolal
ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺻﺒﺢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ.ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ،ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ،ﺍﻣا ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ. ﺳﺎﻋﺘﯽ
ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ.ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﺷﮏ
ﺩﺭﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ:ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯﻧﮑﻨﻢ. ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ
ﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ.ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ. ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ.ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ.ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ
،ﭘﺪﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ.
ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ
؟ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ!
سلامتی همه دخترای با محبت ♥
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/9 - 15:23 ·
5
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ