یافتن پست: #رمان

رضا
رضا
دیدگاه · 1393/02/29 - 14:34 ·
4
Mohammad
13692486201.jpg Mohammad
وقتی قهرمان جهان شدم آنگاه فهمیدم که باید بیشتر خم شوم تا مدال قهرمانی را به گردنم بیاویزند
Noosha
Amir Pourmand-39-6.jpg Noosha
ایران قهرمان جام جهانی کشتی فرنگی شد @
{-115-}
قهـــــــرمانی قدرتمندانه تیـــــم ملـــــی کشتــــی فرنگی ایــــــــران در جام جهانی تهران با پیروزی برابر تیم روسیه مبارکـــــــ
zoolal
zoolal
هیچکس
آب بر زمین نریخت
هیچکس برای ما دعا نکرد
در تمام راه
یک پرنده از وسیع آسمانمان , رد نشد
غنچه ای
در مسیرمان نبود
یا اگر که بود
لب به خنده وا نکرد
در کناره کویر
زیر آسمان صاف و پر ستاره کویر
هیچکس من و تو را صدا نکرد
هیچکس دلش برایمان نسوخت
در تمام راه
یک مسافر از کنارمان گذر نکرد
آه هیچکس
اینچنین غریب
مثل ما سفر نکرد
... ادامه
bamdad
bamdad
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند......

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند:باید ازت عکسبرداری بشه تا مطئن بشیم جایی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشد.پیرمرد غمگین شد،گفت خیلی عجله دارم و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش پرسیدند:

او گفت:همسرم در خانه سالمندان است هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود!

یکی از پرستاران به او گفت :خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند.پیر مرد با اندوه گفت :خیلی متأسفم او آلزایمر دارد چیزی را متوجه نخواهد شد!او حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت:وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟پیر مرد با صدای گرفته به آرامی گفت:

اما من که می دانم او چه کسی است.....

{-39-}
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:17 ·
7
sam
sam
شب شعر:
آقای مجری: یکی از شعرایی رو که بلد هستین رو بگین، فامیل، اگر در بند در ماند قبول نیستا! یه شعر جدید بخون.
فامیل دور: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم... که با این درد اگر در بند در مانند ، درمانند...
آقای مجری :اینوکه ۳۰ بار خوندی .حالا معنیش چیه؟
فامیل دور: این معنیش خیلی عمیقه !!! درمورد درهای در مانند هست آقای مجری ، یعنی دری که واقعا در نیست شبیه درهست . کنار خیابون دیدی نقاشی در کشیدن؟ فکر میکنی در هست ولی در نیست ، در ماننده !؛ یعنی این دردها مارو شبیه اون درها میکنه!
ببعی :
It's nice to be important, but it's more important to be nice
آقای مجری: نه شعر فارسی بخون.
ببعی :در گلستانه چه بوی علفی می آمد ، به به!
کلاه قرمزی :دستم استخون نداره ، نون خورده و جون نداره ، دیلا دیلای لالای لای لای
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمی‌شود... خوبه؟! آقای مجری این می‌تو پسر نمی‌شود یعنی چی؟
آقای مجری: بی تو به سر نمی شود
پسر عمه: چی نمی شود؟
آقای مجری: به سر نمی شود ، یعنی نمیتونم بی تو زندگی کنم.
پسرعمه: با پسرش؟
آقای مجری: پسر نیست که ، بی تو به سر نمی شود.
کلاه قرمزی: یعنی کلاه ما رو میگه دیگه ، میگه اگه تو نباشی من به سرم نمیرم
آقای مجری: نه نه ، بچه ها ، خیلی ساده ست . یعنی من بدون تو نمیتونم زندگی کنم.
فامیل دور : منو میگی آقای مجری؟ منم بدون تو نمیتونم زندگی کنم ، من از بچگی آرزوم بود شما بگید به من نمیتونید بدون من زندگی کنید!!!!!!!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/26 - 11:40 ·
7
sam
sam
اینجا سرزمین کلمات معکوس است:
جایی که گنج، جنگ می شود
درمان، نامرد می شود
قهقهه، هق هق می شود اما دزد همان دزد است و درد همان درد
sam
sam
اگر یک زندگی را نجات دهید شما یک قهرمانید
اما اگر شما1000تا زندگی را نجات دهید شما یک "پرستارید
zoolal
zoolal
روحـــــت شاد پدر!!!
با یـــک دنیا دلتنـــگی و یــــک آوار بیــــ کسی
پ مثــــل پنــــاه پ مثل پدر..
همــــانکه نبــــودنش مــــرگ غــــرورمان را رقــــم زده و جــــای
خالــــی اش بار انــــدوه بر ســــرمان هــــوار میکــــشد
کاش ماهــــم پدر داشتــــیم تا بجای
خیــــرات هــــدیه میخریدیم و به جــــای روزت مبــــارک پدر
نمیگفــــتیم :روحتــــ شاد پدر
شــــادی روح هــــمه ی پــــدران آســــــــمان....صــــلوات
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/22 - 17:51 ·
6
zoolal
zoolal
حال همه ماخوب است!
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور
، كه مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند.
با این همه، عمری اگر باقی بود،
طوری از كنار زندگی می گذرم،
كه نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد
و نه این دل ناماندگار بی درمان...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/18 - 18:47 ·
3
...
...
@Samanjonjoni
سامان جان 12تاآیت الکرسی و7تاحمدنظرقهرمانیت...
امیدکه مقبول افتد..
ومقامی درخورتلاش بی وقفه ات کسب کنی
دوستدارشما:نیما
دیدگاه · 1393/02/18 - 15:58 ·
1
Noosha
download.jpg Noosha
آسان است برای من

که خیابان ها را تا کنم

و در چمدانی بگذارم که صدای باران را به جز تو کسی نشنود

آسان است به درخت انار بگویم انارش را خود به خانه ی من آورد

آسان است آفتاب را سه شبانه روز بی آب و دانه رها کنم

و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود

آسان است یک چهچه گنجشک را ببافم

و پیراهن خوابت کنم

آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش برگردد

برای من آسان است به نرمی آبها سخن بگویم

و دل صخره را بشکافم

آسان است ناممکن ها را ممکن شوم

و زمین در گوشم بگوید : " بس کن رفیق"



اما

آسان نیست که معنی مرگ را بدانم

وقتی تو به زندگی آری گفته ای ....

{-35-}
دیدگاه · 1393/02/16 - 19:15 ·
6
Majid
Majid
دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند.سنگر آنها توسط نیروهای دشمن محاصره شده بود.

سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی.

حرف های ستوان را شنید ، اما سرباز تصمیم گرفت برود به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد.


وقتی که دو مرد با هم بر روی زمین سنگر افتادند، فرمانده سرباز زخمی را نگاه کرد و گفت: من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و روح و جسم تو مجروح و زخمی است.

سرباز گفت: ولی ارزشش را داشت ، ستوان پرسید منظورت چیست؟ او که مرده، سرباز پاسخ داد: بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی....

می دانی ؟! همیشه نتیجه مهم نیست . کاری که تو از سر عشق وظیفه انجام می دهی مهم است. مهم آن کسی است یا آن چیزی است که تو باید به خاطرش کاری انجام دهی. پیروزی یعنی همین.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:53 ·
Majid
Majid
اي مرا ازرده ازخود گرپشيماني بيا


نغمه هاي ناموافق گرنمي خواني بيا


تا كه سرپيچيدي از راه وفاگفتم:برو


جزوفا اگرراهي نمي داني بيا


يك نفس با من نبودي مهربان اي سنگدل


زان همه نامهرباني گرپشيماني بيا


تاب رنجوري ندارم درپي رنجم مباش


گرنمي خواهي كه جانم رابرنجاني بيا


خود توداني دردها برجان من بگذاشتي


تا نفس دارم اگردرفكر درماني بيا


دشمن جانم توبودي درد پنهانم زتوست


با همه اين شكوه ها گر راحت جاني بيا
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:41 ·
Majid
Majid
بهترین راه ابراز عشق
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود».
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Majid
akserver.ir_13931036741.jpeg Majid
اصفهانیه توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر می رفته که پلیس با دوربینش شکارش

می کنه و ماشینش رو متوقف می کنه. پلیس میاد کنار ماشین

و میگه گواهینامه و کارت ماشین !

یارو با لهجه ی غلیظ اصفهانی میگه :من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست

کارتا ایناشم پیشی من نیست … راستیش من صاحب ماشینا کشتم ا جنازاشم

انداختم تو صندوق عقب. چاقوشم صندلی عقب گذاشتم. حالاوم داشتم میرفتم از مرز

فرار کونم که شوما منو گیریفتین …

مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و عین قضیه رو

گزارش میده و در خواست کمک فوری می کنه؛ فرمانده ش هم بهش می گه که کاری

نکنه تا اون خودشو برسونه

فرمانده خیلی سریع خودشو به محل می رسونه و به راننده اصفهانی می گه:

آقا گواهینامه ؟


اصفهانیه گواهینامه اش رو از تو جیبش در میاره و به فرمانده می ده


فرمانده می گه آقا کارت ماشین ؟


اصفهانیه کارت ماشینو در میاره و می ده به فرمانده


فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی پیدا نکرده با عصبانیت دستور می ده تا راننده در

صندوق عقب رو باز کنه


اصفهانیه در صندوق رو باز می کند و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیست!



فرمانده که حسابی گیج شده بود به اصفهانیه میگه: پس این مامور ما چی میگه ؟


اصفهانیه می گه: چه میدونم والا جناب سرهنگ. لابد الانم می خواد بگه من ۱۸۰ تا

سرعت می رفتم !!خنده
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:10 ·
Majid
438892_XN8HXmzT.jpg Majid
فک کن :::: دخترا برن سربازی
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
مریم جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی

صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟ نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

[align=-WEBKIT-RIGHT]بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام ش%8دت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:09 ·
Majid
JuiR1399215086mkwyas.jpg Majid
تحقیر رم در شب قهرمانی یوونتوس ! اسکودتوی 32 مبارک باد
شکست سنگین تیم رم در مقابل کاتانیا و تحقیر جالوروسی ها با 4 گل باعث شد تا بانوی پیر ایتالیا به سی و دومین قهرمانی خود در رقابت های سری آ دست پیدا کند و در این در حالی است که هنوز دیدار هفته ی سی و ششم خود را در مقابل آتالانتا برگزار نکرده است.

رمی ها که تا پیش از این دیدار 85 امتیار داشتند در تلاش بودند تا با پیروزی در این دیدار فاصله ی خود با تیم یووه را کاهش دهند و به امید از دست دادن بانوی پیر در بازی فردا باشند اما کاتانیا در یک روز به یاد ماندنی 4 گل به رمی ها زد تا یوونتوس قهرمان سری آ لقب گیرد.

یوونتوس در ادامه ی فصل به مصاف تیم های آتالانتا، رم و کالیاری خواهد رفت.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 06:59 ·
Noosha
200px-Mohammad_Abshak.jpg Noosha
جاتون خالی دوستان چهارشنبه شب هتل راد شفت_22 کیلومتری رشت دعوت بودیم...
عروسی یکی از بازیکنای سابق داماش و یکی از بازیکنان فعلی مس کرمان به نام ...{-41-}{-27-} اینم عکسش البته از تو سایت برداشتم....
دیدگاه · 1393/02/14 - 01:14 ·
7
شهرزاد
شهرزاد
مانند عبور از یک تونل است. نیمه تاریک و گاهی پرپیج و خم، مسیری که باید با احتیاط عبور کنی و غم انگیز تر از همه این اتومبیل ها هستند که مثل آدمهای زندگی ما، از کنارمان عبور میکنند ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/10 - 12:28 ·
9
Noosha
gif.gif Noosha
باران ببارد یا نبارد


چتر داشته باشم یا نداشته باشم


پاییز باشد یا نباشد


هیچ کدام برایم فرقی ندارد


من از تمام رمانتیک های آبــَکی


خسته شده ام...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/6 - 23:34 ·
6
bamdad
bamdad
انگار روزهای فراموش شدنم آغاز شده اند

از امروز

از حالا

تا زمانی که استخوانهایم به فرمان حق جمع شوند و انگاه

بایستم تمام قد رو به روی تو

چشم در چشم تو

و فریاد بر اورم

من همان خاطره ی یک عشق تلخم

یک عشق نافرجام

کوهی از حسرت بغض شده در گلو

مانده های آخرین احساس تو

تو چه داری به من بگویی

به چشمهایم نگاه کن و بگو...

:(
دیدگاه · 1393/02/5 - 20:53 ·
4
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/02/4 - 13:47 ·
5
zahra
zahra
وقتی فهمیدی قرار نیست با هر زن یا دختری که دوست شدی، به رختخواب بری ؛هر وقت یاد ...گرفتی بدون توقع دوستی کنی ...هر وقت فهمیدی هر کسی که دوستت شد ، دوست ‌دخترت نیست و برای جواب سلامش باید به یک علیک محترمانه فکر کني نه به پیدا کردن یک مكان خالی... اونوقت میتونی روی همراهی و همدلی یه دختر به عنوان جنس مخالفت حساب کنی
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 10:54 ·
4
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ