دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،
اونوقت دلش میشکنه ...
میدونم اصلا ما همون مصداق بارز طلا ک پاکه چ منت اش ب خاکه هستیم منم فقط کنجکاو شدم نه نگران
1394/05/14 - 13:47محمد مشت تو چشمت #کچل
1394/05/14 - 15:55مرجان نمیشه
میدونم رضا تو دیگه نمیخوای خودتو مدیون کسی کنی تهمتی ناروا بزنی
1394/05/14 - 16:50مرجان برو به کارت برس
1394/05/14 - 16:53آبجی مرجان
1394/05/14 - 17:08داش رضا بگو کیه، تا ما هم بدونیم
دیگه مختومه شد سوال نکنین
1394/05/14 - 22:07نخند کچل
1394/05/15 - 13:24مختومه
1394/05/17 - 10:52