یافتن پست: #رنج

حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
من برم ناهار بخورم بر میگردم {-35-}
bamdad
bamdad
من همسن و سال پسر تو هستم ،
تو همسن و سال پدر من هستي.
پسر تو درس مي خواند و کار نمي کند،
من کار مي کنم و درس نمي خوانم.
پدر من نه کار دارد ، نه خانه،
تو هم کاري داري هم خانه ، هم کارخانه ؛
من در کارخانه ي تو کار مي کنم.
و در اينجا همه چيز عادلانه تقسيم شده است:
سود آن براي تو ، دود آن براي من.
من کار مي کنم ، تو احتکار مي کني.

من بار مي کنم ،تو انبار مي کني.

من رنج مي برم،تو گنج ميبري.


من در کارخانه ي تو کار ميکنم.
و در اينجا هيچ فرقي بين من و تو نيست:
وقتي که من کار مي کنم، تو خسته مي شوي،
وقتي که من خسته مي شوم ، تو براي استراحت به شمال مي روي،
وقتي که من بيمار مي شوم ،تو براي معالجه به خارج مي روي.
من در کارخانه ي تو کار مي کنم.
و در اينجا همه کارها به نوبت است:
يک روز من کار مي کنم، تو کار نمي کني،
روز ديگر تو کار نمي کني ، من کار مي کنم.
من در کارخانه ي تو کار مي کنم
کارخانه ي تو بزرگ است.
اما کارخانه ي تو هر قدر هم بزرگ باشد،
از کارخانه ي خدا که بزرگتر نيست.
کارخانه ي خدا از کارخانه ي تو و از همه ي کارخانه ها بزرگتر است.
و در کارخانه ي خدا همه ي کارها به نوبت است،
در کارخانه ي خدا همه چيز عادلانه تقسيم مي شود.
در کارخانه ي خدا ، همه کار مي کنند.
در کارخانه ي خدا ، حتي خدا هم کار میکند
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/15 - 21:13 در Lawless ·
7
bamdad
bamdad
خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است...
... ادامه
شهرزاد
158.jpg شهرزاد
دست هایم خالیست
و درونم سرشار...

پرم از آرزوهای پوشالی

و دلم خوش است به خواب شیرین شب بو
و رهایی گیسوان بید در دستان وحشی باد...

و چه زیباست،
پشت پا زدن به آن هایی که تو را رنجاندند!

و چه خوب است،
گاه گاهی دروغ بگویی به دلت
و نگذاری که بداند،
بی نهایت تنهاست ......
... ادامه
Morteza
Morteza
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :فروردینی ها، مهری ها، اسفندی هاچـون بهتـرین هستندسه نفر را هرگز نرنجون :اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی هاچـون صادق هستندسه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :شهریوری ها، آذری ها، آبانی هاچـون به درد دلت گوش میدهندسه نفر رو هرگز از دست نده :مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی هاچـون دوست ِ واقعی هستند
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/11 - 10:27 ·
5
bamdad
bamdad
آدمای که زودمی رنجند حاصل نداشتن رادرذهنشان مرورمی کنند .
دیدگاه · 1392/12/8 - 17:07 ·
4
کاپیتـان رستمی
کاپیتـان رستمی
یشاپیش حلول چهارشنبه سوری سال ۹۲ و عید را بر شما ترقه بازان و نارنجک زنان عرصه مردم آزاری تبریک و تهنیت عرض مینماییم !!!
{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}
bamdad
bamdad
خود را نرنجان آنکه بودنت را قدر ندانست



لایق حضور در فکرت هم نیست....!!!
دیدگاه · 1392/12/7 - 17:07 ·
5
مائده
عکس-هایی-بی-نظیر-و-عاشقانه-از-زیبایی-های-پاییز-1.jpg مائده
حال و احوال این روزهایم
عجیب است و غریب
مینشیم گوشه ای نزدیک
خیره میشوم به قاب پنجره ای
پنجره ای که گرد و خاک ِ روزهایی را هنوز نگه داشته
و در جای جای شیشه اش به یادگار حک کرده
دست ِ دلم نیست ، گرد و خاک است که
دست ِ دلم را میگیرد و رویایی ام میکند
من در رویا غرق میشوم
کفش های خاطراتمان را پا میکنم
و در هوایت قدم میزنم
و بویت را تمنا میکنم
گاهی هم چند جرعه ای
مینوشم از شراب ِ کهنه ی عشقمان
حالم زیر و رو میشود
با مسخ ِ لذت ِ داشتنت
حالم رنجور میشود
با مست ِ واقعیت ِ نداشتنت
باز طاقت از حوصله ی حالم به تاراج میرود
و من ناخواسته کِشان کِشان
کشیده میشوم
سمت ِ مرز مخروب ِ شوریدگی
ترسی نیست از عبور ِ این مرز ...
اما من !!!
فقط نگرانم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/7 - 11:20 ·
8
عسل
عسل
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/5 - 22:56 ·
9
عسل
عسل
اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دلها نباشد ماندن برای
چیست؟
و اگر میعادی نباشد ماندن برای چیست؟
اگر دیداری نباشد دیدن را چه سود؟
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
گر نبیند چه بود فایده بینایی را
اگر بهشت نباشد صبر بر رنج و تحمل زندگی دوزخ چرا؟
اگر ساحل آن رود مقدس نباشدبردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که آنها می خواهند معبود را از هستی بر گیرند چگونه
انتظار دارند انسان در خلاء دم زند؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/5 - 22:49 ·
11
عسل
عسل
وقتي خدا زن را آفريد، او تا دير وقت روز ششم
كار مي كرد.

يكي از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض كرد: چرا
اينهمه زمان صرف اين مخلوق مي كنيد؟

خداوند فرمود:
آيا از تمام خصوصياتي كه براي شكل دادنش ميخواهم در او بكار ببرم اطلاع داريد؟

و بايد قابل شستشو باشد، اما نه از جنس

پلاستيك، با بيش از دويست قسمت متحرك با

قابليت جايگزيني. او آنها را بايد براي

توليد انواع غذاها بكار ببرد، او بايد قادر

باشد چند كودك را همزمان در بغل بگيرد،

آغوشش را براي التيام بخشيدن به هر چيزي از

يك زانوي زخمي گرفته تا يك قلب شكسته

بگشايد. او بايد تمام اينكارها را با دو دست

خود انجام بدهد.

فرشته تحت تأثير قرار گرفت.

فقط با دو دستش... اين غير ممكن است!

و آيا اين يك مدل استاندارد است؟


اينهمه كار براي يك روز ... تا فردا صبر كن و

آنوقت او را كامل كن.

خدا فرمود: اينكار را نخواهم كرد و خيلي زود

اين موجود را كه محبوب دلم است، كامل خواهم

كرد.

وقتي كه ناخوش است، از خودش مراقبت مي كند.

او مي تواند 18 ساعت در روز كار كند.

فرشته نزديكتر آمد و زن را لمس كرد.

اما اي خدا، او را بسيار لطيف آفريدي.

خداوند فرمود: بله او لطيف است، اما او را

قوي نيز ساخته ام.

نمي تواني تصور كني كه او چه سختيهايي را مي تواند تحمل كند و بر آن فائق شود.

فرشته پرسيد آيا او مي تواند فكر كند؟


خداوند پاسخ داد: نه تنها مي تواند فكر كند،

بلكه مي تواند استدلال و بحث كند.

فرشته گونه هاي زن را لمس كرد.


خدايا، بنظر مي رسد اين موجود چكه مي كند!

شما مسئوليت بسيار زيادي بر دوش او گذاشته اي.

او چكه نمي كند.... اين اشك است .خداوند

گفته ی فرشته را اصلاح كرد.

فرشته پرسيداين اشك به چه كار مي آيد؟

و خداوند فرمود:

اشكها وسيله او براي بيان غم ها و

ترديدهايش، عشق اش و تنهايي اش، تحمل رنجها

و غرور اش است..

اين گفته فرشته را بسيار تحت تأثير قرار داد

و گفت خدايا تو نابغه اي. تو فكر همه چيز را

كرده اي. زن واقعا موجود شگفت انگيزي است.

آري او واقعاًشگفت انگيز است! زن

تواناييهايي دارد كه مرد را شگفت زده مي

كند. او مشكلات را پشت سر مي گذارد و

مسئوليتهاي سنگين را بر دوش مي كشد.

او شادي، عشق و انديشه را با هم دارد. او مي

خندد هنگامي كه احساسي شبيه جيغ كشيدن دارد.

او آواز مي خواند وقتي احساسي شبيه گريه

كردن
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/4 - 14:39 ·
7
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
این روزها دچار سر گیجه‌ام
تلخ تر از تلخ…
زود می رنجم ،
انگار گمشده‌ام!
دیدگاه · 1392/12/2 - 16:43 ·
2
صوفياجون
SN161.JPG صوفياجون

ببینین من چقد خوبم اونایی که حاضرن یکی یکی پشت هم بیام تو دیدگه حاضری بزنن یه پرتغال از ظرف بردارن برن . زود تند سریع {-287-}
{-287-} میخوام حاضریتونو بزنم {-7-}{-7-}
رضا
رضا
سلام شب تون بخیر همه چیز مرتبه ؟
bamdad
bamdad
ﮔﻔﺖ:
-ﻗﺮﺹ ﺑﺮﻧﺞ!
ﮔﻔﺘﻢ:
-ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ، ﺳﯿﺎﻧﻮﺭ!
ﮔﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ،ﺩﯾﺎﺯﭘﺎﻡ!

ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﺍﺭﺩ،ﺳﯿﺎﻧﯿﺪ ﭘﺘﺎﺳﯿﻢ!


ﺩﺭﺩﺳﺮ ﺧﺮﯾﺪ ﺩﺍﺭﺩ، ﺳﻘﻮﻁ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﯼ!
ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻗﻄﻊ ﻧﺨﺎﻉ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺁﺗﺶ!
ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﺪﺯﯾﺴﺘﻦ
ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﯿﻎ!
ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ…
ﺻﺒﺮ ﮐﻦ!
-ﺻﺒﺮ ﮐﻨﻢ؟ ﮐﻪ ﭼﻪ؟
ﺻﺒﺮ ﮐﻦ، ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ
ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ
ﮐﺮﺩ…
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/28 - 19:59 ·
7
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ