جات خالی قهوه هم زدیم که هر دو مـَ بـَیـت
از دست این امیر دیگه نه ولنتاین منو بیرون برد نه سپندار مزدگان منو برد اصن 3 هفتست فقط از دور میبینمش همش کار دارهامروزم قرار بود بریم بیرون اقا انقد کار داره یادش رفت دعوا گرفتم باهاش اومد 10 دقیقه منو از کافه رسوند تا خونه...اخه من ایوب هستم اونم نوع زنونش
خب کار و گرفتاری زیاده
درکش میکنم
همه همینطور هستن
منم صبح زود میرم ساعت 6-7 غروب خسته میام
همونطوری هم که میبینی 10:30-11 میخوابم ، از بس که خسته ام
این زندگی هم همینجوری ادامه داره
ولی متأسفانه به هیچ جایی هم نمیرسیم
ناراحت نباش ، بالاخره یه روزی درست میشه
درست میشه...
اونم حتمأ سرش مثل من شلوغه دیگه
باید ماها رو درک کنید
ما واسه خاطر زندگی و آیندمون اینجوری کار میکنیم
وگرنه همه دوست دارن صبح تا دیر وقت بخوابن و راحت باشن...
ولی روزگار نمیزاره
درکش کن...
رفتم رب گوجه رو بردارم واسه مایه ماکارانی از دستم افتاد رو سرامیکای کف آشپزخونه...
یعنی الان دلم میخواد خودمو از همین طبقه سوم پرت کنم پایین...
حالا چطوری جمع کنم این همه شیشه خورده رو...وای خدااااااااااا همه کابینتا شده رب گوجه فرنگی....
خدا قوت ندا جونم...منم اول چیزایی که میخواستمو پاک نکردم بعد دیدم طول میکشه زدم همرو پاک کردم...شاهین بفهمه همه اطلاعاتو پاک کردم منو میکشهمنم دلم برات تنگیده بود یه عالمه
بد نیست گلکم....شاهینم خوبه...امیرمم خوبه طبق معمول همیشه سر کار
نه ندایی بیرون نرفتیمقرار بود دیروز بریم که امیر بازم کار داشتمعلوم نیست کی بریم نه هدیشو دادم نه گرفتم فعلا
تو چی کار کردی خانومی؟
فدای تو بشم عزیزم...منم این مدت همش خونه بودم به جز دو روز که رفتم رشت مهمونی خونه یکی از دوستام...خوش گذشت خیلی.قرار بود برم صوفیارو هم ببینم که دیر شد و نتونستم...
بعدشم ولنتاین امسال هم مثل چند سال گذشته تنهایی رفتم بیرون برای خودم یه عروسک خریدم و یه کمی شکلات ...
از طرف خودم به خودم هدیه دادم.
خیلی هم عالی...
خیلی بدی اومدی تا رشت نیومدی ببینیم همو
یکم عزیزم خودتو تحویل بگیر منه بد بخت برا یکی کادو گرفتم از حسود بودن بعضیا برای اونم خریدم رسما پیاده شدم دم عیدی
شقایقم شرمنده به خدا به صوفی هم قول داده بودم ولی نتونستم چون دیر شده بود وباید برمیگشتم...انشالله حتما عید اومدم میام میبینمتون...
اشکالی نداره گلم تا باشه از این ولخرجیا...
خب کسی که تحویلم نمیگیره باید خودم به فکر خودم باشم دیگه...
آغشامین خیر اوسون....
1392/12/1 - 00:35همینی که ندا گفت
1392/12/1 - 00:52شقایق به زبان ترکی گفتم شبت بخیر...
1392/12/1 - 01:13اخ جون یاد گرفتم از این ب بعد ب امیر میگم
1392/12/1 - 01:16