یافتن پست: #راه

bamdad
bamdad
خندیدن یک نیایش است
اگر بتوانی بخندی،آموخته‌ای که چگونه نیایش کنی

کوتاه‌ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!

کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند (حتی به زور)،

آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!

فراموش نکن!همین لحظه را،اگر گریه کنی یا بخندی‌! بالاخره می‌گذرد،امتحان کن‌!

{-126-}
دیدگاه · 1393/10/18 - 18:34 ·
5
bamdad
bamdad
سازم کوک است
توشه ام مهیا
چشمان روشنی دارم
دلم در پناه دل انگیز هوشیار است
انچه را میخواستم فراهم شد
من به کوچ امیدوارم...

:(
دیدگاه · 1393/10/18 - 16:24 ·
3
صوفياجون
fo1034-300x225.jpg صوفياجون
طرز تهیه با و (سوپ سفید)
مواد لازم جهت تهیه سوپ جو با شیر و قارچ :

جو (پخته شده) ۶۰۰ گرم

مرغ نصف سینه

شیر سه لیوان

قارچ ۱۰۰-۱۵۰ گرم

پیاز دو عدد متوسط

هویج یک عدد بزرگ

فلفل دلمه نصف یک عدد

خامه ۵۰ گرم

نمک و فلفل و آب لیمو به میزان لازم

(مقدار مواد لازم تقریبی هست و میشه اون رو تا حدودی کم و زیاد کرد. این مقدار برای چهار تا پنج نفر مناسبه )
طرز تهیه سوپ جو با شیر و قارچ :
ابتدا مرغ رو با پیاز و اگر داشتین ساقه های کرفس میذاریم تا بپزد .
زمانی که مرغ ها پخته شدن جویی رو که از قبل پخته شده رو به همراه آب مرغ روی حرارت میذاریم (پیاز و کرفس رو ازش جدا میکنیم)
مرغ های پخته رو ریش ریش کرده و به بقیه مواد اضافه میکنیم.
هویج رو ریز رنده کرده یا خیلی ریز خورد میکنیم و به سوپ اضافه میکنیم و میذاریم کمی بجوشه تا پخته بشه
شیر رو گرم میکنیم و کم کم به سوپ اضافه میکنیم و بعد از اون فلفل دلمه ای رو که ریز خورد شده اضافه میکنیم (اگر شیر سرد باشه و به سوپ اضافه بشه می بره پس دقت کنین)
سوپ باید بجوشه تا غلیظ تر بشه و هویج و فلفل اون کاملا پخته بشن ، در این فاصله یک پیاز رو ریز خورد کرده و کمی تفت میدیم، نذارید زیاد سرخ بشه و رنگش عوض شه! در حدی که پیاز نرم بشه کافیه (من کمی هم کره به روغن اضافه میکنم تا عطرش عوض بشه)
داخل یک ظرف جداگونه در حد یک تا دو قاشق آب لیمو میریزیم و بعد قارچ ها رو داخل اون خورد میکنیم و با آب لیمو مخلوط میکنیم تا سیاه نشه (اندازه خورد کردن قارچ سلیقه ای هست، من دوست دارم ریز باشه اما میتونین درشت تر هم خورد کنین). بعد از اینکه پیاز ها سرخ شد قارچ و آب لیمو رو به پیاز ها اضافه میکنیم.
جازه میدیم کمی قارچ ها تفت بخورن (بهتره حرارت گاز زیاد باشه)
قارچ و پیاز رو به سوپ اضافه میکنیم. اجازه بدین سوپ کمی بجوشه تا به غلظت مناسب برسین (اگر سوپ خیلی غلیط شده بود میتونین به اون آب جوش اضافه کنین تا رقیق تر بشه) و بعد به اون نمک و فلفل سیاه اضافه کنین و بعد زیر گاز رو کم کنین در حدی که جوش های ریز بزنه .حالا توی یک ظرف جداگونه خامه رو بریزین.
ادامه در
zahra
zahra
تنها دو راه برای زندگی کردن وجود دارد؛
اینکه هیچ چیزی را معجزه ندانی و
اینکه همه چیز را معجزه بدانی.

- آلبرت اینشتین...
دیدگاه · 1393/10/18 - 09:41 ·
1
ıllı YAŁĐA ıllı
IMG-20150107-WA0017.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
bamdad
گاهی...

دلت "به راه " نیست !!

ولی سر به راهی...

خودت را میزنی به "آن راه" و میروی...

وهمه ,

چه خوش باورانه فکر میکنند...

که تو ...

"روبراهی" ... !

:(
Mohammad
3_f5l75kxe3k05f8bthqcz.jpg Mohammad
کجاست واسطه ارتباط بین زمین و آسمان
آیا واقعاً من "او را" چشم در راهم؟؟؟؟
Mohammad
311d1267661000-20090630_1327840551_017.jpg Mohammad
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش ، موج تماشا زده است
جمعه را سرمه کشیدیم ، مگر برگردی
با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی
زندگی نیست ، ممات است تو را کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
از دل تنگ من ، آیا خبری هم داری ؟
آشنا پشت سرت مختصری هم داری ؟
منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست
آه ، کم چشم به راهم بگذاری بد نیست
نکند منتظر مردن مایی ، آقا ؟
منتظرهات بمیرند میایی آقا ؟
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست
غیرممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست
دارد از جاده صدای جرسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست
یوسف گم شده ، ای اهل حرم آمدنی ست

متین (میراثدار مجنون)
11.jpeg متین (میراثدار مجنون)
بارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ....
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی...
... ادامه
رضا
رضا
یادم باشه از این به بعد اگر محمد و مرجان آنلاین بودن من آنلاین نشم چون اجازه نمیدن جواب نظرات قبلی رو بدم در جا جواب میدن همه چیز قاطی میشه {-2-}
Mohammad
">مرجان بانو :)
رضا
رضا
اگر قرار باشه هر مطلبی بنویسیم بعد تعداد دیدگاههای همون مطلب به 100 تا برسه بعد چند وقت میتونیم رکورد چند برابر بودن نظرات در مقابل مطالب رو ثبت کنیم {-7-} اسم همکاران رو نمیبرم یه وقت ریا نشه .
Mohammad
ks1.jpg Mohammad
میزان اهمیت ما به شکم و مغزهامون از مقایسه تعداد کتابسراها و کبابسراهای شهرمون مشخص میشه ...

افسوس قضیه در اینه که بیشترین جایی که ما به مغز اهمیت می دیم تو کله پاچه فروشیه

اونم نه برای فکر کردن بلکه برای خوردن !
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/14 - 10:27 ·
6
Mohammad
62851706475867986444.jpg Mohammad
حضرت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) در کتاب «پرسش‌های شما، پاسخ‌های آیت‌الله بهجت» به سؤالاتی در زمینه سیر و سلوک و تقرب به خداوند، پاسخ گفته است که خلاصه آن در پی می‌آید ...

...

با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟

- اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.

...

منبع : خبرگزاری فارس
... ادامه
رضا
رضا
اونهایی که دنبال خودشون هستن منتظر باشند اعلام شده تا پایان سال یک محموله بزرگ به ایران میرسه پر از نیمه های گمشده {-7-}
مرجان بانو :)
IMG-20150101-WA0005.jpg مرجان بانو :)
ایشون محمدرضا پسر برادرمن هست
48 دیدگاه · 1393/10/13 - 22:18 توسط Mobile ·
5
مرجان بانو :)
screenshot_2015-01-03_1413.png مرجان بانو :)
یعنی من همچین آدمی ام{-7-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
یه سوال دارم دوست دارم همه بچه ها بیان پاسخ بدن.
یعنی ممنون میشم راهنماییم کنین.
بنظر تون اگه کسی سالی 2-3 بار مشروب بخوره اونم تو مهمونی ها و ....
این ایراد داره؟
میخوام از دیدگاهی پاسخ بدید که شما بخواین با پذیرش یا عدم پذیرش اون آدم به عنوان شریک زندگی، پاسخ بدید.

ممنون میشم هر کس حقیقت نظرش رو بگه.
خیلی دوستت تون دارم و ممنونم که نظر میدیدن.{-35-}
bamdad
bamdad
بارالهـــــــــــــــــا!



در پیشگاه تو ایستاده ام،



و دست هایم را به سوی تو بلند کرده ام،



آگاهم که در بندگی ات کوتاهی نموده و در فرمانبری ات سستی کرده ام،



اگر راه حیا را می پیمودم از خواستن و دعا کردن می ترسیدم...



ولــــــــــــــــــــی...



ای مهربانترین آرامش را دوباره به زندگیم عطا کن


{-47-}
zahra
zahra
"نیلوفر آبی بودن"

دروغ گفته‌ام اگر بگویم
جهان به زیبایی قصه‌های کودکی‌ست،
پینوکیو یک روز آدم می‌شود،
کفشِ بلور همیشه با سایزِ پای سیندرلا جور در می‌آید
و شاه‌زاده‌ای از راه می‌رسد
تا به بوسه‌ای سفیدبرفی را از خوابِ جادو بیدار کند.


دروغ گفته‌ام اگر بگویمت
که در همین‌دم دختری سیزده‌ساله
تنش را چوبِ حراج نمی‌زند در کنار خیابان
و مردی تبخیر نمی‌کند واپسین نفس خود را بر تکه‌ای زرورق.

ما در گردبادی از زخم زنده‌گی می‌کنیم
و وزنه‌های حقیقت به پای رؤیاهامان زنجیر شده‌اند،
اما زنده‌گی آدامسی نیست که با بی‌مزه شدن
بتوانیم بر سنگ‌فرش خیابان تـُفش کنیم!
ما موظف به نیلوفرِ آبی بودنیم
چه در مُردآبِ لجن بسته،
چه در آب‌نمای یک پارک.
باید گل کنیم و عطر بپاشیم
وگرنه عفونت، جهان را ویران خواهد کرد.
به تو دروغ نمی‌گویم،
ما همان‌طور که به قله‌ها می‌اندیشیم
در حال فرو رفتنیم...
اما با دوست داشتن تو
رویشِ جفتی بال را حس می‌کنم
بر شانه‌های خود.

یغما گلرویی
متین (میراثدار مجنون)
Majid
مشیری.jpg Majid
پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه واپس مانده بود

کودکی از شیطنت بازی کنان
بست با دستش دهان استکان

پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وارهد

خشک لب می گشت، حیران، راه جو
زیر و بالا، بسته هرسو، راه او

روزنی می جست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر

هرچه بر جهد و تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود

آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فروافتاد خونین بال و پر

جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر، عزیز
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/10 - 16:17 ·
4
zahra
zahra
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من
فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/10 - 09:53 ·
3
zahra
zahra
آري آغاز، دوست داشتن است
گرچه پايان راه نا پيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست فروغ فرخزاد
دیدگاه · 1393/10/10 - 09:41 ·
3
zahra
zahra
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
*
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
*
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
*
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
*
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
*
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
*
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
*
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
*
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
*
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
*
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
*
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
*
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
*
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
*
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
*
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
*
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
اعتراف میکنم شدم مصداق بارز این بیت:
اگر با من نبودش هیچ میلی...
چرا ظرف مرا بشکت لیلی...
{-253-}{-253-}{-253-}
bamdad
1610990444.4b5bde6de888.jpg bamdad
کودکی به پدرش گفت:

«پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی شبیه تو بود ...»
از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چهارراه می دیدند ...
{-61-}
صفحات: 27 28 29 30 31

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ