فکر کن رفتی حموم
.
.
.
حولت یادت رفته!
.
.
.
داد می زنی: یکی حوله منو از رو تختم بده...
.
.
.
در یکم باز میشه یه دستی حوله رو میده بهت...
.
.
.
می گیری، تشکر می کنی... خودتو خشک می کنی... لباس می پوشی...
.
.
.
دستتو که میذاری رو دستگیره درو باز کنی بیای بیرون یادت میفته همه مسافرتن و تو تو خونه تنها بودی...!!!
حستو بگوووو
راست میگی
1393/03/17 - 21:30خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است
1393/03/17 - 21:32کارم از گریه گذشته به آن میخندم...
ریحانه خانم ، دخمل همسایه
دختر خاله زای سابق
راستی یه لحظه نشناختمت چون عکس پروفایلت رو عوض کردی
البته دو بار پشت سر هم عوض کردی...
خوبی؟
اولا که خواهرزاده زای سابقم دوما که خوبم ممنون.سوما که شما خوبی؟
1393/03/17 - 21:36اهون یادم اومد خواهر زاده زا
1393/03/17 - 21:37اره
منم بد نیستم
شکر خدا
میگذرونیم
خوب و بد...
خیــــــــــــــــــــــلی اعصاب مصاب نداریناااااااااا
1393/03/17 - 21:45بخندین باو
بیخیال درد
دنیا دوروزه
سلووووو من تازه دوزاریم افتاد منظور از خواهر زاده زا چی بود من فک کردم دارین به رشتی حرف میزنین هی به یلدا میگم مگه ریحانه خواهرزاده ات نبود پس چرا بهش میگی خواهر زاده زا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
1393/03/17 - 23:07