یافتن پست: #ذهن

رضا
رضا
فکر کردم امشب حداقل 13 نفر آنلاین داشته باشیم یه چیزی رو تست کنم .
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
به زخمهایم می نگری ... ؟!

درد ندارند دیـــــــــــــــگر ...

روزی که رفتـــــــــــــــی ،
...
مرگ تمام درد هایم را با خودش بـــــــــــــــرد !

مرده ها درد نـــــــــــــــمیکشند ... !

حرف آخرم این اســـــــــــــــت ...

برنگرد دیـــــــــــــــگر !!

زنده ام نـــــــــــکن ... !
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
کابوس هاي تنهايي ام را ،

در متروکه اي از ذهنم آشفته رهايشان کرده ام

تا در روزهاي تنهاييم

بازيچه ام باشند ،

شايد ...

شايد به اينگونه مردن عادت کنم . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/6 - 00:31 در دوستها ·
8
Mostafa
Mostafa
این چه جهانی است که نوشیدن می نارواست؟

این چه بهشتی است در آن خوردن گندم خطاست؟

آی رفیق این ره انصاف نیست

این جفاست

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست؟

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست ؟

راستی .... آنجا هم

هر کس و ناکس خداست؟

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست ؟

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست ؟

بر همه گویند که هشیار باش

بر در فردوس نشیند کسی

تا که به درگاه قیامت رسی

از تو بپرسند که در راه عشق

پیرو زرتشت بدی یا مسیح

دوزخ ما چشم به راه شماست

دوزخ ما چشم به راه شماست

راست بگو راست بگو راست

آن جا نیز

راست بگو راست بگو راست

آن جا نیز باز همین ماجراست؟

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست ؟

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست ؟

این همه تکرار مکن ای همای

کفر مگو شکوه مکن بر خدای

پای از این در که نهادی برون

در غل و زنجیر برندت بهشت

بهشت همان ناکجاست!!

وای به حالت همای

این سر سنگین تو از تن جداست

نه .... نه ..... نه ..... نه

توبه کنم باز ..... حق باشماست
... ادامه
Mohammad
04.jpg Mohammad
هشت سال از درگذشت آغاسی گذشت + عکس
Mohammad
Mohammad
لیلا فروهر: هیچکس جای بهروز، فردین و ملک مطیعی را نمی تواند بگیرد

صوفياجون
صوفياجون
این یک است که طراحی شده.
فرض کنید که در خانه هستید و پنج اتفاق زیر همزمان پیش میاد.
1- تلفن زنگ میزنه
2- بچه تان گریه میکنه
3-یکی داره در خونه رو می زنه و صداتون میکنه
4- لباس ها را بیرون روی طناب پین کرده اید و بارون میگیره
5- شیر آب رو در آشپز خانه باز گذاشتید و آب داره سر ریز میشه
خب حالا با این وضعیت شما به ترتیب کدوم کارها رو انجام میدید؟ یعنی از شماره ی 1 تا 5 رو با چه اولویتی انجام میدید؟
اولویت های خودتونو تعیین کنید.{-7-}{-35-}
من خودم : اول(2) .دوم(1) سوم(5) چهارم(3) پنجم (4)
samyar
samyar
از این ور و اونور شنیدم داری عروس میشی گلم

مبارکت باشه ولی آتیش گرفت این دلم

خیال می کردم با منی، عشق منی، مال منی

فکر نمی کردم یه روزی راحت ازم دل بکنی

باور نمی کردم بخواهی راستی راستی تنهام بذاری

آخه یه عمر همش بهم گفته بودی دوسم داری

گفته بودی عاشقمی به پای عشقم می شینی

می گفتی هرجا که باشی خودتو با من می بینی

رفتی سراغ دشمنم یه پست، نامرد، حسود

یکی که حتی به خدا لنگه کفشمم نبود

به ذهنشم نمی رسید حتی نگاش کنی یه روز

آخه که چه دردی می کشم، ای دل بیچاره بسوز

با این همه بدی هنوز عشقت برام مقدّسه

همین که تو شاد باشی و بخندی واسه من بسه

تازه عروسیت برات خودم هدیه میخرم

غصه نخور حرفاتو من پیش کسی نمی برم

هرکی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره

میگم برای هردوتامون اینجوری خیلی بهتره

با اینکه می دونم برات همدم و همخوار نمیشه

آرزو می کنم دلت یه لحظه غصه دار نشه

با اینکه می دونم یه روز تو رو پشیمون می بینم

همیشه از خدا می خوام چشماتو گریون نبینم

با اینکه از دوریت دلم داره می ترکه

ولی به خاطر تو هم که شده میگم مبارکه
... ادامه
دیدگاه · 1392/08/30 - 10:54 ·
2
samyar
samyar
زندگی ام یک معمای مبهم و پیچیده شده که با هر طلوع و غروب مرا

بیشتر به کام خویش می کشد و دم به دم دست بر گلویم میگذارد و بی

رحمانه آن را می فشارد.لحظه های حزین آن تمام قصه ها را از یادم

برده و غصه در وجودم نشانده.قصه شادی و شور٬قصه خنده و مهر٬قصه

ساحل و موج٬همه و همه را از ذهن خسته ام پاک کرده و کلماتی

چون بیم٬غم و قهر و نیست شدن را برایم مکرر بازگو میکند.من

نمیخواهم ناسروده باقی بمانم پس بازهم به تلاشم ادامه می دهم تا

شاید معجزه عشق به طلوع روشن امید برسم حتی اگر سال ها در

یک راه پرهراس در دل تاریک شب بمانم و چون ره گم کرده ای افسرده

در کنار دیوارهای خراب آباد زانوی غم در بغل بگیرم اما نمیگذارم

چشمانم بسته شوند و مدام به آن روزنه نور که بر قلبم می تابد خیره

شوم تا اورا ببینم...
... ادامه
samyar
samyar
دلت با منه



ازم دوری اما دلت با منه

ازت دورم اما دلم روشنه



تو چشمای تو عکس چشمامه و

تو چشمای من عکس چشمای تو



تو این لحظه هایی که دورم ازت

همه خاطره هامونو خط به خط



دوباره تو ذهنم نگاه میبکنم

دارم اسمتو هی صدا میکنم



کی گفته از عشق تو دست میکشم

دارم با خیالت نفس میکشم



چه حس عجیبی چه آرامشی

تو هم باخیالم نفس میکشی



میدونم تو هم مثل من دلخوری

تو هم مثل من بغضتو میخوری



نگاهت پر از حف و درد دله

ولی خب تموم میشه این فاصله



دوباره مثه اون روزای قدیم

که باهم تو بارون قدم میزدیم

از احساس هم دیگه حض میکنیم

زمین و زمانو عوض میکنیم



کی گفته از عشق تو دست میکشم

دارم با خیالت نفس میکشم



چه حس عجیبی چه آرامشی

تو هم باخیالم نفس میکشی
... ادامه
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ