"نیلوفر آبی بودن"
دروغ گفتهام اگر بگویم
جهان به زیبایی قصههای کودکیست،
پینوکیو یک روز آدم میشود،
کفشِ بلور همیشه با سایزِ پای سیندرلا جور در میآید
و شاهزادهای از راه میرسد
تا به بوسهای سفیدبرفی را از خوابِ جادو بیدار کند.
دروغ گفتهام اگر بگویمت
که در همیندم دختری سیزدهساله
تنش را چوبِ حراج نمیزند در کنار خیابان
و مردی تبخیر نمیکند واپسین نفس خود را بر تکهای زرورق.
ما در گردبادی از زخم زندهگی میکنیم
و وزنههای حقیقت به پای رؤیاهامان زنجیر شدهاند،
اما زندهگی آدامسی نیست که با بیمزه شدن
بتوانیم بر سنگفرش خیابان تـُفش کنیم!
ما موظف به نیلوفرِ آبی بودنیم
چه در مُردآبِ لجن بسته،
چه در آبنمای یک پارک.
باید گل کنیم و عطر بپاشیم
وگرنه عفونت، جهان را ویران خواهد کرد.
به تو دروغ نمیگویم،
ما همانطور که به قلهها میاندیشیم
در حال فرو رفتنیم...
اما با دوست داشتن تو
رویشِ جفتی بال را حس میکنم
بر شانههای خود.
یغما گلرویی
متین (میراثدار مجنون)
خسته نباشی خوب شده . دیگه کم کم به فکر کارگاه باش .
1394/08/11 - 23:44واقعا
1394/08/11 - 23:47قشنگ شدن آبجی گلم،آفرین...
1394/08/12 - 00:06مرسی چشات خوشگل میبینن
1394/08/12 - 00:11صوفیا تو میگی در کل خوبه شده اینی که من میبینم در جزء هم عالی نه خوب! چه برسه در کل.
1394/08/12 - 10:29خیلی قشنگ شده ضمن اینکه کار ساده ایی نیست که هرکسی برای اولین کارش انجام بده انقدر خوب دربیاد