یافتن پست: #شمع

melodi
melodi
پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت،بیچاره از این عشق فقط سوختن آموخت
melodi
melodi
عاشقی چیزی برای هدیه نیست / طرح دریا و غروب و گریه نیست / عاشقی یک کلبه ی ویرانه نیست / صحبت از شمع و گل و پروانه نیست / عاشقی تنهای تنها یک تب است / بی تو مردن در سکوت یک شب است .
... ادامه
melodi
melodi
اگر عشقت مرا باور نمی کرد / دلم عمری به پایت سر نمی کرد / چه می شد عاقبت پروانه ها را / غرور شمع خاکستر نمی کرد .
melodi
melodi
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم/ آن قدر گریه نمودم که خرابش کردم /شرح داغ دل پروانه چو بگفتم با شمع /اتشی در دلش افکندم و آبش کردم
melodi
melodi
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق / هم دعا کن گره ی تازه نیفزاید عشق / شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد / شمع حق داشت ، به پروانه نمی آید عشق .
melodi
melodi
عشق به پروانه بیاموخت که اندر ره شمع / شیوه اش پر زدن و سوختن و ساختن است .
melodi
melodi
یه دفعه ، مثل یه شمع داشتی خاموش میشدی اگه پروانه نبود تو فراموش میشدی آره پروانه شدم که پرم سوخته شه تا آتیش دل تو ، به دلم دوخته شه که بسوزه پرو بالم که ، راحت بشه خیالم
... ادامه
melodi
melodi
امشب به تو به صدا گوش میکنم / من هرچه هست جز تو فراموش میکنم / من در سیاهی و ظلمت رسیده ام به حادثه / شمعی که روشن است خاموش میکنم .
melodi
melodi
شمع، این مساله را بر همه کَس روشن کرد/ که توان تا به سحر ، گریه ی بی شیون کرد
melodi
melodi
از چهره ی افروخته شمعی داری / پیداست بنای قلع و قمعی داری / با هر کس و ناکسی نشستی جز من / زیبایی منحصر به جمعی داری .
abbasali
in_the_vortex_of_passion___afremov_by_leonidafremov-d4fmu0g.jpg abbasali
به دريايي در اوفتادم که پايانش نمي‌بينم به دردي مبتلا گشتم که درمانش نمي‌بينم در اين دريا يکي در است و ما مشتاق در او ولي کس کو که در جويد که جويانش نمي‌بينم چه جويم بيش ازين گنجي که سر آن نمي‌دانم چه پويم بيش ازين راهي که پايانش نمي‌بينم درين ره کوي مه رويي است خلقي در طلب پويان وليک اين کوي چون يابم که پيشانش نمي‌بينم به خون جان من جانان ندانم دست آلايد که او بس فارغ است از ما سر آنش نمي‌بينم دلا بيزار شو از جان اگر جانان همي خواهي که هر کو شمع جان جويد غم جانش نمي‌بينم برو عطار بيرون آي با جانان به جان بازي که هر کو جان درو بازد پشيمانش نمي‌بينم عطار نیشابوری
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/1 - 22:59 در دلتنگی ·
1
امید
امید
<strong>گفتم عشق چیست ؟ </strong><br>به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."<br> به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..." <br>به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..." <br>به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم
... ادامه
دیدگاه · 1390/08/28 - 17:15 ·
2
محمد
محمد
سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست / شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری / که جهنم نگزارد به تنم تاثیری . . .
abbasali
abbasali
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها <strong><strong>که عشق آسان نمود اول ولی تالار و شام و عاقد و عکاس و آرایشگر و فیلم و لباس و تاج و کفش و کیف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجیر و سرویس طلا آنهم از آن سرویس خوشگلها... و از این جور مشکلها !#{-75-}{-75-}
a.ž.ה.a.$
a.ž.ה.a.$
من با تو نگویم که تو پروانه من باش <br>چون شمع بیا روشنی خانه من باش<br> در کلبه من رونق اگر نیست صفا هست<br> تو رونق این کلبه و کاشانه من باش
... ادامه
دیدگاه · 1390/08/7 - 15:27 ·
محمد
محمد
توجه توجه{-65-}{-65-}<br>سلام به همه نیمدونمیا<br>دوستان با عضو شدن در جوکستان از ................ بهره ببرید<br> امتحانش مجانیه امتحان کن ضرر نمی کنی!!!!!!!!!!!!!!!
a.ž.ה.a.$
a.ž.ה.a.$
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان<br> ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی <br>جوی‌ها بسته‌ام از دیده به دامان که مگر <br>در کنارم بنشانند سهی بالایی
... ادامه
دیدگاه · 1390/07/5 - 21:44 ·
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ