یافتن پست: #خار

Mohammad
644680_8huGdiu8.jpg Mohammad
ابی(بهروز وثوقی):خیلیا منو زدن ... پاسبونا ... شوفرا ... پارچه فروش های کوچه مهران ... آدمای ممد ارباب ... سیاهی های کوچه سرخپوستا ... می دونی ... همیشه بعدِ هر یه کتک خوردنِ مفصل یه جوری میشم ... مثل آدمی که خارش داشته باشه و حسابی بخاروننش ... از دردش خوشم میاد ... مثلِ این می مونه که حکمِ مرخصیمو امضا کرده باشن....

-
رضا
107756.jpg&ts= رضا
√√★nima★√√
√√★nima★√√
ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، وﻗﺘﯽ ﺳﺮ ﮐﻼس ﺣﻮﺻﻠﻪ درس رو ﻧﺪاﺷﺘﯿﻢ، اﻟﮑﯽ ﻣﺪاد رو ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﮔﻮﺷﻪ ﮐﻼس دم ﺳﻄﻞ آﺷﻐﺎل ﮐﻪ ﺑﺘﺮاﺷﯿﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﯾﮏ ﻣﺪت ﻣﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد دﺧﺘﺮا از اون ﭼﮑﻤﻪ ﻻﺳﺘﯿﮑﯽ ﺻﻮرﺗﯿﺎ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪن ﮐﻪ ! دورش ﭘﺸﻤﺎﻟﻮﻫﺎی ﺳﻔﯿﺪ دارﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺗﯿﺘﺮاژ ﺷﺮوع ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮدک: اون ﺑﭽﻪ ﻫﻪ ﮐﻪ دﺳﺘﺸﻮ ﻣﯿﺬاﺷﺖ ﭘﺸﺘﺶ و ﻧﺎراﺣﺖ ﺑﻮد و ﻫﯽ راﻩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﯾﻪ دﻓﻌﻪ ﭘﺮدﻩ ﮐﻨﺎر ﻣﯿﺮﻓﺖ و ﻣﯿﻨﻮﺷﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮدک و ﻧﻮﺟﻮان ﺑﺎ آﻫﻨﮓ …وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد ﮐﻪ ﮐﺎﻧﺎل ﻫﺎی ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮن دو ﺗﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮد، ﮐﺎﻧﺎل ﯾﮏ و ﮐﺎﻧﺎل دو

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، دوﺳﺖ داﺷﺘﯿﻢ ﻣﺒﺼﺮ ﺻﻒ ﺑﺸﯿﻢ ﺗﺎ ﭘﺎی ﺑﭽﻪ ﻫﺎ رو ﺳﺮ ﺻﻒ ﺟﻔﺖ ﮐﻨﯿﻢ… ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﻋﯿﺪا ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﺮﯾﺪ ﻋﯿﺪ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﮐﺪوم ﮐﻔﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮای ﭼﻪ ذوﻗﯽ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﮐﻪ ﻗﺮارﻩ ﮐﻔﺸﻤﻮﻧﻮ اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﻢ((( ﮐﻔﺶ ﺗﻖ ﺗﻘﯽ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ واﺳﻪ ﻋﯿﺪا ﺑﻮد

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: ﺧﺎﻧﻮم اﺟﺎزﻫﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻪ ﺳﻌﯿﺪی ﺟﯿﺶ ﮐﺮددددددد

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﻣﻘﻨﻌﻪ ﭼﻮﻧﻪ دار ﻣﯿﮑﺮدن ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﻣﻮن ﮐﻪ ﻫﯽ ﮐﻠﻤﻮن ﺑِﺨﺎرﻩ، ﺑﻌﺪ ﭘﺸﺘﺸﻢ (( ﮐﺶ داﺷﺖ ﮐﻪ ﭼﻮﻧﺶ ﻧﭽﺮﺧﻪ ﺑﯿﺎد رو ﮔﻮﺷﻤﻮن

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮدﯾﻢ وﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﺮدﻧﻤﻮن ﭘﺎرک، ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﻪ ی ﮐﻨﺎر ﺗﺎب، ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﻠﺘﻤﺴﺎﻧﻪ ﺑﻪ اوﻧﯿﮑﻪ ﺳﻮار ﺗﺎب ﺑﻮد ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ، ﮐﻪ دﻟﺶ ﺑﺴﻮزﻩ ﭘﯿﺎدﻩ ﺷﻪ ﻣﺎ ﺳﻮار ﺷﯿﻢ، ﺑﻌﺪش ﮐﻪ ﻧﻮﺑﺖ ﺧﻮدﻣﻮن ﻣﯿﺸﺪ، دﯾﮕﻪ ﻋﻤﺮا ﭘﯿﺎدﻩ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﭘﺎﮐﻦ ﻫﺎی ﺟﻮﻫﺮی ﮐﻪ ﯾﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﻗﺮﻣﺰ ﺑﻮد ﯾﻪ ﻃﺮﻓﺶ آﺑﯽ، ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﻃﺮف آﺑﯿﺶ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺧﻮدﮐﺎرو ﭘﺎک ﮐﻨﯿﻢ، ﻫﻤﯿﺸﻪ آﺧﺮش ﯾﺎ ﮐﺎﻏﺬ رو ﭘﺎرﻩ ﻣﯽ ﮐﺮد ﯾﺎ ﺳﯿﺎﻩ و .ﮐﺜﯿﻒ ﻣﯽ ﺷﺪ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، وﻗﺘﯽ ﻣﺸﻖ ﻣﯿﻨﻮﺷﺘﯿﻢ ﭘﺎک ﮐﻦ رو ﺗﻮ دﺳﺘﻤﻮن ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪاﺷﺘﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﻋﺮق ﻣﯿﮑﺮد، ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﯿﻢ ﭘﺎک ﮐﻨﯿﻢ ﭼﺮب و ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﺪ و ﺟﺎش ﻣﯿﻤﻮﻧﺪ، دﯾﮕﻪ ﻫﺮ ﮐﺎر ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﻧﻤﯿﺮﻓﺖ، آﺧﺮ ﺳﺮ ﻣﺠﺒﻮر ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ ﺳﺮ ﭘﺎک ﮐﻦ آب دﻫﻦ ﺑﻤﺎﻟﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﺗﺎ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﯿﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎل ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ، ﻣﯿﺪﯾﺪﯾﻢ دﻓﺘﺮﻣﻮن رو ﺳﻮراخ ﮐﺮدﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: از ﺟﻠﻮ ﻧﻈﺎاااااااااااااااام … ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، اون ﻗﺪﯾﻤﺎ ﻫﺮ روزی ﮐﻪ ورزش داﺷﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﻟﺒﺎس ورزﺷﯽ ﻣﯽ رﻓﺘﯿﻢ ﻣﺪرﺳﻪ… اﺣﺴﺎس ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮدﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ اﻣﺮوز ورزش دارﯾﻢ، دﻟﺘﻮن ﺑﺴﻮزﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺳﺮ ﺻﻒ ﭘﺎﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ۱۸۰ درﺟﻪ ﺑﺎز ﻣﯽ ﮐﺮدﯾﻢ ﺗﺎ واﺳﻪ رﻓﯿﻖ ﻓﺎﺑﺮﯾﮑﻤﻮن ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: آن ﻣﺎن ﻧﻤﺎران، ﺗﻮ ﺗﻮ اﺳﮑﺎﭼﯽ، آﻧﯽ ﻣﺎﻧﯽ کَ. ﻻ. ﭼﯽ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﮔﻮ
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/20 - 14:05 ·
3
√√★nima★√√
√√★nima★√√
دﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻧﺎ اﻣﯿﺪی و ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮐﻪ روﺑﺮوﯾﺶ اﯾﺴﺘﺎدﻩ ﺑﻮد ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮد ﮐﺎﻣﻼ‌ از او ﻧﺎ اﻣﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد از ﮐﺴﯽ ﮐﻪ اﻧﻘﺪر دوﺳﺘﺶ داﺷﺖ و ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮد ﮐﻪ او ﻫﻢ دوﺳﺘﺶ دارد وﻟﯽ دﻗﯿﻘﺎ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ دﺧﺘﺮ ﺑﻪ او ﻧﯿﺎز داﺷﺖ دﺧﺘﺮ را ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬاﺷﺖ از ﺑﻌﺪ از ﭘﯿﻮﻧﺪ ﮐﻠﯿﻪ در ﺗﻤﺎم ﻣﺪﺗﯽ ﮐﻪ در ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن ﺑﺴﺘﺮی ﺑﻮد ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻋﯿﺎدﺗﺶ اﻣﺪﻩ ﺑﻮدن ﻏﯿﺮ از ﭘﺴﺮ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ دری ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﻪ از ان وارد ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﻏﯿﺮ از ﮐﺴﯽ ﮐﻪ او ﻣﻨﺘﻈﺮش ﺑﻮد ﺣﺘﯽ ﺑﻌﺪ از ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪن از ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن ﺑﻪ ﺧﻮدش ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﭘﺴﺮ دﻟﯿﻞ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ای داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ وﻟﯽ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺗﻤﺎم ﭘﺮﺳﺸﻬﺎﯾﺶ ﯾﺎ ﺳﮑﻮت ﺑﻮد ﯾﺎ ﺟﻮاﺑﻬﺎی ﺑﯽ ﺳﺮ و ﺗﻪ ﮐﻪ ﺧﻮد ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ اﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺑﻮدﻧﺶ اﻧﻬﺎ اﻋﺘﺮاف داﺷﺖ ﺗﺤﻤﻞ دﺧﺘﺮ ﺗﻤﺎم ﺷﺪﻩ ﺑﻮد ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﺪ او را ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺑﻪ او ﮔﻔﺖ ﮐﻪ از زﻧﺪﮔﯽ اش ﺧﺎرج ﺷﻮد ﺑﻪ ﻧﻈﺮ دﺧﺘﺮ ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻪ اش ﮐﻪ ﻫﺮ روز ﺑﻪ ﻋﯿﺎدﺗﺶ اﻣﺪﻩ ﺑﻮد ﺑﺎ دﺳﺘﻪ ﮔﻠﻬﺎی زﯾﺒﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﭘﺴﺮ ﻻ‌ﯾﻖ دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ ﺑﻮد دﺧﺘﺮ در ﺣﺎﻟﺖ ﻋﺼﺒﯽ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮی ﭘﺴﺮ ﺿﺮﺑﻪ ای زد زاﻧﻮﻫﺎی ﭘﺴﺮ ﻟﺤﻈﻪ ای ﺳﺴﺖ ﺷﺪ و رﻧﮕﺶ ﭘﺮﯾﺪ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻣﺜﻞ ﯾﺦ ﺑﻮد وﻟﯽ دﺧﺘﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﺪ ﭼﻮن دﯾﮕﺮ رﻓﺘﻪ ﺑﻮد و ﭘﺴﺮ راﺑﺮای . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺮک ﮐﺮدﻩ ﺑﻮد دﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺧﻮد ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮد ﮐﻪ ﭼﻪ دﻧﯿﺎی ﻋﺠﯿﺒﯽ اﺳﺖ در اﯾﻦ دﻧﯿﺎ ﮐﻪ ادﻣﻬﺎﯾﯽ ﻣﺜﻞ ان ﻏﺮﯾﺒﻪ ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﮐﻠﯿﻪ اش را ﻣﺠﺎﻧﯽ اﻫﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﺪون اﯾﻨﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺗﻮﻣﺎن ﭘﻮل ﺑﮕﯿﺮد و ﺣﺘﯽ ﻗﺒﻮل ﻧﮑﺮدﻩ ﺑﻮد ﮐﻪ دﺧﺘﺮ ﺑﺮای ﺗﺸﮑﺮ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺶ در ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎل ﭘﺴﺮ از ﺷﺪت ﺿﻌﻒ روی زﻣﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد و ﺧﻮﻧﻬﺎﯾﯽ را ﮐﻪ از ﭘﻬﻠﻮﯾﺶ ﻣﯽ اﻣﺪ ﭘﺎک ﻣﯽ ﮐﺮد و ﭘﺴﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎن ﺳﺮ ﻗﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮدش دادﻩ ﺑﻮد ﭘﺎ ﺑﺮ ﺟﺎ ﺑﻮد او ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﺳﺖ دﺧﺘﺮ ﺗﻤﺎم ﻋﻤﺮ ﺧﻮد را ﻣﺪﯾﻮن او ﺑﻤﺎﻧﺪوﻟﯽ ای ﮐﺎش دﺧﺘﺮ از ﻧﮕﺎﻩ ﭘﺴﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ او ﻋﺎﺷﻖ واﻗﻌﯽ اﺳﺖ
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/19 - 23:14 ·
1
رضا
watermark.png&wmratio=6&wmposition=bottom-right&wmopacity=80 رضا
رضا
رضا
هر سال موقع برداشت میشه یه عده به مقدار خیلی زیاد برنج خارجی وارد می کنن که باعث کاهش قیمت برنج میشه زحمت کشاورزهای داخلی رو هدر میدن .
رضا
رضا
چند تا از کاربرهای قدیمی که دیگه نمیان دارن کم کم از لیست کاربران فعال هم خارج میشن حیف که نیستن .
√√★nima★√√
√√★nima★√√
دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن ﮐﻪ ﺑﻮدم ﺑﺨﺎری ﻧﻔﺘﯽ ﮐﻼﺳﻤﻮن ﻧﺸﺘﯽ ﭘﯿﺪا ﮐﺮدﻩ ﺑﻮد اون روزام ﯾﻪ ﻧﻔﺮ از ﮐﻼس ﻣﺴﻮﻟﯿﺖ ﺑﺨﺎری رو داﺷﺖ اﻗﺎ ﻣﺪﯾﺮﻣﻮن ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺼﺒﯽ ﺑﻮد و ﺗﻨﺪ ﺣﺮف ﻣﯿﺰد اوﻣﺪ ﺗﻮ ﮐﻼس ﮔﻔﺖ ﻣﺴﻮل ﺑﺨﺎری ﻃﺮف ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻫﻤﭽﻨﺎن ﮔﺮﻓﺘﺶ زﯾﺮ ﻟﮕﺪ و ﻣﺸﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﭽﺎرﻩ دﯾﮕﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺑﻨﺪ اوﻣﺪﻩ ﺑﻮد ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﭼﺮا ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﯽ ﺷﻌﻮر ﺗﻮ ﻣﮕﻪ ﻣﺴﻮل ﺑﺨﺎری ﻧﯿﺴﺘﯽ داد ﻣﯿﺰد ﻣﯿﮕﻔﺖ ن .ﺑﺨﺪا ﻣﻦ ﻣﺴﻌﻮد ﻣﺨﺘﺎرﯾﻢ ﺗﻮ ﺗﻨﺪ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﻦ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪم ﻣﺴﻌﻮد ﻣﺨﺘﺎری=ﻣﺴﻮل ﺑﺨﺎری ((((: ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﻃﺮف رﻓﺖ اﺳﻤﺸﻮ ﻋﻮض ﮐﺮد ﺑﻌﺪ اون ﺟﺮﯾﺎن{-7-}
دیدگاه · 1393/06/15 - 03:20 ·
2
bamdad
bamdad
تو خارج هر کی سوار هواپیما میشه ترس داره دزدیده نشه تو ایران دزدا جرات نمیکنن اصن سوار هواپیما بشن

{-33-}
رضا
14-8-31-161828catherine-ashton-1.jpg رضا
دیدگاه · 1393/06/9 - 17:48 در وبگردی ·
6
حامد@ پسر تنها
IMG-20140724-WA0011.jpg حامد@ پسر تنها
استفاده بهینه از امکانات {-7-}{-7-}
رضا
رضا
دیدگاه · 1393/06/6 - 13:23 در وبگردی ·
6
رضا
رضا
وقتی به هایی که داری پایبند باشی نمیتونن از راه خارجت کنن .
دیدگاه · 1393/05/30 - 23:43 ·
5
رضا
رضا
هر روز دلم به زیر باری دگر است/در دیدهٔ من ز هجر خاری دگر است

من جهد همی‌کنم قضا می‌گوید/بیرون ز کفایت تو کاری دگراست





رباعی شماره ۷
رضا
رضا
هر وقت تفکر هر چیزی که خارجی هست خوبه از ذهن مردم پاک بشه میشه به پیشرفت و آینده کشور امیدوار بشم .
دیدگاه · 1393/05/29 - 16:49 ·
8
soheil
soheil
مقصر دخدرا نيستن که!

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
انقده خوبن و ماهن که پسرا به يدونش قانع نميشن»»»»»»»
اینم به افتخاره دخترااااااااااااا
... ادامه
bamdad
bamdad
چه بگویم كه "ضربه ى آخر" را

"خدایم" زد !!!

آن زمان كه براى رفتنت "استخاره" كردى و "خوب " آمد ...
دیدگاه · 1393/05/20 - 21:36 ·
8
iman
iman
مرا می شکنی و سرت را با افتخار بالا می گیری

ببین از سقف بالای سرت چگونه اشک چکه می کند

مغرور نباش که روزی این سقف شکسته روی سرت خراب می شود
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/19 - 13:52 ·
8
bamdad
bamdad
نمونه سوالات دختران:
سوال اول فیزیک:
دختری به جرم 45 kg از کلیپسی به 3kg جرم آویزان است. اگر این کلیپس حرکت دختر را 40 درصد کاهش دهد سرعت متوسط او را حساب کنید.

سوال اول دین و زندگی:...
دختری که از کلیپس استفاده می کند در طبقه ی چندم جهنم قرار خواهد گرفت؟

سوال اول زیست:
یک کلیپس چه ضررهایی به موها و گردش خون سر خواهد رساند؟

سوال اول ریاضی:
مساحت کلیپسی گرد مانند به شعاع 10cm را حساب کنید

سوال اول شیمی:
اگر یه کلیپس با عدد اتمی 18 داشته باشیم چه یونی خواهد ساخت؟

زبان خارجه:
why maryam like kelips?

ادبیات:
کلیپس گم گشته باز آید به دوران غم مخور!
مصرع بالا از چه شاعریست؟

سوال عربی:
*الکلیپس* معرفه است یا نکره؟

{-105-}
bamdad
bamdad
مادرم...پیامبری بودبا یک زنبیل پر از معجزه... یادم هست در اولین سوز زمستانی النگویش را به بخاری تبدیل کرد...

به افتخار تمام مادران فداکار...

{-37-}
bamdad
bamdad
عشق هایت را مثل کانال تلویزیون عوض می کنی و افتخار می کنی که عشق برایت این چنین است!
و من می خندم...
به برنامه هایی که هیچکدام، ارزش دیدن ندارند
... ادامه
bamdad
bamdad
soheil
ليلی گفت: بس است. ديگر٬ بس است و از قصه بيرون آمد. مجنون دور خودش می‌چرخيد. مجنون ليلی را نمی‌ديد رفتنش را هم. ليلی گفت: كاش مجنون اينهمه خودخواه نبود. كاش ليلی را می‌ديد. خدا گفت: ليلی بمان٬ قصه‌ی بی ليلی را كسی نخواهدخواند. ليلی گفت: اين قصه نيست. پايان ندارد. حكايت است. حكايت چرخيدن. خدا گفت: مثل حكايت زمين٬ مثل حكايت ماه. ليلی٬ بچرخ. ليلی گفت: كاش مجنون چرخيدنم را می‌ديد. مثل زمين كه چرخيدن ماه را می‌بيند. خدا گفت: چرخيدنت را من تماشا می‌كنم. ليلی بچرخ. ليلی چرخيد٬ چرخيد و چرخيد...
:)
صوفياجون
صوفياجون
وای خسته شدم از صبح تو هستم{-3-}{-3-} خیلی خسته شدم ولی غذا درست کردم توپ {-41-}{-7-}{-7-}
با _سوخاری البته ماهی نیستا یه شماره از کولی کوچیکتره بهش چی میگن؟ یهووووویی تصمیم گرفتم ماست بورانی هم درست کنم رفتم از باغ بادمجون کندم گذاشتم کباب شه {-11-}{-29-}{-35-}{-41-}{-251-}{-250-}
رضا
رضا
رضا
رضا
با حضور بیشتر کاربرها سرور سایت نمیکشه باعث میشه سایت از دسترس خارج بشه .
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ