منو ببخش به خاطرت دوباره چشمام شده خیس
یا مثل من اگه کسی به فکر دردای تو نیست
خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری
ببخش که هر شب از توی فکر و خیالم میگذری
ببخش اگه هر جا میری دلم برات شور میزنه
تا برنگردی پیش من دلواپسی مال منه
ببخش اگه هر دفعه من تو آشتی پیش قدم میشم
مغرورم اما پیش تو تازه خود خودم میشم
از سر شوقه عشق من اشکی که روی گونه مهببخش که میلرزه دلم وقتی سرت رو شونه مه
وقتی محبت میکنی غمهای قلبم میمیره
نمیدونم چرا ولی بیخودی گریه ام میگیره
اگه دلت رو میزنن حرفای پر محبتم
دلخور نشو از دست من بزن به پای غیرتم
صحبت رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم
ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم
ببخش اگه روی دلم اسم تورو حک میکنم
وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم
ببخش اگه به یاد تو پلکامو رو هم میزارم
هر شب تو رویای منی چیکار کنم دوست دارموقتی یه کم تو خودمم اون لحظه های بی کسی
خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی
وقتی که میبینی چشام دوباره بارونی شده
چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی چی شده
پر از غروره دل من ولی تو بی افاده ای
تعارف نمیکنم ولی تو خیلی صاف و ساده ای
وقتی محبت میکنی غمهای قلبم میمیره
نمیدونم چرا ولی بیخودی گریه ام میگیره
از سر تقصیرات من تو خیلی ساده میگذری
هر جور حساب کنم بازم تو خیلی از من بهتری
دلت شکست فدات بشم اما قسم به جون تو
خودم با اشکام جوش میدم اون دل مهربونتو
منو ببخش به خاطرت دوباره چشمام شده خیس
با مثل من اگه کسی به فکر دردای تو نیست
روح ازتنم
پرمیکشد...
درآسمانهای خیال...
من مرده ام
بی تو
ولی
باآرزوهای محال...
مرغ دلم
پرمی کشد
درماورای
لحظه ها٫
دربیکران
رویای من
سوی تمنای وصال...
دانم امیدوصل نیست
دراین شب روبه زوال
ترسم
بمانم
بی تومن
دروهم یک رویای کال...
شعر:نیماراد
مرد من
آه مـــــــــــــرد من
لمس تن تو
خوابیدن میان دستان تو
بیدار شدن روبه روی چشمان تو
دیدن لبخند هر روزه ی تو
گرفتن دستان گرم تو
سر بر بازوی تو نهادن
سرت را به سینه فشردن
راه رفتن بازو به بازو کنار نگاه تو
این است تنها آرزوی من , رویای همه ی شبهای من
مــــــــــــــرد من...
نگار
دستهایم نمیرسد که ستاره ی
آرزوی محال را بچینم
آنچه از چیدن ستاره مهم تر است .....
رویای ناب آرامش توست....
لحظه لحظه زندگیت آرام....
تولدت مبارک خانومی .... به هرچه که تو دلته برسی....
انشالله جشن 120 سالگیتو باهم جشن بگیریم
روزای قشنگی در انتظارت باشه.....
خب بریم بزن و بکوب
وااای برم خوشگل کنم جشن شروع شد
چی بودم چی شدم....
آهاااااااااااااااا حالا بریم وسط
برادرا حجابشونو رعایت کنن....
حالا همه باهم بخونیم شعر تولدو تا کیکمون از راه برسه
قفس داران سکوتم را شکستند
دل دائم صبورم را شکستند
به جرم پا به پای عشق رفتن
پروبال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بیرون کشیدند
چه بی پروا حضورم را شکستند
تمنا در نگاهم موج میزد
ولی رویای روزم را شکستند...
هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص میدهد... بکرند... نابند... احساساتشان دست نخورده است.. لمس نشده اند، ...... باور نکرده اند، تحقیر نشده اند.. آری ، هنوز هم هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! پاک اند ! روزی که قرار می شود کنار گوش کودکی لالایی بخوانند ، شرمشان از نام " مادر " نمی شود ! و در آغوش همسرشان ، چشمانشان را نخواهند بست که با رویای دیگری سر کنند....!!!
سالها بعد ،
من در کنار یک مرد زندگی میکنم ،
مردی که اسمش تو شناسنامم ثبت شده و همسر من محسوب میشه،
مردی که شاید من زنِ روياهاش باشم اما ،
اون هیچ وقت مرد رویاهای من نمیشه چون ،
رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی ...
جسمم کنار اون میخوابه اما ،
افکارم در کنار تو .
سالها بعد ،
بي هوا وقتی یادت ميوفتم ،
فقط به این فکر میکنم که خوشبختی یا نه!؟ ....
شاید اسم تورو گداشتم روی پسرم ،
سالها بعد ،
من زنیم که از عذاب وجدان داره ميميره ،
زنی که به تو فکر میکنه اما ، کنار یک مرد دیگست ،
زنی که به دوست داشتن های مرد دیگه پاسخ میده اما ،
نه از ته دل ...
سالها بعد ،
وقتی همه خوابن ،
ميرم تو آشپزخونه و ،
تو اون نور کم سوي چراغ خواب به تو فکر میکنم ...
و به این فکر میکنم که زندگیم چجوری میشد اگه تو همسرم بودی ؟
دارم تو فکرت غرق میشم ،
و من ،
با عذاب و با دلی پر از غم ،
باید برم کنار مردی بخوابم که همیشه ارزو میکنم تو جای اون بودی ...
سالها بعد این موقع ،
تو کنار کسی هستی که دوستش داری اما ،
من کنار كسيم که ،
فقط باهاش هم خونم ...
سالها بعد ،
زنیم با موهای سفید و چهره ای خسته ...
زنی که خیلی ها ميشناسنش اما ،
اون با هیچکس جز یاد تو آشنا نیست ...
نگران نباشید که دیگران فکر می کنند اهداف شما رویایی و غیرمنطقی به نظر می رسند. بیشتر اوقات ایده های رویایی همان هایی هستند که جهانی را به شگفتی وامی دارند.
نرفته قولم از یادم، هنوزم ساده و صافم
دارم اندازهی قلبت، با اشکام، عشق می بافم
تا روزی که تو برگردی، به این در خیره می مونم
اگرچه دوری از دستم، تو دوستم داری، می دونم
هنوز خالیه جات اینجا، هنوزم من وفادارم
هنوزم توی این خونه، من از هرچی دوتا دارم
یه وقتایی دوتا بشقاب میچینم، تو میگی سیرم
یه وقتایی بدون تو، باهات مهمونی می گیرم
منم کابوس شبهات، تویی رویای هر روزم
واسه هرشب دعا کردن، دارم سجاده می دوزم
اگر پای درختی خشک، با اشکام، آب میریزم
خودم حالیمه بی جونه، ولی از عشق، لبریزم
همش حس می کنم هستی، نمی خوام دیگه تنها شی
یه حسی می گه که باید، همین دور و ورا باشی
تو از شمعی، من از بادم، تو از شیشه، من از سنگم
ولی برگردی قول می دم، دیگه باهات نمی جنگم
درخت خشک این خونه، با اشکام خیس و نم داره
اگرچه جون نمی گیره، دلم تنهاش نمی ذاره
از اون روزی که تو رفتی، هوای خونمون سرده
دیگه چند روز که، عطرت، از این خونه، سفر کرده
بذار بد باشه رفتارت، بهم بی مهری کن بازم
فقط برگرد که من بی تو، با این دنیا نمی سازم
تو پیشم نیستی اما من، می خندم توی تنهایی
تو رویاهام یا من اونجام، یا تو، همیشه اینجایی
یه دوست دختر هم نداریم اسمش رویا باشه،
ببریمش پیش زنمون که اسمش دنیاس معرفیش کنیم،
بگیم رویای من اینه ، دنیای بی کینه،
دنیای بی کینه ، رویای من اینه !
اونام با هم رو بوسی کنن و تا آخر عمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنن!
اوف چه زیبا و رویایی هوای دو نفره مرسی مهناز
1392/06/2 - 05:51واقعا هوای دونفره... فداتشم یلدا
1392/06/5 - 14:17