با هم قرارِ ملاقات داشتیم!
روزهاست نیامده،
شاید بیمار شده یا زیر قطار رفته؟
شاید کسی نظرش را عوض کرده است
شاید ساعـت مچیاش را فرامـوش کرده،
و یا ساعت مچیاش، فراموش کرده وقت درست را به او بگوید!
شاید ماشیناش روشن نشده
و یا وسط راه خراب شده،
شاید درست وقتی که میخواسته بیاید کسی به او زنگ زده
با پیغامی که او به مراسم تدفینی باید برود.
یا مادرش مُرده است!
شاید آشنای قدیمی را سر راه دیده،
شاید سر کارش دعوا کرده،
اخراج شده و سرش را زیر بالش پنهان کرده.
شاید در ترافیک مانده.
شاید چراغ راهنمایی روی قرمز مانده است!
شاید عابر بانک، کارتش را خورده،
یا در راه فهمیده که کیف پولش را فراموش کرده.
شاید عینکش را گم کرده
شاید نتوانسته از خواندن دست بکشد،
و یا تلویزیون برنامهای داشته که میخواسته تا آخرش را ببیند!
شاید حیوان خانگیاش را نتوانسته پیدا کند
و یا دسته کلیدش را هیچ جا پیدا نکرده،
شاید تلفن در دسترساش نبوده و رستوران را نتوانسته پیدا کند،
و یا اشتباهی جایی دیگر منتظر است!
- آخرین امکانِ غیر قابلِ درک و پیش بینی نشده -
شاید
او،
دیگر مرا دوست ندارد...!
خجالتم دادی داداش مخلصیم نمی دونم چی بگم بهت
1393/02/2 - 00:43آقایی دادا...
1393/02/2 - 17:11