Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #جدا

طناز
طناز
یکی از فانتزیام اینه روز آخر ترم که نشستـم سر کلاس
استاد موقعی که داره حضور غیاب میکنه
اسمِ منو بخونه بعد با صدای پر از درد و خسته بگم: “حاضر”
بعد استاد بگه آقا شما ۷ جلسه غیبت داشتی
حذفی این درس و ایشاا… ترم بعد،
بعد بلند شم و استاد و نگاه کنم همینجوری که کلاس رفته تو سکوت
آروم آروم برم سمت استاد …
بعد که رسیدم جلوی استاد بگم:
ببین! منو از حذف کردن میترسونی ؟
بعد محکم بکوبم رو میز داد بزنم دِ لعنتی حرف بزن…
منو از حذف کردن میترسونی ؟
بعد بچه ها میان جدام کنن منو از استاد دور کنن
همینجوری که دارم از کلاس میرم بیرون داد میزنم :
برو از خدا بترس …
من چیزی واسه از دست دادن ندارم …
من زندگیم و باختم لعنتی …
بعد همینطوری که همه کپ کردن یه کلّه محکم میکوبم به در
بعدش در خورد میشه بعد من خـــونی و مـــالـی از کلاس میرم بیرون
بعد اصغر فرهادی میگه کــــات … آفرین پسر آفرین
بعد میـــاد جلو صورتم و میبوسه من میگم مخلصیم عمو اصغر…
کاری بود که بر میومد دیگه همه تشویق ســـوت اصن یه حــالی
میده
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
وقتی می پرسی چیزی میخوریین؟ اونی که میگه من یکی دو لقمه باهات میخورم،جدا موجود ترسناکیه{-18-}
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
داستان واقعی...

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1362240453202660_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
حس قشنگیه یكی نگرانت باشه.. یكی بترسه از اینكه یه روز از دستت بده.... سعی كنه ناراحتت نكنه... حس قشنگیه ... وقتی ازش جدا میشی:اس ام اس بده عزیز دلم رسید؟ قشنگه: یهو بغلت كنه، یهو تو ی جمع .. در گوشت بگه دارم! بگه كه حواسم بهت هست....
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
تا حالا توجه کردین هيچ قنادي قند نميفروشه هيچ عطاري عطر نميفروشه قهوه خونه هام همه چي دارن جز قهوه جدا چرا ....... ؟{-11-}
دیدگاه · 1391/12/12 - 16:27 ·
رضا
رضا
یک سری شکلک فقط مخصوص پارتی دارم جدا میکنم .
دیدگاه · 1391/12/10 - 23:59 ·
Mostafa
Mostafa
دردناك ترين جدايي ها آنهايي هستند كه نه كسي گفت چرا و نه كسي فهميد چرا...
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بعضی وختام میپرسی چیزی میخورین؟ اونی که میگه: من یکی دو لقمه باهات میخورم جدا موجود "ترسناکیه...! کصافط به همین نام و نشون میاد ته ظرفم لیس میزنه{-13-}
دیدگاه · 1391/12/8 - 23:10 ·
LeilA
LeilA
هیچی بدتر ازین نیس که بری تو مهمونی هلو برداری فک کنی هسته جداست ؛ بعد نباشه و تا وسطای خوردنش آب از زیر آرنجت سرازیر بشه …

اه اه اه اه اه اه …
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بچه از باباش میپرسه بابا تو بهشت زن و شوهرا پیش همن یا از هم جدا میشن؟باباش میگه اگه از هم جدا نمیشدن که دیگه اونجا بهشت نبود!{-18-}
دیدگاه · 1391/12/8 - 01:21 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
از من جدا شد و گفت کار خداست... مانده ام مگر خدای او خدای من نیست؟‬{-60-}
دیدگاه · 1391/12/8 - 00:23 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
همه میگن سرت خورده یه جایی...

میگن آلزایمر گرفتی...

من ک میدونم دروغه همه میخوان مارو از هم جدا کنن!!!مگه نه؟

دیروز بادوستم اومدم پیشت...

گفتم منو میشناسی؟

گفتی نه شما؟

گفتم عشقتم همونی ک میگفتی واسش میمیری

سرتو تکون دادی وگفتی خانوم من چیزی یادم نمیاد...

بعدروکردی ب دوستم و گفتی عزیزم حالت چطوره؟

تو همه ی خاطراتمونو ب همین راحتی فراموش کردی؟

دیروز داغونم کردی...

امروزو یادته؟

داشتم باگوشیم حرف میزدم ک جلوموگرفتی ...

گفتی پشیمونی...

گفتم شما؟نمیشناسم؟

گفتی من عشقتم همونی ک میگفتی واسشمیمیری...

گفتم ک آقا نمیشناسمتون ...

بعد گوشیمو گرفتم جلوی دهنم و بلند فریاد زدم حالت چطوره عزیزم؟{-60-}
دیدگاه · 1391/12/4 - 23:32 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
normal_Avazak_ir-Love201.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من عاشق اون دیالوگم که پدر ژپتو به پینوکیو میگه:

پینوکیو ...چوبی بمان... آدمها سنگی اند، دنیایشان قشنگ نیست...
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
naghmehsara.ir547s.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بیزارم از این خواب ها

که هر شب مرا به آغوش تو می آورد

و…

صبح ها با اشک از تو جدایم میکند…
دیدگاه · 1391/12/4 - 23:18 ·
♥هـــُدا♥
i-love-you.gif ♥هـــُدا♥
ادامش تو نظراته حتما بخونین{-35-}

خانوم اومد خونه دید شوهرش تو رختخواب با زن زیبائی خوابیده.
رنگ از روش پرید و داد زد: "مرتیکه بی‌وجدان. چطور جرات میکنی‌ با زن نجیب و وفادار، و با مادر بچه‌هات یه هم چین کاری بکنی‌. من دارم میرم و دیگه نمی‌خوام ببینمت.
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اغوشتو به غیر من برای هیچکی باز نکن{-109-}
منو از این دلخوشیا ارامشم جدا نکن{-109-}
من برای با تو بودن پر عشقو خواهشم{-109-}
برا بودنه کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم{-109-}
منو تو اغوشت بگیر {-109-} اغوشه تو مقدصه{-109-}
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه{-109-}
چشمای مهربون تو منو به اتیش میکشه{-109-}
نوازش دستای تو عادت ترکم نمیشه{-109-}
فقط تو اغوشه خودم دقدقه هاتو جا بذار{-109-}
به پای عشق من بمون هیچکسو جای من نیار{-109-}
مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن{-109-}
فقط به من بوسه بزن به روی جسم و تن من{-109-}
{-109-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اشنایی یک اتفاق است

جدایی یک قانون

دل به اتفاق نبند

که قانون اجرا میشود...!
دیدگاه · 1391/12/3 - 17:00 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
pi54ych8gxdure60e4pl.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دو نفر که همدیگرو خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی تونستند از هم جدا باشند، با خوندن یک جمله معروف از هم جدا می شوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هر کدام در انتظار دیگری، همدیگرو نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال توست و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده »
... ادامه
دیدگاه · 1391/12/3 - 16:34 ·
♥هـــُدا♥
7yj6o9r4aw5ia4m4w5w7.gif ♥هـــُدا♥
برایت خواهم نوشت:
از ابهام لحظه ها
از تردید
از حجم مرگ آور نبودنت
از کسانی‌ که رد می‌‌شوند و بوی تو را می‌‌دهند
برایت خواهم نوشت:
از حدیث تلخ بغض‌ها تا ابد
از قناعت به یک خاطره ، یک یاد
از صبوری من
و جای خالی‌ تو ………
... ادامه
♥هـــُدا♥
Avazak.ir216.jpg ♥هـــُدا♥
احساس تو نسبت به من کدامیک از گزینه های زیر است ؟ الف)گزینه ب ب)گزینه ج ج)گزینه د د)میمیرم برات
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ... دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ... چون به قلب همدیگه زخم زدن ... نمیتونن دشمن همدیگه باشن ... چون زمانی عاشق بودن ... تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن...{-60-}
نگار
نگار
شهريار از کدوم خاطره برگشتی به من

که دوباره از تو رویایی شدم

همه دنیا نمیدیدن منو

من کنار تو تماشایی شدم

از کدوم پنجره می تابی به شب

که شبونه با تو خلوت میکنم

من خدا را هرشب این ثانیه ها

به تماشای تو دعوت میکنم

تو هوایی که برای یک نفس

خودمو از تو جدا نمیکنم

تو برای من خوده غرورمی

من غرورمو رها نمیکنم

تا به اعجاز تو تکیه میکنم

شکل آغوش تو میگیره تنم

اون کسی که پیش چشم یک جهان

به رسالت تو تن میده منم

تو هوایی که برای یک نفس

خودمو از تو جدا نمیکنم

تو برای من خوده غرورمی

من غرورمو رها نمیکنم
صفحات: 39 40 41 42 43

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ