یافتن پست: #رسم

رضا
رضا
اینترنت تازگی اذیت میکنه به کارهام نمیرسم قسمت بشه برم کره جنوبی اونجا کارهام رو به ثمر برسونم .

پی نوشت : کره جنوبی بالاترین میانگین سرعت اینترنت دنیا رو داره .
... ادامه
bamdad
bamdad
بغضی که مانده در دل من وا نمی‌شود

حتی برای گریه مهیا نمی‌شود

بعد از تو جز صراحت این درد آشنا

چیزی نصیب این من تنها نمی‌شود

آدم بهانه بود برای هبوط عشق

اینجا کسی برای تو حوا نمی‌شود

دارم به انتهای خودم می‌رسم ببین

شوری شبیه باد تو برپا نمی‌شود

از من مخواه تا غزلی دست و پا کنم

احساس من درون غزل جا نمی‌شود

{-35-}
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
میتونی دوستای واقعیتو وقتی نیستی و سراغتو میگیرن پیدا کنی..../
3 دیدگاه · 1393/05/13 - 10:28 توسط Mobile ·
11
Majid
n.jpg Majid
نانوایی شلوغ بود و چوپان،مدام این‌پا و آن‌پا می‌کرد،

نانوا به او گفت:چرا اینقدر نگرانی؟

گفت:گوسفندانم را رها کرده‌ام و آمده‌ام نان بخرم، می‌ترسم گرگ‌ها شکمشان را پاره کنند!

نانوا گفت:چرا گوسفندانت را به خدا نسپرده‌ای؟

گفت:سپرده‌ام،

اما او خدای«گرگها»هم هست !
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/13 - 00:20 ·
5
رضا
رضا
شبتون خوش خسته نباشید .
zahra
zahra
آهای آقا پســـــــــری که وقتی نمیتونی دختـــــری رو بدستش بیاری
بهش میگی آبجـــــیم شو...
آره داداش با توام این رسمش نیست اون دختر با هزار امید آبجـیت میشه
آبجــیت میشه تا حرفایی رو که به داداش واقعیش نمیتونه بزنه به تو بزنه
آبجـــــیت میشه تا درد و دلای خودشو به تــــو بگه
آبجــیت میشه تا وقتی نمیتونه با کسی حرف بزنه وقتی بغض تو گلوشه
و نمیتونه داد بزنه بیاد و تو آرومــــش کنی
اگه قبول میکنی که داداشــش باشی باید مثه آبجــــی خودت مراقبش باشی
نـــــزاری آزاری از کسی ببینه
اینا نصیحــت نیسحرفایه دلمــه تو این چن وقتــه که اومدم نــــــت
اینقدر ازیـــن چیزا دیدم که دیگه...
داداشــای گــــلم نکنین این کارارو هیچ فک میکنی اون دختـــــری که
آبجـــــــــــیت شده چقد روحش لطیفه؟
هیچ میدونی وقتی بهش بعد یه مدت پیشنهاد رفاقت میدی اون چه حالی میشه؟
هیچ میدونی اگه نتونه جواب رد بده چون داداششی واسش عزیزی
چه حالی پیدا میکنه همه اینارو میدونی و بعد اسم خودتو میزاری مـــرد
... ادامه
bamdad
bamdad
๓เรร-รєթเ๔єђ
امروز چند شنبه است؟ چندم کدام ماه از کدام سال است؟

امروز تو چند ساله ای؟

چیزی به یاد نمی آورم جز اینکه امروز اکنون است و اینجا زمین است و تو به دنیا

آمدی. . .



پس به رسم عادت تولدت مبارک...

{-231-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1406312602203617_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
حالا هی بگین دخترا از سوسک میترسن...!!!!{-15-}{-7-}
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
Majid
10416592_542506692542378_4461031256001231804_n.jpg Majid
خداوند از عزراییل پرسید : تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

جواب داد:یک بارخندیدم یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم

"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان دادی جان مردی را بگیرم ٰٰ، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد ! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم .

"گریه ام " زمانی بود که به من دستور دادی جان زنی را بگیرم ، او را در بیابان گرم و بی آب و درختی یافتم که در حال زایمان بود .منتظرم ماندم تا نوزادش را به دنیا امد سپس جانش را گزفتم . دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در ان بیابان گرم سوخت و گریه کردم .

"ترسم" زمانی بود که به من امر کردی جان فقیهی را بگیرم ، نوری از اتاقش می آمد هر چه نزدیک تر میشدم نور بیشتر میشد و زمانی که جانش را گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم ...

در این هنگام خدا به عزراییل گفت : میدانی آن عالم نورانی کیست؟ ... او همان نوزادیست که در بیابان به حالش گریستی ، من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم .

هر گز گمان مکن که با وجود من ،موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 03:40 ·
8
bamdad
bamdad
دیر کردی .. چیزی از من باقی نمانده .. جز راه برگشتن

از این نمی‌ترسم
که دیر بیایی وُ مرا
نشناسی!
می ترسم،
آن‌قدر دیر بیایی که نتوانم
بلند شوم
وَ برایت چای بیاورم ...

:(
دیدگاه · 1393/05/2 - 21:54 ·
5
soheil
soheil
ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ، ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮداشتی ؟ ﻋﺮﻭﺱ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ … ﺩﺍﻣﺎﺩ داد ﺯﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ اﯾﻦ ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﭼﯽ ﺑﻔﻬﻤﻢ ؟ ﻋﺮﻭﺱ ﮔﻔﺖ : پدرﺳﮓ داد نزن دارم میشمرم
... ادامه
bamdad
1284252670_.jpg bamdad
نامه جودی به بابا لنگ دراز:
بابا لنگ دراز عزیزم!
تمام دلخوشی دنیای من این است که ندانی و دوستت بدارم
وقتی می فهمی و می رانی ام ... چیزی درون قلبم فرو میریزد
چیزی شبیه غرور
بابالنگ دراز عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم
بعداز تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند
نمی گذارم ... نمی خواهم
بابالنگ دراز من همین که هستی دوستت دارم

حتی سایه ات که هرگز به ان نمی رسم...

{-35-}
دیدگاه · 1393/05/1 - 21:40 ·
8
iman
89235064880863937067.jpg iman
میگن مرد عنکبوتی بعد از دیدن این عکس رسما از حرفه ی بازیگری کنار کشید....

بعله دیگه هنر نزد ایرانیان است و بس....
bamdad
bamdad
يه لباس راحــــــــــــــــــــــت....

يه چــــاي تـــــــــــــــازه دم....

يه موسيــــــــقي ملايــــم...

به درک که بعضي مشکلات حل نميشن!!

به درک که به چيزايي که ميخوام نمي رسم

{-143-}
Mohammad
Mohammad
باید یه فکری برای صبح های نمیدونم کرد هیچکی انلاین نمیشه :d
bamdad
bamdad
خدایا
من در خودم مانده ام
ماندنی که سرانجامش به تباهی میرسد
کمکم کن از خودم بگذرم
تا بتوانم به تو برسم

{-47-}
دیدگاه · 1393/04/28 - 21:54 ·
7
مائده
مائده
یک درختِ پیرم و سهم تبرها می‌شوم
مرده‌ام، دارم خوراکِ جانورها می‌شوم

بی‌خیال از رنجِ فریادم ترد‌ّد می‌کنند
باعث لبخندِ تلخِ رهگذرها می‌شوم

با زبان لالِ خود حس می‌کنم این روزها
هم‌نشین و هم‌کلام ِ ‌کور و کرها می‌شوم

هیچ‌کس دیگر کنارم نیست، می‌ترسم از این
این‌که دارم مثل مفقود الاثرها می‌شوم

عاقبت یک روز با طرزِ عجیب و تازه‌ای
می‌کُشم خود را و سرفصلِ خبرها می‌شوم!

"نجمه زارع"
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/26 - 20:10 ·
5
iman
iman
زن :غذا خوردی؟
مرد :غذا خوردی.
زن :دارم از تو میپرسم....
مرد :دارم از تو میپرسم.
زن :ادای منو در میاری؟
مرد :ادای منو در میاری.
زن :بریم خرید؟
مرد :غذا خوردم
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/21 - 15:38 ·
2
bamdad
bamdad
خدایا؛







دست هایت را زیر تنهاییم ستون کن؛







من از آوارگی می ترسم
دیدگاه · 1393/04/20 - 12:17 ·
3
صوفياجون
صوفياجون
#ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻻﮎ ﭘﺸﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻤﯿﺨﻮﻧﻪ؟؟؟؟
ﭼﻮﻥ ﻻﮎ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﻭﺿﻮﺵ ﺑﺎﻃﻠﻪ!
ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺬﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺗﻮﻧﻢ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺗﻮﻥ ﻧﻤﻴذﺍﺷﺖ،
ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﻛﺘﺸﺎﻑ ﺑﻌﺪﻳﻢ ﺑﺮﺳﻢ{-7-}{-7-}{-162-}
صوفياجون
صوفياجون
سلامتی اون دختری که موقع عقد به جای اینکه بگه با اجازه بزرگترها گفت با اجازه ی عشقم ک نذاشتن بهش برسم... بعد چشمتون روز بد نبینه دوماد چنان کوبید تو صورتش ک صدا اب هویج داد عقدشم نکرد.مادر شوهر خواهر شوهرشم گیساشو کندن چون جلو فامیلا آبروشون رفته بود..... و اما بابای عروس!!! با کمربند افتاد به جونش تا جایی ک جا داشت زد سیاهو کبودش کرد.! الانم طفلک ترشیده هیچکسم نمیاد بگیرتش. باباشم نمیذاره از خونه بره بیرون. عشقشم الان دوتا بچه داره زنشم خعلی دوس داره..!!!! نتیجه ی اخلاقی: در زمان عقد از پدر و مادر خویش اجازه بگیرید...!
باتشکر {-7-}{-7-}
bamdad
bamdad
من آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم که : آیا دوستم داری ؟
قلب من و چشم تو می گوید به من : آری

{-164-}
دیدگاه · 1393/04/17 - 22:02 ·
4
رضا
14-6-24-1381413.jpg رضا
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ