bamdad
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت
و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم
گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به
دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و
برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا
را فرستاده، بگو کار شیطان است
.
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها
را به داخل خانه کوچکش برد. منشی از
او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟ زن جواب داد: نه،
مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.
و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم
گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به
دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و
برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا
را فرستاده، بگو کار شیطان است
.
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها
را به داخل خانه کوچکش برد. منشی از
او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟ زن جواب داد: نه،
مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.
آخه تو این وزرا میری خرید عطر تا چهارتا عطر به زور بهت نفروشن ول کن نیستن آدم میمونه تو معذوریت!
) بامداد بیچاره یه سوال از سر مهربونی خودش پرسید(الکی مثلا من نمیدونم استکباره)بعد تو یه جوری جواب دادی زدی پودرش کردی بیچاره رو
بااااااشه حتما راستی باورم نمیشه دارم بازم میرم خیلی خوشحالم
مواضع خودت رو تغییر دادی 
قدرت گرفته توسط
عالی بود
1394/04/6 - 09:29
1394/04/6 - 11:43