تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت :
آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه,
من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا,
این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید.
قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا,
اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا کردم,
گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟
گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟
دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زن میدونستم منو تنها نمی ذاری,
شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟
پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟
تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت ۴ ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده ,
باید تسویه کنید
حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن
آخر چک و نوشتم دادم دستش,
ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم ,
هر چند که پسرش خیلی … بود.
اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه ,
رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد ,
بیا تو مادر!! خنده
... ادامه
سلام الهام
1393/03/12 - 17:10خوبی؟
منم خوبم
1393/03/12 - 17:13خداروشکر...
![{-107-} {-107-}](https://nemidoonam.com/i/icons/p22.gif)
1393/03/12 - 17:16من سلام دادم شما بهم دیگه گل میدیدو سلام میدید![{-16-} {-16-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s20.gif)
1393/03/12 - 21:18دوباره سلام اورخوان
1393/03/12 - 21:23خوبی؟
چه اشکالی داره؟
خب باعث خیر میشی دیگه
من باشم که خوشحال میشم...
به منم گل بدین![{-44-} {-44-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s90.gif)
1393/03/12 - 21:35اینم از طرف من به اورخوان خان
![{-175-} {-175-}](https://nemidoonam.com/i/icons/d48.gif)
1393/03/12 - 22:46![{-44-} {-44-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s90.gif)
![{-35-} {-35-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s43.gif)
![{-21-} {-21-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s7.gif)
الی فکر کنم گلت پز مرده شده
1393/03/13 - 12:37عمو بامداد من اورخوانم اون که مینویسی اشتباه
الی دوست من خخخخ
خب منم که همینو نوشتم که
1393/03/13 - 17:34اورخوان دیگه!!!
نمیشه گرفت الی خخخ
1393/03/13 - 22:25اره »دی