شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

mostafa AZ

نسلی که پاشونو جلو پدر و مادرشون دراز نمیکردن بچه هایی مث ما گیرشون اومد نسل ما که دیگه بچه هامون اگه رسما پاشونو تو حلقمون نکنن شانس اوردیم

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/09/25 - 21:36 ·

7

Majid

در یک ماه ۲۰۰ هزارنفر در نیجریه شیعه شدند/ گرایش نخبگان اروپا و آمریکا به شیعه

محمود حکیمی گفت: نخبگان اروپا و آمریکا به شیعه گرایش پیدا کرده‌اند. در آفریقا هم گرایش شگفت‌انگیزی به تشیع می‌بینیم و با همه فعالیت‌های گسترده عربستان سعودی در آفریقا در شهریور گذشته، فقط در نیجریه ۲۰۰ هزار نفر شیعه شدند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، رونمایی از دفتر اول مجموعه کتاب‌های قصه عاشورا نوشته پرویز امینی که توسط انتشارات وزیر منتشر شده است صبح امروز در موزه امام علی (ع) برگزار شد.

در این مراسم احمدوند مدیرعامل شرکت ترنج، گفت: همکاری ما با نشر وزیر در تولید این اثر به چند ماه گذشته مربوط می‌شود که آنها طرحی را ارائه کردند برای تولید مجموعه‌ای 72 جلدی درباره عاشورا و برای نوجوانان و با استقبال ما برای اولین بار یک همکاری خوب بین یک شرکت توزیع کننده کتاب و ناشر در حوزه تولید اتفاق افتاد و این همان مدیریت تولید است که در صنعت نفت حلقه مفقوده‌ای به حساب می‌آید.

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/25 - 20:49 ·

6

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

@sheidajoon شیدا موهات تو حلقم {-202-}

1 دیدگاه · 1392/09/25 - 20:16 ·

7

ıllı YAŁĐA ıllı

دستانت را

دور گردنم حلقه كن

اين دوست داشتني ترين

شالگردن

شب هاي سرد من است .

6 دیدگاه · 1392/09/25 - 19:24 ·

6

ıllı YAŁĐA ıllı

#چیپس #سیب_زمینی {-41-}

3 دیدگاه · 1392/09/25 - 18:33 در غذا و شیرینی ·

6

ıllı YAŁĐA ıllı

#کدوم #حلقه ؟ {-41-}

7 دیدگاه · 1392/09/25 - 16:11 در نظرشماچیه... ·

8

NEGAR

دیروز یه آدرس رو رو بلد نبودم بودم از یه نفر

پرسیدم این آدرس کجاست؟؟

گفت این خیابان رو میبینی؟؟؟

اینو مستقیــــــــم میگیری میرسی به یه میدون.. میدون رو دور میزنی
صـــــــــــاف میای میری تو حلق من،

مرتیکه چه میدونم کجاست

اعصاب ندارن بخدا

... ادامه

3 دیدگاه · 1392/09/24 - 16:09 ·

9

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

خوندنش حوصله میخواد .. ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﮕﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﻏﻤﮕﻴﻨﻪ {-214-}

7 دیدگاه · 1392/09/23 - 15:19 ·

6

دیدگاه

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

ﺳﻼﻣﺘﯽ پﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﯾه رﻭﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﯾه رﻭﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ پﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ هم به عشقش ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﮑﺮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﮐﻢ ﻧذاﺷﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺸﻖ پاﮐﺸﻮﻥ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ها شیطنت ها ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎ زیر بارون قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮﺍﺏ پسﺮﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺯﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺍﻫﺮﺷﻮ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ بی خبر ﺧﻄﺶ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن ﻗﺴﻤﻬﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ پﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﮐﺮﺩ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ازﺕ ﺑﺪﻡ ﻣﯿﺎﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ پﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﺧﺪﻣﺖ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﺮگردﻩ و دلشو بدست بیاره و بره ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ 21 ماه پست دادنا و لحظه شماری ها و دور بودن ها.. سلامتی ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ پﺴﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺸﻦ ﻋﻘﺪ ﻋﺸﻘﺶ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎیی ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﺎﻝ پﺴﺮ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎ پﺴﺮ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﺗﺎ ﺟﺸﻦ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﻪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺯﻭﺭﯼ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺮﻭﺳﯽ که ماه ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺎﻗﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ پﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺁﺧﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ پﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ پﻼﮎ ﺯﻧﺠﯿﺮﯼ ﮐﻪ پﺴﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺯﯾﺮ ﻟﻔﻈﯽ ﺭﻭﺯ ﻋﻘﺪﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿبش ﻣﻮﻧﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﻔﻈﯽ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ پﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﺮﺳﻪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻫﺎ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ««بله»».. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﺩﻭﺳﺘﺎ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺣﻠﻘﻪ که ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﭘﺴﺮ ﺷﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﺮﻭﺱ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﺴﺘﯽ ﺯﺍﻧﻮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭼﺸﻢ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ پاﮐﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭ و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ پﺴﺮ ﮐﻪ توی آیینه ﺷﮑﺴﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻓﺮﺩﺍﺵ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﺮﻓﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻓﻮ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺣﺴﺎﺩﺕ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ با تموم وجود ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﯿﻐﯽ ﮐﻪ ﺗﯿﺰ ﺑﻮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﮒ ﺩﺳﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ پﺴﺮ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻥ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن 5.6 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ اون ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ نیمه باز ﺧﯿﺲ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺷﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺻﺒﺮ پﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻗﺴﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ پﺴﺮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻪ که ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﻪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻗﺴﻢ ﺟﻮﻥ پﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺖ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪ ی ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ خیس.. سلامتی یه عمر تنهایی.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﮔﻔﺖ ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﻣﺘﻦ ﺷﺪ، سلامتی خنده های کودکی که توی راه بود... سلامتی دختری که مادر شد.. سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند.. سلامتی هق هق هایی که پﺴﺖ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﻟﯽ آرﻭﻡ ﺷﻪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻣﺸﺐ.. سلامتی همه ی عاشقایی که هرگز به عشقشون نرسیدن و از دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای غریبه این که دستش توی دستای توإ همه ی
دنیای منه خیلی مراقبش باش. ....

1392/09/23 - 15:19

ıllı YAŁĐA ıllı

{-212-} #سلامتی

1392/09/23 - 15:20

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

{-109-}

1392/09/23 - 15:21

ıllı YAŁĐA ıllı

آخی شقایق جونم گریه نکن دلم میگیره {-38-}

1392/09/23 - 15:22

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

اجی خیلی ناراحت کنندست متنش

1392/09/23 - 15:26

ıllı YAŁĐA ıllı

آره خیلی... {-60-}

1392/09/23 - 15:27

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

{-61-}

1392/09/23 - 15:28

iman

45 تلنگر

6 دیدگاه · 1392/09/22 - 01:01 ·

13

fereydoun

(ذاکر: این برا اونائیه که ظاهرا ثروتمندن. همونایی که کسی روکه میره سینه میزنه رو مسخره میکنن.
ثروت عالم دستت باشه، اما محبت ارباب نباشه گدایی...
اگرچه شهره هستم ، به درد بی نوایی / به قالی سلیمان ندارم اعتنایی
چراکه من غبار قالی روضه هاتم. غلام حلقه گوش و نوکر نوکراتم ...)

روحش شاد..

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/09/14 - 22:21 ·

4

صوفياجون

#حلقه

3 دیدگاه · 1392/09/14 - 01:40 در Jewellery ·

9

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

Mostafa اقا اواتارت تو حلق هممون {-188-}

6 دیدگاه · 1392/09/13 - 19:11 ·

8

مائده

اشک تو چشمات وقتی حلقه بست...
وقتی حس کردی یه جا قلبت شکست...
وقتی روز لعنتی کوتاه بود...
هر زمان احساس کردی آبان ماه بود...
وقتی گوش باد و بارون تیز شد...
زندگی کردن ملال انگیز شد...
کاسه صبرت اگر لبریز شد...
آخر اسفندتم پاییز شد...
تازه میفهمی چیکار کردی باهام....

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/09/13 - 18:37 ·

10

Noosha

5 دیدگاه · 1392/09/13 - 12:43 در حیوانات با مزه ·

13

صوفياجون

#حلقه
#عروس #داماد
خیلی خوگشلن مخصوصا واسه داماد شیک و ساده {-57-}

وو

3 دیدگاه · 1392/09/13 - 00:08 در Jewellery ·

10

صوفياجون

#لباس #کفش #حلقه #عروس {-57-}

1 دیدگاه · 1392/09/13 - 00:02 در آرایش و مد و لباس ·

10

ReyHaNE (دختر همسایه)

تو بیمارستان نشسته بودم یه بچه اومد گفت شما میدونید گوش رو چجوری شست و شو میدن ؟ گفتم کاری نداره که ، گوش رو میبُرن یه نیم ساعت میذارنش تو وایتکس تمیز میشه !
دیدم رنگش عوض شد ، اشک تو چشاش حلقه زد ؛ میخواست گریه کنه ، ترسیدم باباش بیاد فوری از اونجا دور شدم . . .
البته نه اینکه فک کنید من روانیَما ! نـــه ، من فقط مریضم . . .
واسه همین رفته بودم بیمارستان !
::

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/09/12 - 19:54 ·

8

ReyHaNE (دختر همسایه)

اینم یه نقاشی دیگم.چطوره؟

25 دیدگاه · 1392/09/12 - 15:18 ·

11

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

Morteza

یعنی من بلد نیستم

1392/09/12 - 18:02

ReyHaNE (دختر همسایه)

نه نه منظورم این نبود {-3-}

1392/09/12 - 18:05

Morteza

نه با تو نبودم ابجی با ترانه بودم

1392/09/12 - 18:06

Morteza

تو هم نقاشیامو ندیدی انگار من با بقیه جمع نبند

1392/09/12 - 18:14

ReyHaNE (دختر همسایه)

{-188-} راست میگه ترانه

1392/09/12 - 18:36

Morteza

نه ناراحت نشدم شوخی بیش نبود
برو صفحه 3 پرو فایلم ببین

1392/09/12 - 18:37

ReyHaNE (دختر همسایه)

افریییییییییییین خیلی قشنگ بود.پود.دیگه واقعا بیا نمایشگاه بزنیم {-97-}

1392/09/12 - 18:42

Morteza

باشه من پایه ام

1392/09/12 - 20:03

ıllı YAŁĐA ıllı

ریحانه #مرتضی هم #نقاشی_هاش #عالیه من همه ی نقاشیاشو از اول هرچی گذاشته تا الان همرو دیدم بسیار عالیه {-65-} {-137-} {-37-}

1392/09/13 - 09:41

Noosha

قشنگه

1392/09/13 - 12:15

Mostafa

عایا من قیافم ترسناک شده؟ {-30-}

8 دیدگاه · 1392/09/11 - 00:06 در نظرشماچیه... ·

11

bamdad

انگشتت فقط جای یک حلقه دارد

دلت را

دست به دست می کنی برای چه ؟؟!!

2 دیدگاه · 1392/09/9 - 21:04 ·

7

Morteza

یكى از بهترین دروازه بانان فوتبال جهان دروازه بان تیم ملى اسپانیا «ایكر كاسیاس» است كه در رئال مادرید صاحب ركوردهاى عجیب و غریبى شده، او کاری کرد که کمتر آدم مشهوری چنین می کند!

ظاهراً «ایكر» همراه خانواده اش براى خوردن غذا به یك رستوران رفته بود كه در آنجا با یک نوجوان ۱۳ ساله كه دچار نقص عضو بوده روبه رو مى شود، پسرک بیمار به محض دیدن دروازه بان افسانه اى اسپانیا به سراغ او مى رود و مى گوید:

«آقاى كاسیاس! در روز بازى با پرتغال، تو به این خاطر موفق شدى پنالتى ها را دریافت كنى كه من و بقیه دوستانم در مدرسه بچه هاى استثنایى، برایت دعا كردیم!»

ایكر كاسیاس كه به سختى جلوى اشكش را مى گیرد از پسرک تشكر مى كند و نام و آدرس مدرسه را از او مى گیرد و فردای آن روز، ناگهان «كاسیاس بزرگ» وارد مدرسه مذكور مى شود و در میان بهت و حیرت مسئولان مدرسه - و شادى زاید الوصف شاگردان آن مدرسه - به بچه ها مى گوید:
« من آمدم اینجا تا براى دعاهایى كه در حقم كردین كه پنالتى را بگیرم، شخصا از شما تشكر كنم!» بچه هاى مدرسه كه از خوشحالى سر از پا نمى شناختند، اطراف «ایكر» حلقه مى زنند و با او عكس مى اندازند و امضا مى گیرند.

كه ناگهان یكى از بچه ها به او مى گوید:

« آقاى كاسیاس تومیتونى پنالتى مرا هم بگیرى؟»

ایكر نیز بلافاصله از داخل ماشینش لباس هاى تمرین را درآورده و برتن مى كند و همراه بچه ها به زمین چمن مدرسه مى روند و با هماهنگى مسئولان مدرسه به بچه ها این فرصت را مى دهد كه هركدام به او یك پنالتى بزنند و ...

ایكر كاسیاس دو ساعت و نیم در آن مدرسه مى ماند تا تك تك بچه هاى بیمار آن مدرسه به او پنالتى بزنند.

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/09/8 - 21:12 ·

9

یافتن پست: #حلق

تفکیک