یافتن پست: #جانم

رضا
رضا
وقتهایی هست هر چقدر فکر میکنی موفق نمیشی به نتیجه برسی سعی میکنی باز تلاش کنی اما هرچی پیش میری کمتر نتیجه می گیری . بهتره مدتی به موضوع فکر نکنی اینجوری راه حل جدید به ذهنت میاد .
... ادامه
zahra
zahra
جانم از غم تباه شد ای واه ، روزم از عشق شد سیاه سیاه ، سوختم ، سوختم ، دریغ ، دریغ ، مگر ای شیخ عشق بود گناه ؟

.
دیدگاه · 1393/02/2 - 08:42 ·
1
FATI
FATI
امروز استاد سرکلاس میخواست خاطره تعریف کنه..

گفت یکی از دوستام تازگیا استاد شده به من میگه

چطوری استرس نداشته باشم مقابل اینهمه دانشجو؟؟

منم بهش گفتم جانم فرض کن تو مزرعه ای و داری به یه مشت گاو درس میدی..!!!!!!!!!

من:/

بچها کلاس:/

استاد:){-33-}
دیدگاه · 1393/02/1 - 19:56 ·
5
zahra
zahra
متین (میراثدار مجنون)
صدا میکنم ” تو ” را !

این ” جانی ” که میگویی ، جانم را میگیرد !

نزن این حرف ها را !

دل من جنبه ندارد . . .
Noosha
811183-b98034cdf4713014169a82be28ca956d-org.jpg Noosha
از یه جایی به بعد فقط یک حس داری، حس بی تفاوتی .

نه از دوست داشته شدن خوشحال می شی

نه دوست داشته نشدن ناراحتت می کنه .

از یه جایی به بعد

توی هیجان انگیزترین لحظه ها هم فقط نگاه می کنی

و فقط سکوت میکنی...
... ادامه
bamdad
bamdad
گاه که بی تاب میشوم
از چشمه ی دلم
مهر تو لبریز میشود
و عشق تو سرریز
نگاهم کن و دوباره در جانم
قطره ای عشق بریز
وقتی که از شدت خواستنت
سرخ میشود رنگِ رخسارم
نگاهم کن
به خدا همینم بس است
قطره ای از چشمه ی پاکِ عشق ما
اقیانوس بیکرانِ اطلس است .....
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/14 - 11:27 ·
9
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه میشود
عقربه ها دوتا یکی میپرند
اما همین که میروی
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های
بی تو…
... ادامه
javad mehrban
javad mehrban
سلام به همه سیزده بدر خوش بگذره من امروز خونه هستم وهیچ جانمیرم اونایی که بیرون هستن بهشون خوش بگذره
bamdad
bamdad
جانم را به دندان گرفتم !

و اعتماد را به خاک سپردم ،

خوب میدانم،راه و رسم درندگی چون دیروز نیست!!

گرگ های این جنگل روی دوپا راه میروند . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/7 - 13:58 ·
10
bamdad
bamdad
ﺩﯾﺮ ﮔﺬﺷﺖ
ﺧﺎﮐﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺑﺮﺩ
ﺍﺷﮏ ﻫﺎ ﻧﺮﯾﺨﺘﻪ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻥ
ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﻭ ﺗﻮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ
ﺧﺰﺍﻥ من ﮔﺬﺷﺖ
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻣﻦ ﺣﺎﻻ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺑﻬﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/3 - 22:18 ·
9
soheil
soheil
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/3 - 21:34 ·
3
بیکار عاشق
frzarsfrsefrw.jpg بیکار عاشق
اشعار یک گمنام



رفیقان گفتند : تا آخرش هستیم و چیزی جزء خنجرشان نماند

عشق گفت: تا آخرش هستم و چیزی جز خاطره اش ک هر روز چه سخت از جانم می کاهد نماند

دیگر ن در اول و ن در آخر کسی را نمیخواهم مثل همیشه خوشم با خودم و خدا ... ...

خسته ام از روزهای ک همیشه برایم تاریک تر از شب است

اگر زندگی این است ک من میبینم دیگر کافی است ..... نمیخواهم غم ببینم



در این روزگار دیگر بمیرم اگر از حق دفاع کنم !!! وقتی حقم ب نا حق زنده ب گور شدن شد ...

هوای شب را ستاره ها روشن میکنند و اگر هوا هم ابری باشد

چراغ تیر برق ها

اما

هوای دل من ن روز دارد ن ستاره و ن چراغ تیر برق

در تاریکی مطلق ب سر میبرم از وقتی رفتی

دشمنانم همیشه باعث پیشرفتم بودند

من از خودیانی دلگیرم ک ب جای درک ترکم کردند ...

مثال عشق برایم مثال برگ و باد است با برخورد برگ ب من غم رفت ز یادم

برگ رفت در پی باد و داد بر بادم نمیدانم کجاست ن در طوفان بود ن در گرد باد ...

در د باد انگار رفتم از یاد






من از حقیقت گفتم مرا زنده ب گور کردند نمیدانم حقیقت بد است

یا

من یا شاید دروغ حقیقت است ...

نمیدانممممممممممم


مرگ بر عقربه ها ساعت ک دقایق نبودنت را ب رخم میکشند ....

مرگ برم من ک اگر دقیقه ای ب یادت نباشم ....

و

مرگ بر روزگار ک میداند بی تو میمیرم...

و

مرا محکوم ب نبودنت میکند
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/3 - 17:29 ·
4
bamdad
is.jpeg bamdad
بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،
برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
{-41-}
ıllı YAŁĐA ıllı
021.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
...
نیما جان ممنونم ازت که به وبلاگم و سایتم سر میزنی یه دنیا تشکر که به یادمی {-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
متن ترانه آهنگ بوی عیدی:

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،

با اینا زمستونو سر می‌کنم ،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،
برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها،

با اینا زمستونو سر می‌کنم ،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم ،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،

با اینا زمستونو سر می‌کنم ،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
... ادامه
Mostafa
12.gif Mostafa
... ادامه
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
دلم برا خودم خیلی میسوزه خدااین حق من نیس
bamdad
bamdad
Noosha صوفياجون arezoo
به غسالخانه نبرید مرا…
من از مرده شورها میترسم،
آنها عاشق من نیستند که نوازشم کنند
میترسم کبود کنند تمام بدنم را…
بگویید او خودش بیاید…
بگویید خودش کفنم کند…
رو به قبله نه،رو به آغوشش…
بگویید ببندد چشمهایم را، و لبانم…
نه نه نگذارید ببوسد لبانم را…
شنیده ام شگون ندارد…
بگویید بجای اذان و دعا،نامش را آنقدر تکرار کند در گوشم تا بلکه این دم آخر ایمان بیاورم به خدا ..!
بگویید خودش خاک بریزد روی تنم و برود…
برود و برنگردد…
آخر وقتی هست دل مردن ندارم…
همین… تمام شدند حرفهایم…
اگر نیامد،فقط…فقط به او بگویید همین خیابان ها و پنجره ها قاتل جانم شدند…
بگویید او بی تقصیر است فقط کمی ، کمی نیامد…
خداوندا امضا کن…
به یکتایی ات قسم،کم آورده ام…
بازکن نامه را،استعفاى من است از زمینت…
مبارک خودت باشد
اینجا کسی مرا دوست ندارد…
soheil
soheil
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من ...


همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
کاش چون پاییز بودم

فروغ فرخزاد
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/22 - 12:16 ·
8
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ