مهم نیست از بیرون چه طور به نظر میام ! کسایی که درونمو می بینن واسم کافین ! واسه اونایی که از رو ظاهرم قضاوت می کنن حرفی ندارم ! همون بیرون بمونن واسشون بسه !
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره……. دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه!؟
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! … اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! حتی بهم آدامس هم نفروخت!
هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه ! چه قدرتمند بود!!
مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!
گفتم به مي عشقت کردي تو گرفتارم
گفتي تو شدي شيدا اما ز تو بيزارم
گفتم که سپردم دل بر زلف تو ميداني؟
گفتي که خمش بنشين هرگز نشوي يارم
گفتم ز دو عالم من داغ تو به دل دارم
گفتي برو از پيشم ديگر مکن آزارم
گفتم چه به سر داري بردار از آن پرده
گفتي نشوي محرم پنهان کنم اسرارم
گفتم به که گويم من غم هاي درونم را
گفتي که برو با تو هرگز نبود کارم
گفتم ز کوي تو اميد کرم دارم
گفتي که نبيني آن بر جان تو رحم آرم
گفتم که نگاهم کن شايد که شوم آرام
گفتي برو اي عاشق نفرت ز تو من دارم
ناله ندارداثر،در دلت ای خوب من
من چه کنم بی تو ای دلبر محبوب من
درپی خود می کشی،این دل دیوانه را
شمع ندید اینچنین،حالت پروانه را
جلوه گری ها کنی،شاد ز سوز منی
هق هق شبهای من،غصه روز منی
تاب وتوانم کم است،جسم نحیفم ببین
رحم کن ای خوب من،بردل گوشه نشین
جمله وجودم نیاز،هرچه کنی عین ناز
چاره ی دردم تویی،ای نفست چاره ساز
من چه کنم تا که تو،روی نشانم دهی
تاکه ز داغ فراق،خط امانم دهی
زخمی این ماجرا،این دل بی سرپناه
حاصل عمرش چه شد،همدمی اشک و آه
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
و صندلیه خالیه پارکی از جنس لحظه های تنهاییه دل... دوباره لغزش قلم و کاغذ های سفیدی که به واژه ها نگاه می کنند... و دوباره من و خیالم که گره خورده است به تنهایی کنار خالی ترین نیکمت پارک... و صدای نفس هایم که تمام امواج درونم را به سکوت می کشاند.... کلمات را در مقابلم میریزم و می نویسم... هوای دهکده ی خیالم بی قرار است... من کنار تمام صندلی های خالیه پارک نشسته ام... کنار لحظه هایی که تنها صدای باد می آید و پرندگانی که میان بودن و نبودن مانده اند... و خسته اند از روزهایی که سکوت مه گرفته را توان دیدن نیست... می نویسم که من از پروژکتورهای روز شب و از سکانس های تکراریه زمین خسته ام... و می چسبانم به ورق اول تنهایی... و می گذارم روی همان صندلی که سال هاست میان بودن و نبودن مانده است...
توضیحات :<br> QR Code یک رمزمیلهی ماتریسی (یا بارکد دودورا [دوبُعدی]) است. میتوان آن را با پويندههای QR، تلفن همراه دوربیندار و تلفن هوشمند خواند. این بارکُد دربردارندهی چیدمانی از چهارگوشهای سیاه بر روی زمینهی سپید است. دادهی نهفته میتواند نوشته، نشانی وب، شماره تلفن، یا دادهی دیگری باشد. ساخت ژاپن در سال ۱۹۹۴ میلادی بدست شرکت تویوتا. در ژاپن بسیار فراگیر است و بیشترین کاربرد را میان بارکدهای دوبُعدی دارد. "QR" کوتاه "Quick Response" (پاسخ تند) میباشد، زیرا سازندهی آن میخواست کُد به گونهای باشد که درونمایه با شتاب زیاد رمزگشایی شود. با وجودی که برای بار نخست به منظور ردیابی قطعات در صنایع تولید خودرو مورد استفاده واقع شد، کدهای QR در زمینههای بسیار بیشتری استفاده میشود؛ شامل کاربردهای ردیابی تجاری و کاربردهای راحت سازی در تلفن همراه کاربران (که به شناخته mobile tagging می شوند) QR آدرسها و URL هایی را که در نشریات، آهنگ ها، اتوبوس ها، کارت تبلیغات، یا هر چیزی که کاربران نیاز به دانستن اطلاعات در مورد آن داشتند کد می کند. کاربرانی که به تلفن دوربین دارهای دارای