しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
تمام خاصيت هاي لطافت را نگر ، جانا
نگردد زخمي از خنجر ، سپيده ابر در بالا
شود اندامها نرم و سبک با شيوه ي پندار
بشو ابر لطافت ، ذهن و روح تو شود زيبا
شوي دعوت باقيانوس ، اگر تو قطره اي باشي
زتنهائي رها گردي ، سپاري دل به درياها
ازين دلبستگي ها باز ، در گسترده ها ازاد
مجال ان تنفسها ، ز اگاهي و رحمتها
بگردد سمفوني گفتار و پندار و چنين کردار
چو پيچک عشق ميگردد به سروناز ، پابرجا
بپرداز ان بهائي را ، لطافت ارمغان دارد
وگر نه ظلمت و حال پريشاني است در دلها
بيا اي پرنيا برگير ان لطف ، لطافت را
سبک چون ذره اي گردي بگردي در نهايتها
نگردد زخمي از خنجر ، سپيده ابر در بالا
شود اندامها نرم و سبک با شيوه ي پندار
بشو ابر لطافت ، ذهن و روح تو شود زيبا
شوي دعوت باقيانوس ، اگر تو قطره اي باشي
زتنهائي رها گردي ، سپاري دل به درياها
ازين دلبستگي ها باز ، در گسترده ها ازاد
مجال ان تنفسها ، ز اگاهي و رحمتها
بگردد سمفوني گفتار و پندار و چنين کردار
چو پيچک عشق ميگردد به سروناز ، پابرجا
بپرداز ان بهائي را ، لطافت ارمغان دارد
وگر نه ظلمت و حال پريشاني است در دلها
بيا اي پرنيا برگير ان لطف ، لطافت را
سبک چون ذره اي گردي بگردي در نهايتها
... ادامه