یه سوالی ذهنمو مشغول کرده، بچه هایی که از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۹ به دنیا میان دهه چندی حساب می شن؟ باید چطوری خطابشون کرد؟ دهه صفری؟ دهه جدید؟ شروعی دوباره؟ دهه ناشناخته؟ تغییر را احساس کنید !؟
Majid Kharat'ha
coming song
دهه ٨٠ آهنگ مسافر ماندگار شد.
منتظر آهنگی باشید كه در دهه ٩٠ ماندگار میشود!!!
البته زمان انتشار آهنگ هم خیلی حساسه اما این سومین باره Coming soon واسه آهنگ جدید زده میشه
شوخییییییییی میکنی؟ جدی؟
خوش بحالتون پس البته خدای ناکرده خدای نکرده اگه مریض شین بازم میگم خدای ناکرده انواع و اقسام مطب و داروخونه تو خیابونتون هست از اینجا اعلام میدارم که داروخونه ها همشون الکی و کشکن .
چرا شوخی؟!
بخدا خونه مون تو نوابه
ولی کلافه شدیم از بس اینجا شلوغ شده و ماشین رفت و آمد میکنه
بعضی وقتا میخوایم از در خونه بیایم بیرون میبینیم یکی ماشینش رو دم در پارکینگ ما پارک کرده
اصلأ یه وضعی...
اون که آره
بجاش جلوی خونمون یه باغه که الان نزدیک 20ساله قراره خیابون شه بلوار از وسطش بیا از این حرفا هر کی اومد زمینشو دیوار کشیده قبلا جلوی خونمون زمین فوتبال و زمین والیبال بود بعد تابستون که هررو ز بچه محلا میومدن بازی میکردن الان دیگه همشون بزرگ شدن و دیگه مثل سابق جلوی خونمون شلوغ نیست سوتو کوره و من این سکوت و باغشو خیلی دوست دارم تقریبا میشه نرسیده بلوار احمدزاده که جدیدا باز کردن
ته خیابون بوستان ملت یه سه راهیه سمت راست امین ضرب -لبه آب . سمت چپ میشه ژاندارمری مستقیم میشه بلوار احمد زاده
خونمون تو این بلوار نیست بازم تهش یه دوراهیه که سمت راست میخوره به فرهنگ و دین(خیابان شهدا) سمت چپ میخوره به دیانتی. سمت فرهنگ و دین البته اینارو گفتم که برسونم ما هم به چهارراه گلسار نزدیکیم هه هه هه
اهوم
طرف فرهنگ و دین و میگی
گرفتم ، مسیر همیشگی منه که
از جلوی اون امام زادهه دیگه؟!
اتفاقأ هر روز از همون بلواره رد میشم ولی اسمشو نمیدونستم تا حالا...
بیماری یخچال گرایی چیست ؟!
نوعی بیماری روانیست که فرد را تحریک به باز کردن درب یخچال میکند،
در حالی که نه تشنه است، نه گرسنه است و نه اصلا میداند که چه میخواهد
از علائم این بیماری این است که فرد از اتاقش خارج میشود
سرگردان راه آشپزخانه را در پیش میگیرد درب یخچال را باز میکند،
چیزی بر نمیدارد درب را میبندد
این بیماری به وفور در میان متولدین دهههای ۶۰ و ۷۰ به چشم میخورد!
یادش بخیر بچه بودیم، میبردنمون حموم
با یه کیسه آبی رنگ کبریتی اول تا میتونستن میسابیدنمون، در حدی که زیر پوستمون پیدا میشد... بعد ۱ تشت آب جوش میریختن رو سرمون
جهنمی بود حموم ما دهه شصتیا
هیچی دیگه میومدیم بیرون تا۲روز خواب بودیم...