یافتن پست: #عبور

MONA
MONA
دیگر مهم نیست
از چه ارتفاعی سقوط کنم
مثل قاصدکی
که بنشیند روی شانه‌ی نردبان
من وزنم را از دست داده‌ام
می‌افتم
می‌خیزم
و از کناره‌های زندگی
آرام
عبور می‌کنم
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/24 - 01:30 ·
3
MONA
MONA
خاموشی آیا
سرآغازِ فراموشی است؟
عجیب است،
شرطِ عبور از تخیلِ این شبِ عجیب
تنها تحملِ تاریکی ست!

shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
جریان چیست ؟ چرا پیدا نمیشود جسد آنانی که ادعا میکنند برایمان میمیرند ؟
بدون گذرنامه ازخیالم عبورخواهی کرد
مهربانیت را مرزی نیست . . .
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/15 - 02:18 ·
6
Mohammad
Mohammad
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش


شاید دیگه هیچ کس و مثل اون دوست نداشته باشی

و از کسی که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن


شاید دیگه هیچ کس مثل اون دوستت نداشته باشه
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/15 - 00:52 ·
8
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
همانند پلی بودم برای عبورت ، به فکر تخریب من نباش ، رسیدی دست تکان بده ، من خود فرو میریزم .
دیدگاه · 1391/11/11 - 00:50 ·
6
شهريار
شهريار
نگار {-35-}
دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن!
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!
دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری!
دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!
دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!
دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرامیخواهی!
دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!
دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می کنی.
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
آرزوهایم در کوله باری ریخته و با خود حمل می کنم



نمی دانم تا کجا باید رفت

اما

من میروم

زیرا امید را از دست نخواهم داد



شاید روزی دست یاریگرش کوله بارم

را سرشار از از آرزوهای



دست نیافته ام کند



زندگی را با سکوت لحظه ها ادامه خواهم داد



چه پایانی خواهد داشت نمی دانم
... ادامه
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
اگر عشق نبود چگونه عبور روزهاي تلخ را تاب مي آورديم، به کدامين بهانه مي گريستيم و مي خنديديم؟ آري! بي گمان پيش از اين ها مرده بوديم، اگر عشق نبود..
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/4 - 09:11 ·
3
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
دلم را شبی در حضورم شکستی / نه آینه، حتی غرورم شکستی ندادی به خلوتگاه عشق ، راهم / پلی بود اگر در عبورم شکستی . . .
دیدگاه · 1391/11/4 - 08:15 ·
2
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
بدون گذرنامه ازخیالم عبورخواهی کردمهربانیت را مرزی نیست . . .
دیدگاه · 1391/11/4 - 08:13 ·
2
iman
iman
آدامس : تنها چیزی که توی دهان خانم ها بند می شود

احمق: کسی که دختر همسایه را در تاریکی نبوسد

ادب : یعنی کمک به یک خانم زیبا در عبور از خیابان حتی اگر به کمک احتیاج نداشته باشد

ازدواج :قمار زندگی است و در قمار معمولا برد با کسی است که بیشتر تقلب کند

الکل : مایه گرانبهایی که همه چیز را محفوظ نگاه می دارد مگر اسرار را اوراقچی : تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند

ایده آل : شوهری که بتواند با زنش بهمان دقت و ملایمتی که در مورد اتومبیل تازه اش دارد رفتار کند

بزبیار : فلک زده ای که زنش زشت و کلفتش بیریخت باشد

بوسه : تصادفی که فقط یک سیلی به آدم ضرر می زند

بیست سالگی : دورانی که پسر ها دنبال معشوقه می گردند دختر ها دنبال شوهر خوش بین : مردی که تصور کند وقتی زنی پای تلفن خداحافظی کند گوشی را خواهد گذاشت

دوران تجرد : دورانی که معمولا برای مردها بعد از ازدواج شروع می شود

رفیق : کسی که همیشه به شما مقروض است

زوج ایده آل :شوهر کر و زن لال مرد مجرد : کسی که هنوز عیوبی دارد که خود نمی داند هالو : شوهری که دستکش ظرفشویی را بجای اندازه دست خودش اندازه دست زنش بخرد
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/1 - 23:35 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
من خود فرو میریزم …
دیدگاه · 1391/11/1 - 11:50 ·
3
نگار
نگار
عشق و ازدواج
شاگردی از استادش پرسید عشق چیست؟

استاد در جواب گفت به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور.اما در هنگام عبور

از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خ.شه ای بچینی.

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت . استاد پرسید چه اوردی؟

و شاگرد با حسرت جواب داد هیچ !هرچه جلو می رفتم خوشه های پر پشت تر می دیدم و

به امید پر پشت ترین ان ها تا انتهای گندم زار رفت.

استاد گفت عشق یعنی همین!

شاگرد پرسید پس ازدواج چیست؟

استاد به سخن امد که به جنگل برو وبلندترین و زیباترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته

باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.

استاد پرسید: چه شد؟

او در جواب گفت به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم. ترسیدم که

اگر جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.

استاد گفت ازدواج یعنی همین...
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/29 - 22:56 ·
6
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
سالهاست عبور كرده ایم از خویش ! یادمان بخیر.
دیدگاه · 1391/10/28 - 05:42 ·
1
...
th.jpg ...
عشق و ازدواج


شاگردی از استادش پرسید عشق چیست؟

استاد در جواب گفت به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور.اما در هنگام عبور

از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خ.شه ای بچینی.

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت . استاد پرسید چه اوردی؟

و شاگرد با حسرت جواب داد هیچ !هرچه جلو می رفتم خوشه های پر پشت تر می دیدم و

به امید پر پشت ترین ان ها تا انتهای گندم زار رفت.

استاد گفت عشق یعنی همین!

شاگرد پرسید پس ازدواج چیست؟

استاد به سخن امد که به جنگل برو وبلندترین و زیباترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته

باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.

استاد پرسید: چه شد؟

او در جواب گفت به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم. ترسیدم که

اگر جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.

استاد گفت ازدواج یعنی همین...
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دوست دارم یک شبه ، هفتاد سال پیر شوم
در کنار خیابانی بایستم…
تو مرا بی آنکه بشناسی ، از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی…
هفتاد سال پیر شدن یک شبه
به حس گرمی دست های تو
هنگامی که مرا عبور میدهی بی آنکه بشناسی،
می ارزد..!
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/19 - 15:44 ·
3
MONA
MONA
پلی است از دروغ تا حقیقت به ارتفاع جرات و به بلندی غرور..گاهی باید از آن عبور کرد..
شهرزاد
شهرزاد
این روزها که می گذرد هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز ناگزیر که می آید
روزی که آسمان
در حسرت ستاره نباشد
روزی که آرزوی چنین روزی
محتاج استعاره نباشد
ای روز آفتابی
ای مثل چشم های خدا آبی
ای روزِ آمدن
ای مثل روز، آمدنت روشن
این روزها که می گذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم
اما با من بگو
که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

MONA
kodak (7).jpg MONA
تو به این معصومی.. تشنه لب آرومی
غرق عطر گلبرگ..تو چقد خانومی
کودکانه غمگین .. بی بهانه شادی
از سکوتت پیداس..که پر از فریادی
همه هر روز اینجا..از گلات رد میشن
آدمای خوبم..این روزا بد میشن
توی این دنیایی.. که برات زندونه
جای تو اینجا نیست..جات توی گلدونه
غرورمو ببخش ..حضورمو ببخش
منم یه عابرم..عبورمو ببخش..:(
[لینک]
MONA
MONA
گاهی لازم است کوتاه بیایی...

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...

اما می توان چشمان را بست و عبور کرد.
...
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی..

گاهی باید سکوت کرد ، سکوت ..
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/17 - 00:43 ·
4
Majid
Majid
صدایم را ، آوایم را از دست می دهم ؛ وقتی تو صدایم می کنی ... زمانی که به تو می اندیشم

تصویری از تو در برابرم ظاهر می شود ؛ شفاف و واضح می توانم صورتت را ببینم

لا به لای گنجه های ذهنم را که می گردم ؛ خاطرات بسیاری پیدا می کنم از گذشته ها ی دور و نزدیک

خاطرات تلخ و شیرین بسیار ؛ ناگهان این صدا در سرم می پیچد ...با لحنی الهی

در کنارم باش ، در کنارت هستم ؛ با همدیگر از این دالان تاریک تو در تو عبور می کنیم

به خاطر میارم صدایی که نام مرا می خواند ؛ لحنی غریب ، با آهنگی آشنا

صدایی از دور دستها که احساس می کنم ؛ از اعماق وجودم منشا داره...

آوایی که می گفت در کنارم باش ؛ در کنارت هستم ... همین جا ، به همین سادگی

فاصله برایم اهمیتی نداره ؛ این را می دانم تو هم روزی ... به این حسی که دارم می رسی

ورای زمان و مکان سیر می کنم این روزها ؛ رویاهایی میبنم رنگارنگ . با لبخندی شیرین پرواز می کنم

در آسمانی روشن و آبی ؛ گویی که در چشمان تو حرکت می کنم

آوازی را با هم زمزمه می کنیم ؛ رقصی جانانه و پایکوبی وصف ناپذیر

با آهنگی آشنا که انگار از آسمان انعکاس دارد ؛؛؛؛ در کنارم باش ، در کنارت هستم
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/15 - 17:07 ·
3
MAZYAR
MAZYAR
و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند ، عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند ، دعا کن برای آنان که نفرینت کردند ، درخت باش به رغم تبرها ، بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست ...
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/13 - 04:29 در Lawless ·
9
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ