یافتن پست: #رنج

مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان، که اگر خط بخورد یا که شود دیر، بهراسند از آن هیبت آن هیات سه مرد قلندر، همان هیات تشخیص علی الراس و اگر مانده حسابی نشود جمع، بر سر و صورت خود جمله بکوبند و دو صد لعن فرستند بر آن مرد ونیزی، همان لوکه پاچولی، که همه تی اکانت و دو طرف ثبت حساب از کرامات و افاضات هموست.
آن دگر خرده بگیرند از آن دسته اول که چرا آن ننوشتی و دگر چیز نوشتی که اگر این بشود شرط و شروط است و عدم، رد نظر.
هرگه این مرد سیه روز شود دیر به خانه، بخرامد به اتاقی و چپد زیر لحافی که بماند ز امان از خم ابروی زن و طعنه فرزند، که چه شد سهم تو از آن همه اعداد که بنوشتی و زدی جمع و چه شد وعده دریا و لب آب و نه حتی دو قدم پارک. این چه حرفه ست که نه چون کله پزان صنفی و جایی و نه چون آن مرد قدم رنجه به بازار مالی و منالی و نه یک باغ و حیاطی، که اگر یار برفت و تو در سوگ نشینی، آن جنازه تو به غسال سپاری که گزارش سر موقع توبه مجمع برسانی.
پس بگفتا گنهم چیست که جز این حرفه ندانم. این حرفه همان حرفه محبوب جهان است که در این دیر خریدار ندارد. من نه آن میرزا نویس در دکان و دم حجره ی آن بی هنرم، من دگر ممبر آن آیفک بین المللم.
آخر قصه: آخر قصه همه غصه و بس ناله نی که خراج دولت از آن سود به توافق به سر آید و در آن مجمع غدار بخورند و بگفتند و شنودند و دو صد سود و دو پاداش به تقسیم سپردند و ندیدند از پس پرده ی اعداد و رقم، آن همه خون جگر، دربدری، سوته دلی.
Mohammad
Mohammad
رضا
MONA
@Ruby
افراد مشهور تیر ماه : علی‌اکبر ولایتی (وزیر خارجه پیشین ایران) ، ولادیمیر پوتین (رییس جمهور سابق روسیه) ، محمد داود خان (اولین رییس جمهور افغانستان) ، سیمین بهبهانی (شاعر ایرانی) ، صمد بهرنگی (نویسنده ایرانی) ، صادق چوبک (نویسنده ایرانی) ، داود رشیدی (بازیگر ایرانی) ، عباس کیارستمی (کارگردان ایرانی) ، سهراب شهید ثالث (کارگردان ایرانی) ، ثریا اسفندیاری بختیاری (همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی) ، فاطمه گودرزی (بازیگر ایرانی) ، شادی پریدر (نخستین استاد بزرگ شطرنج بانوان ایران) ، محمود فکری (فوتبالیست ایرانی) ، مصطفی رحماندوست (شاعر ایرانی) ، نسرین مقانلو (بازیگر ایرانی) ، سحر ولد بیگی (بازیگر ایرانی) ، هدیه تهرانی (بازیگر ایرانی) ، رضا شفیعی جم (بازیگر ایرانی) ، گلشیفته فراهانی (بازیگر ایرانی) ، وحید هاشمیان (فوتبالیست ایرانی) ، نیوشا ضیغمی (بازیگر ایرانی) ، الناز شاکردوست (بازیگر ایرانی) ، فرزاد فرزین (خواننده ایرانی) ، حامد کمیلی (بازیگر ایرانی) ، ارنست همینگوی (نویسنده آمریکایی)، آن لیندبرگ (نویسنده آمریکایی)، ژان کوکتو (نویسنده فرانسوی)، هلن کلر (نویسنده آمریکایی)، مارک شاگال (نقاش روس)، رامبراند (نقاش هنلدی)، مارسل پروست (نویسنده فرانسوی)، اینگمار برگمن (نویسنده و کارگردان سوئدی)، لویی آرمسترانگ (نوازنده جاز آمریکایی)، راکفلر (سرمایه دار آمریکایی)، ژولیوس سزار (سردار روم)، جان گلن (فضانورد آمریکایی)، جینالو لوبریجیدا (هنرپیشه ایتالیایی) و هنری هشتم (پادشاه فرانسه) ( ).
bamdad
bamdad
...
مگر مي اين چراغ بزم جان مستي نمي آرد ؟
مگر افيون افسون كار
نهال بيخودي را در زمين جان نمي كارد ؟
مگر اين مي پرستي ها و مستي ها
براي يك نفس آسودگي از رنج هستي نيست ؟
مگر دنبال آرامش نمي گرديد ؟
چرا از مرگ مي ترسيد ؟

كجا آرامشي از مرگ خوش تر كس تواند ديد ؟
مي و افيون فريبي تيزبال وتند پروازند
اگر درمان اندوهند ،
خماري جانگزا دارند .

نمي بخشند جان خسته را آرامش جاويد
خوش آن مستي كه هشياري نمي بيند !

چرا از مرگ مي ترسيد ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد ؟
بهشت جاودان آنجاست .
جهان آنجا و جان آنجاست...

... فریدون مشیری ...

{-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
چقدر نادانند آنانکه

به خود مغرورند،

چرا که نمی دانند

بعد از بازی شطـــــــرنج

شاه و سرباز

همه در یک جعبه قرار می گیرند...!

{-196-}
دیدگاه · 1393/07/18 - 12:57 در Lawless ·
6
صوفياجون
صوفياجون
شما میگین "بچه" ما میگیم " زاک "
شما میگین "کاسه" ما میگیم " قداره "
شما میگین "کف گیر" ما میگیم " کترا "
شما میگین "قابلمه سفالی " ما میگیم " گمج"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "دیگ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "تیان"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "ﻣﺎﻫﯽ ﺗﺎﺑﻪ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "کولوبیج"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ " ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ " ﻣَﻤﺪَﻟﯽ"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ" مورچه" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ " پوتال "
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "آبکش" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "سمانپلا"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "کتری" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "قابدان"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "گوساله نر" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "گودار"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "گوساله ماده" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "لیشه"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "ﮐﻨﺎﺭ " ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ " ﭘـَــﻠﯽ"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ " ﮔﻠﻮ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "ﮔـــَﻠﯽ"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ جوجه" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "کیشکا"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "مرغ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "کرک"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "ﻣﺘﻮﺟﻪ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "ﺣﺎﻟﯽ"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "گربه" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "پیچا"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "گنجشگ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "چی چی نی"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "ﺑﺮﻧﺞ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ " بج"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ "ﮐﺪﻭ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ "کوعی"
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ " ﮐﺸﻤﺶ" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ " ﻣﻤﯿﺞ"
"شما میگین "تمشک ما میگیم " ولش
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﯿﻦ " ازگیل" ﻣﺎ ﻣﯿﮕﯿﻢ " کنوس"
ﻟﻬﺠﻪ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻤﻮﻥ ﺑﺎﺣﺎﻟﻪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺣﻖ ﺗﻤﺴﺨﺮﺷﻮ
ﻧﺪﺍﺭﻩ !
ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ ﺑﺎﺣﺎﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻣيگيم!
گیلک ﻫﺴﺘﯿﻢ ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﻤﻮﻧﻢ ﻋــــﺎﻟــــﯿــــﻪ
ﺯﺑﻮﻧﻤﻮﻥ،
ﻓﺮﻫﻨﮕﻤﻮﻥ،
ﺍﺳﺘﺎﻧﻤﻮﻥ،
ﻏﺬﺍﻫﺎﻣﻮﻥ،
ﻃﺒﯿﻌﺖ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻣﻮﻥ،
ﺣﺘﯽ ﭘﺴﺮﺍ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺧﻮﺷﺘﯿﭙﻤﻮﻥ
ﺁﺭﻩ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ، ﺁﺭﻩ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ، ﺁﺭﻩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ،
ﺍﯾﻨﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ؛ ﻣﺎ رشتی هستیم .
ﭘﺮﭼﻤﻤﻮﻧﻢ ﺧﻌﻠﯽ ﺑﺎﻻﺱ! ﺧــــﻌـــــﻠﯽ {-35-}{-35-}{-35-}{-23-}{-29-}
{-21-}{-21-}{-21-}
3 دیدگاه · 1393/07/16 - 22:11 در گیلک ·
6
Mostafa
Mostafa



افسوس بود و جز افسوس چیزی به شب نمی تابید
هرچشمه ای که می خشکید از چشم ما می افتاد
از روزگار دلگیرم ای کاش رنج آخر داشت
یوسف اگه برادر داشت کی توی چاه می افتاد
دل چشمه بود و می جوشید
وقتی خدا واسه ی مردم
هر روز یک کوزه رو میشکست
از تیکه هاش دل می ساخت
از تیکه تیکه ی قلبم
هی کوزه ساخت اما حیف
هی هرشب واسه من ِ تنها
از خون و خاک گِل می ساخت

بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست

تا چشم کار می کرد و
تا اعتماد می کردم
چشمم به هرچی که می دید
بی اعتماد تر می شد
معجون دردمندی از سردرد و دردسر بودم
با هر مسکن ِ تازه دردم زیادتر می شد
خشکیده تر شدم ای ماه
عکست توی کدوم چشمست
اینجا که هرچی می بینم دالون ِ تنگ و تاریکه..

اینجا که هرچی می گردم
راهی به سرپناهی نیست
روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه..

بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست
بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست..

7text.ir
... ادامه
Mostafa
Mostafa



من ، بی تو چیزی نیستم جُز
پرده ی بی آفتاب جُز
رختخواب کهنه و لیوان آب و قرص خواب
من ، بی تو چیزی نیستم جُز..
خونه ی بی پنجره جُز
آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره..
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار من..
بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار من
بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار..
یادم بده کاری کنم جوری بهم عادت کنی
که زیر چتر گریه هام احساس امنیت کنی
یادم بده کاری کنم بی وقفه با من سر کنی
من شعر بنویسم برات تو شعرامو از بر کنی
کاشکی به گوشت می رسید دارم چه رنجی می برم
بپا غرورم نشکنه من از تو دل نازک ترم
من بی تو چیزی نیستم ، من بی تو اصلا” نیستم
شاید کسی که عمریه ، دنبالشی من نیستم..
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار من..
بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار من
بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار..

7text.ir
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
7.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
غذای ِ امروز , {-137-}

فقط نمیدونم چرا یکم خودشو ول کرد :|
رضا
14-10-6-9497shabnamnews282433180227630.jpg رضا
√√★nima★√√
mainthb-3.jpg √√★nima★√√
ﻣﺮدی 62 ﺳﺎﻟﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ از Jim Zetz ﺳﺰﻃﺎن ﻟﻮزاﻟﻤﻌﺪﻩرﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮد. او ﯾﮏ Josie ﻫﻤﺴﺮ و ﯾﮏ دﺧﺘﺮ 11 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﻧﺎم دارد ﮐﻪ ﺑﺮایﺷﺎدی آﻧﻬﺎ دﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎر ﺟﺎﻟﺒﯽ زدﻩ Zetz اﺳﺖ. او ﺗﻮﻟﺪ 11 ﺳﺎﮔﯽ دﺧﺘﺮش را ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﺸﻦ ﻋﺮوﺳﯽ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺣﺘﯽ ﻟﺒﺎس ﻋﺮوﺳﯽ ﻫﻢ ﺑﺮای دﺧﺘﺮش Lindsey ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻋﮑﺎس ﻣﺴﺘﻘﺮ در ﮐﺎﻟﯿﻔﺮﻧﯿﺎ از اﯾﻦ ﻋﺮوﺳﯽ ﻋﮑﺲ ﻫﺎﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺘﺖ ﮐﻪ Villatoro ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﺮای ﺟﻮزی ﺑﻮدﻩ. ﺑﺎ اﯾﻦ ﻋﺮوﺳﯽ ﻧﻤﺎدﯾﻦ ﮐﻪ اﻧﮕﺎر ﺑﺮای ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻏﻢ و ﺷﺎدی ﺑﺮﮔﺬار ﺷﺪ . ﺟﻮزی ﭘﺪرش را ﺣﺘﯽ ﭘﺲ از ﻣﺮگ ﻫﻤﯿﺸﻪ در ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮد دارد
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/13 - 15:54 ·
4
√√★nima★√√
√√★nima★√√
ﺣﺴﻮدی ام ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﻪ ﺗﻮ♥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﻦ داری ﮐﻪ اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﭘﺎیِ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ رﻧﺠﺪ اﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد اﻣﺎ ﺑﺎز ﻣﯽ اﯾﺴﺘﺪ ﺑﻪ راﻩِ ﺗﻮ ﺣﺴﻮدی ام ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻦ را ﻧﺸﺎن ﺑﺪﻫﺪ و ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ؟ او ﻣﺮا ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﺮاﻏﺶ ﺑﺮوﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻫﺮ ﺳﻪ ﺣﺮفِ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ دارد ﺣﺴﻮدی ام ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﺎز ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻫﺮروز ﺑﺮاﯾﺖ ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞ ﮐﻨﺎر ﻣﯽ ﮔﺬارم ﺗﺎ ﯾﺎدم ﻧﺮود ﭼﻨﺪ روز اﺳﺖ ﮐﻪ دﯾﻮاﻧﻪ ی ﺗﻮ ﺷﺪﻩ ام ﺣﺴﻮد ﺷﺪﻩ ام ﺑﻪ زﻣﯿﻦ و زﻣﺎن ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺪا ﮐﻪ ﺗﻮ را ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻫﺮروز و ﻫﺮﺷﺐ ﺣﺴﻮدی ام ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﻪ ﺗﻮ ﮐﻪ دﻟﻢ ﻧﻤﯽ آﯾﺪ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ زﺑﺎن ﺑﯽ آورم ﺣﺘﯽ از رویِ دﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺖ را ﮐﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺖ را ♥ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﻢ{-35-}
دیدگاه · 1393/07/13 - 15:39 ·
3
صوفياجون
صوفياجون
: ﺍﻭﻝ ﺑَﺞ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯾﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﻃﺒﺠﻪ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ ﺧﻮﺏ ﺗﮑﺎﻥ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺳﺮﻭﻑ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﺮﯾﺰﺩ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺗﯿﺎﻥ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ ﺑﺞ ﺭﺍ ﻓﯿﭽﺎﻝ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﺑﻌﺪ ﻓﺸﮑﻞ ﺁﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﯿﺸﺎﻧﯿﻢ ﺍﯾﺘﻪ ﮐﻠﻪ ﺁﺗﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺗﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺁﺗﺶ ﻣﯿﺰﺍﺭﯾﻢ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮐﭽﻠﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﻓﯿﻠﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﺑﺮ ﺗﮏ ﺗﯿﺎﻥ ﻣﯿﭽﺴﺒﺎﻧﯿﻢ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺖ : ﺟـــِــــــﺰ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻼ ﭘﺨﺖ {-29-}{-29-}{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1393/07/12 - 00:20 در گیلک ·
10
Majid
index.jpg Majid
خصوصيات كلي متولدين شهريورماه:
حسّاس ، با هوش ، شاد و سر حال ، دقيق ، وظيفه شناس ، خوش هيكل و خوش تيپ ، سالم و تندرست ، اهل سازش ، سود جو ، خجول ، بد پيله ، واقعاْ ساعي و كوشا ، سرمايه دار ، كمال گرا ، صبور و آرام ، عاشق سلامت خود ، متّكي به نفس ، خونسرد و خوددار ، عاشق كامپيوتر ، روشنفكر و دانشمند ، قابل انعطاف ، وسواسي ، پر انرژي ، مبتكر ، اهل اعتدال و ميانه روي ، كمك رسان ، اهل انتقاد ، معتمد ، وفادار ، با ايمان ، رام نشدني ، بي ريا و بي تزوير ، خوش قلب ، چشم و گوش بسته ، با شرم و حيا ، ثابت قدم ، مورد حسد قرار مي گيرد ، دور از جرّ و بحث ، گول زرق و برق را نمي خورد ، فرشته خو ، خيلي درس خوان ، چابك ، خيال پرداز ، داراي ذائقه قوي ، با انضباط و مستقل ، كاردان و لايق ، نكته سنج ، خود كفا ، پر توقّع ، اهل همدردي ، زود رنج ، قاطع ، دور انديش ، خرده ‌گير و خورده بين .

مرد متولد شهريور
آتش عشق اين مرد بسيار كم شعله اما جاودانه و با حرارت است. مجموعه‌اي است از كمال و هوش و ثبات قدم. بر انگيختن احساساتش كار دشواري است. او مي‌تواند سالهاي سال بدون اينكه قلبش براي كسي بتپد زندگي كند. به كوچكترين چيزهائي كه مورد علاقه همسرش است فكر مي‌كند و به آنها اهميت ميدهد.
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/5 - 21:10 ·
5
bamdad
bamdad
آنان که بیشتر دوستشان داری
بیشتر دچار سوء تفاهم با توند
بی آنکه بخواهی و بدانی،
بیشتر می رنجانیشان
بیشتر می رنجانندت
بیشتر به یادشان هستی
ولی ...
کمتر عشق می گیری
کمتر عشق می گیرند !
چشم به هم می زنی و می بینی عزیزترین ها
با یک برداشت نادرست از هم
هر روز از هم دور و دور تر میشوند ...
غافل از اینکه بهترین روزهایشان
با قهر و دوری و نامهربانی می گذرد!

:(
دیدگاه · 1393/06/27 - 13:08 ·
8
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﻣﻨﻮﻁ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﮑﻦ ...
ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺗﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﯿﺎﺑﯽ ﻭ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﮑﻦ ...
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﯿﺎﻻﺗﯽ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ, ﻫﻮﺍ ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺭﺍ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﻬﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ...
ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻨﯽ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﻒ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﯼ ...
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺕ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ...
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻭﮔﺎﻧﮕﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ...ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ,
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺎﺯي ﺂﻟﺖ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺷﻮﯼ ...
ﻣﮕﺬﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ ..
ﺑﺎ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻭﻧﯿﺖ, ﺣﻔﻆ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻦ ...
ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻫ ﭙﻨﺎﻩ ﻧﺒﺮ ...
ﻫﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺭﻧﺠﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ...
ﺩﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﮑﻦ ﺗﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺍﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ ...
ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﻣﺎﺩﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
> در گذر از جاده زندگی آموختم :
>
>
> که می توان یک لحظه تصمیم

> گرفت و یک عمر رنج کشید
>

> که گاهی حق داری عصبانی

> باشی اما حق نداری ظالم باشی
>

> که مدارک قاب شده روی دیوار

> نمی تواند از تو انسانی شایسته

> بسازد
>

> که مجبور نیستی دوستت را

> عوض کنی اگر بدانی دوستت

> عوض خواهد شد
>
> که حتی زمانی که تصور میکنی

> چیزی برای بخشیدن نداری می

> توانی به کسی که کمک می طلبد

> ببخشی
>

> که اگر کسی آن گونه که تو می

> خواهی دوستت ندارد به این

> معنی نیست که در عشق او

> نقصی هست
>

> که با دوست می توان بهترین

> اوقات را داشت
>

> که کسانی که بیشتر دوست داری

> زودتر از دست می دهی……
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/24 - 18:33 ·
6
رضا
رضا
هر سال موقع برداشت میشه یه عده به مقدار خیلی زیاد برنج خارجی وارد می کنن که باعث کاهش قیمت برنج میشه زحمت کشاورزهای داخلی رو هدر میدن .
bamdad
bamdad
شبی از پشت يك تنهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي ابي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روييد جدا كردم.
و تو در پاسخ ابي ترين موج تمناي دلم گفتي :"
دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي.
و من تنها براي ديدن ان چشمها تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم"
همين بود اخرين حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت ، حريم چشمهايم را به روي اشكي از
جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم.
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا،شايد خطا كردم
و تو بي انكه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ،تا كي،براي چه
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد رفتنت رسم نوازش
در غم خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني
دانه بر مي داشت
تمام بالهايش در غرق در اندوه و غربت شد.
و بعد از رفتنت آسمان چشمهايم خيس باران بود.
و بعد از رفتن تو انگار كسي حس كرد من بي تو
تمام هستي ام از دست خواهد رفت.
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد.
و بعد از رفتنت درياچه بغضي كرد.
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد.
و من با انكه مي دانم تو هرگز ياد من را
با عبور خود نخواهي برد
هنوز اشفته چشمان زياي تو ام ...برگرد!
پس از اين سر نوشت انتظار من چه خواهد شد؟
و بعد از اين همه طوفان وهم و پرسش و ترديد
كسي از پشت قاب پنجره ارام و زيبا گفت:"
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو
در راه عشق و انتخاب ان خطا كردم."
و من در حالتي ما بين اشك و حسرت و ترديد
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
نمي دانم چرا شايد به رسم عادت و دلدادگي هامان
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم....

{-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
الو؟ مردی که آبستن
از آب و آتش و بستر
کجای جمله وا ماندی
که خون ماسیده بر دفتر؟

الو؟ هی زیر و بم میشه
صدات خش‌دار و آرومه
غم من چی؟ صداش خوبه؟
ببینم اشک مفـهومه؟

چرا ساکت شدی مُردی؟
صدات تا بـووووووق آزاده
شبیه نعش اون مردی
که پشت گوشی افتاده

نفس‌هاتو نمی‌شناسم
صدات شطرنجی و تاره
مث یه مـرد جن دیده
صدات هول و ولا داره

الو؟ چی خیسه؟ چی لیزه؟
چرا از حرف افتادی؟
می‌گی لیزه زمین خیسه
نگاه کن رو چی وایستادی؟

نگاه کن اون منم مُردم
نگاه کن زیر پاهاتم
یه کم از من رو کفشاته
که هر جا باشی باهاتم ...
.
.
.

ازم از تو دل دیوار

توچشمام زل زده خیره

حالا تو دود می رقصه
داره آتیش میگیره
صدامو میشنوی یا نه
من مالیده رو دیوار
دارم دق میکنم اینور
پدر سگ گوشی رو بردار

:)
دیدگاه · 1393/05/31 - 22:16 ·
2
bamdad
bamdad
رضا
اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت ...


دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه او

آنگاه که مهر مي ‌ورزي مهربانيت تو را زيباترين معصوم دنيا مي‌کند ...


پس خود را گناهکار مبين


من عيسي نامي را مي شناسم که ده بيمار را در يک روز شفا داد ...


و تنها يکي سپاسش گفت !!!



من خدايي مي شناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان باريده ...



يکي سپاسش مي گويد و هزاران نفر کفر!!!


پس مپندار بهتر از آنچه عيسي و خدايش را سپاس گفتند ...


از تو براي مهربانيت قدرداني مي کنند.


پس از ناسپاسي هايشان مرنج و در شاد کردن دلهايشان بکوش...


که اين روح توست كه با مهرباني آرام ميگيرد


تو با مهر ورزيدنت بال و پر ميگيري ...


خوبي دليل جاودانگي تو خواهد شد ...


پس به راهت ادامه بده


دوست بدار نه براي آنکه دوستت بدارند ...


تو به پاس زيبايي عشق ، عشق بورز و جاودانه باش..

{-35-}
حمید
1392273678.jpg حمید
گفتم مادر گفت: جانم,.. گفتم درد دارم,.. گفت: بجانم ,.. گفتم خسته ام ,..گفت: پریشانم,.. گفتم گرسنه ام ,.. گفت : بخور از سهمِ نانم,.. گفتم کجا بخوابم ,.. گفت: روی چشمانم,.. اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم, همیشه از درد گفتم و از رنج. مادر دوستت دارم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/17 - 16:40 ·
9
سید محمد محمدی
سید محمد محمدی
در قرون وسطا و دوران اوج قدرت کلیسا ها ، عقاید و خرافه های دینی که کشیش ها به وجود آورده بودند ، شدت گرفته بود و راهب ها به قدرت رسیده بودند... کشیش ها بهشت را به مردم می فروختند!! مردم نادان هم در ازای پرداخت کیسه های طلا ، دست نوشته ای به نام سند دریافت میکردند!!

فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد ، نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد... به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:

قیمت جهنم چقدر است ؟

کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!

مرد دانا گفت: بله جهنم...!

کشیش بدون هیچ فکری گفت: 3 سکه

مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم به من بدهید!

کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم

مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد :

ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمی دهم...

آن شخص مارتین لوتر بود...
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/16 - 20:00 ·
3
رضا
رضا
مورد داشتیم زرد رو به جای نارنجی خود اما چیزیش نشد بررسی کردیم دیدم اسمارتیس بوده {-7-}
دیدگاه · 1393/05/10 - 19:40 ·
7
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ