یافتن پست: #شاملو

shaghayegh(پارتی_السلطنه)
7061_4_shamloo.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
شاملو اگه این روزا زنده بود. شعر نمیگفت. سیگار میکشید، بغض میکرد و دق میکرد. شاملو رفت و جاشو داد به پوست کلفتا!!!
دیدگاه · 1391/11/14 - 22:57 ·
5
شهرزاد
شهرزاد
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ، ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ...

احمد شاملو
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/5 - 22:02 ·
7
شهرزاد
شهرزاد
آنگاه بانوی
پر غرور عشق خود را دیدم
در آستانه پر نیلوفر،
که به آسمان
بارانی می اندیشید
و آنگاه
بانوی پر غرور عشق خود را دیدم
در آستانه پر باران،
که پیرهنش
دستخوش بادی شوخ بود
و آنگاه
بانوی پر غرور باران را
در آستانه نیلوفرها،
که از سفر
دشوار آسمان باز می آمد

احمد شاملو
شهرزاد
شهرزاد
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست

اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود.



قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…

من دردِ مشترکم
مرا فریاد کن

احمد شاملو
... ادامه
Mostafa
Mostafa
جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد


جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یع
... ادامه
Noosha
default.jpeg Noosha
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود

و انسان با نخستین درد

در من زندانی ، ستمگری بود

که به آواز زنجیرش خو نمیکرد

من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ...
احمد شاملو
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/12 - 23:28 ·
9
saeid
shamlo1.jpg saeid
دهانت را میبویند
مبادا گفته باشی دوستت دارم


دلت را میپویند
مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبیست نازنین

وعشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبیست نازنین

ودراین بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سرخ بار سرود و شعرفروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبیست

آنکه بر در میزند شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

دهانت را میبویند
مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را میپویند
مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی ست نازنین

نور را درپستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

بام بام
بام بام بام
بام بام بام بام بام بام

آنک قصابانند برگذرگاهها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
وتبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان

کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

ابلیس مغرور مست
شور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

خدای را درپستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی ست نازنین

احمد شاملو
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/6 - 17:08 ·
5
MONA
MONA
راست است که صاحبان دل های حساس نمی میرند

بی هنگام ناپدید میشوند...

دیدگاه · 1391/09/8 - 16:27 ·
12
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ