یافتن پست: #خشم

Morteza
Morteza
تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 11:56 ·
4
iman
iman
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی
به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی
نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی
به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/22 - 01:01 ·
7
iman
iman
نفرین به تو که با زیباترین نقاب به چهره دوست درآمدی
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
نمیبخشمت…
صوفياجون
bear_yell_danger.jpg صوفياجون
{-7-}{-7-}{-150-}
من گشنمههههههههههههههههههه
صوفياجون
king_kong_goril.jpg صوفياجون
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
زخمی ام کردند ولی من می بخشمشان یادم نبود... کاکتوس را نبایدنوازش کرد!
دیدگاه · 1392/05/21 - 12:13 ·
2
Morteza
Morteza
کاش آنقدر معرفت داشتم که درد پنهان شده در لبخندت را می فهمیدم...
کاش آنقدر معرفت داشتم که عشق پنهان شده در خشمت را می فهمیدم...
کاش آنقدر معرفت داشتم که بغض پنهان شده در سکوتت را می فهمیدم...
کاش معنای حقیقی سکوتت را می فهمیدم، آن لحظه که غم هایت را در وجودت خفه می کردی...
کاش که درکت می کردم... کاش که می فهمیدمت...

ولی افسوس که دیگر نیستی...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/20 - 18:59 ·
6
Morteza
Morteza
زماني مردي در حال پوليش كردن اتوموبيل جديدش بود كودك 4 ساله اش تكه سنگي را برداشت و بر روي بدنه اتومبيل خطوطي را انداخت

مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون انكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه نموده

در بيمارستان به سبب شكستگي هاي فراوان انگشت های دست پسر قطع شد

وقتي كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را ديد از او پرسيد "پدر كی انگشتهای من در خواهند آمد

آن مرد آنقدر مغموم بود كه هيچ نتوانست بگويد به سمت اتوموبيل برگشت وچندين بار با لگد به آن زد

حيران و سرگردان از عمل خويش روبروي اتومبيل نشسته بود و به خطوطي كه پسرش روي آن انداخته بود نگاه مي كرد. او نوشته بود

"دوستت دارم پدر"

روز بعد آن مرد خودكشي كرد...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/20 - 18:51 ·
5
☠α˩ï§н☠
☠α˩ï§н☠
از من نخواه ببخشمت
هرگز نمیبخشم تورو
حتی اگه ببخشمت
خدا نمیبخشه تورو . .
دیدگاه · 1392/05/20 - 00:33 در Lawless ·
7
♥هـــُدا♥
جــدایی (849).jpg ♥هـــُدا♥
تورا نمی بخشم...

که وقت بودن،نبودی

وقت دیدن،ندیدی

وقت عاشقی،هرزگی کردی

وقت گریه،با دیگران خندیدی

تو را نمی بخشم...

که هرگز با من نبودی

و من به سادگی همه ام با تو بود!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/19 - 13:42 ·
8
مائده
092_92.JPG مائده

گل شمع دونی نازم برا تووو{-29-}
نگار
نگار
آدم ها وقتى تو را خشمـگین میـسازند که یا برایت مهم اند

و یا خودت را براى آنها مــهم میدانى …
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
شب قدرازم خواست ببخشمش حلالش کنم
میدونستم اخرین دلیله بودنشه...
امابخشیدمش
خدایا... توکه ازدل همه باخبری
دیدگاه · 1392/05/14 - 22:39 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
می خوانم

می خندم

می گریم

چشمانم را باز و بسته میکنم

چه احساسی است باتوبودن !

بگذار یکبارهم

که شده

کنارت بمانم

چشمان آبی ملتمس من

نگاه بی فروغ خشمگین تو

تا بخودم بیایم

تکه های قلبم

زیر جاروی رفتگر ترق ترق میکند

و حالا عروسکی

ساده

بی قلب

میان دستان رفتگر !
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:45 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
به چه بهایی؟؟

بعد از گذشت از تمدنه به این پر باری و رسیدن به دین باز هم می بینم که در این دین مردی به بزرگی علی مرد جهاد ٬مرد رحمت ٬مرد مهربانی و .... امیر دلها از ستمی که به زنی یهودی شده بود به خشم میاد و از اعماق وجودش فریاد می کشه که اگر کسی از این ننگ بمیرد بجاست.پس چرا؟ تا به این حد دین و مذهب ما حقیر شده ؟که برای تثبیت و ثابت کردن باید به قبور و استخوانهای پوسیده حمله ور باشیم؟دینی که علی الگوی جهاد و مبارزه در راه احیاء حقه.کسی که در جنگ هیچ گار زره بر پشت نداشت چون همیشه در مقابل دشمن بود و نه پشت به دشمن و مردانه مبارزه می کرد.حالا اگر قرار هم بر مبارزه با دیگر ادیان برای برای برای احیاء حق باشد باز هم این راه و رسمش نیست.والا دیگه نمی دونم چی بگم. چندتا عکس منو برزخی کرده بود عکسهایی که گفته می شه مربوط به قبرستان بهائیان در یزد ه که دوسال پیش توسط عده ای ناشناس تخریب شده.این موضوع خیلی برام درد آور بود و مجبورم کرد چیزی بنویسم که لااقر خودمو خالی کرده باشم....
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:34 ·
3
♥هـــُدا♥
avatar_773.jpg ♥هـــُدا♥
... ادامه
♥هـــُدا♥
جــدایی (1156).jpg ♥هـــُدا♥
تو را نمیبخشم که وقتِ بودن ،نبودی !

وقتِ دیدن ،ندیدی!

وقتِ عاشقی ،هرزگی کردی!

وقتِ گریه ،با دیگران خندیدی!

تو را هرگــــــــز نمیبخشم که هرگز با من نبودی و

من بسادگی ،

همــــــــه ام با تو بود
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/11 - 11:24 ·
5
رضا
رضا
خوشم میاد مهناز فید تخصصی میزنه همه رو درگیر میکنه عالیه . مهناز آورین یه شکلات برات میخرم {-7-}
MahnaZ
نگار
506141_EmWlUg1b.jpg نگار
از حضرت علی «علیه السلام» پرسیدند : نظر شما در مورد دنیا چیست؟

حضرت فرمود : من بیزار از «دنیا» و عاشق «زندگی» هستم؛

گفتند : مگر بین زندگی و دنیا فرقی هم هست؟

فرمود : «دنیا» خور، خواب، خشم و شهوت است؛

ولی «زندگی» نگریستن به چشمانِ کودک یتیمی است؛

که از پس پرده ی شوق به انسان می نگرد ...
... ادامه
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
سراغ از من نمی گیری

چه شد افتادم از چشمت؟

منم فانوس لبخندت، غرورت، گریه ات،خشمت

اسیرم

خسته ام

سیرم

مرا دریاب که میمیرم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/10 - 02:08 ·
2
Mostafa
Mostafa
خشم مانند طوفان است
بعد از مدتی فروخواهد نشست
ولی بدان که حتما شاخه هائی شکسته اند . . .
دیدگاه · 1392/05/9 - 02:47 ·
5
شهرزاد
شهرزاد
نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها
مائده
images.jpg مائده
خالی ام از حرف
پُرم از دلتنگی
تشویش هجرت باران
خسته ام از اندیشه ..
دلگیرم از سوالات بی انتها
آلوده ام به روزمرگی
دورم از عشق
بی میلم به گفتن یا نگفتن
حنجره را رغبتی به فریاد نیست
تلخم ..نا پاکم ..مبهوتم ..دل چرکینم ..خشمناکم
از خود فرسنگها فاصله دارم ..فاصله ای که کم نمی شود
در عذابم ..در تب و تابم ..در التهابم
خسته ام ...خسته ام از تکرار ..از تکرار لبخند بی ریشه ! میان
این درد تا درد بعدی ..
فرسوده ام ..رنجورم ..خسته ام ..خسته ام ..
کجاست بارانی از عطوفتِ بی منت تا نمناکم کند ...
کجاست دستی تا بگیرد دستم از روی مِهر...
کجاست آن در که به نور باز شود ..
کجاست باران
کجاست...
... ادامه
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ