ماده گاو،سخت فرسوده،دندان ریخته
پیچ و تاب سال ها بر شاخ هایش
و آزرده از چوپان خشن
در چراگاه های اطراف می چرد
از صدای جویدن موش ها
در گوشههای طویله دل خوشی ندارد
و غمگنانه پهلوی گوساله اش
-کوساله سفیدش-نشخوار میکند
آه ،کودکش-نخستین مایه ی سروش-را
از او گرفتند
و پوستش بر میخی چوبی ،زیر سپیداری
در باد تکان میخورد
به زودی در گشتزار گندم سیاه
او نیز به سرنوشت کودکش دچار خواهد شد
ریسمانی به شاخ هایش
او را نزد قصاب خواهند برد
شاخ های رقت بار و بی رمق و شکوه آمیزش
در خاک فرو خواهد رفت
و به آرامی خواب بیشه ای روشن
و علفزاری سبز را خواهد دید.
#سرکیی_یسنین
اگه اتاقش 16تاپله تا مقصد داشته باشه و چراغم روشن نکنه یه قهرمانه واقعیه
1392/07/5 - 11:59