خیال انگیز
خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی
من از دلبستگی های تو با ایینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
بشمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلس افرو.زی تو ماه مجلس آرایی
منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم
تویی مهر و منم اختر که م یمیرم چو می ایی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را
بهار شادی انگیزی حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمی ماند
میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی ها بترک جان توانایی
#رهی-معیری
من خاطراتم خیلی شیرین نیس
1395/07/5 - 09:18یکی از معلما رو نفرین کردم که بمیره ازبس اذیت می کرد
حتی یه روز روی یکی از میزای مدرسه با خودکار کندم این جمله رو
بعد عید همون سال یعنی دو سه ماه بعد توی یه تصادف خیلی خیلی بد مرد
معلم خیلی بدی بود عقده روانی داشت فقط مانتو کوتاه میپوشید و آرایش میکرد معلم ریاضی مون بود فکر کنم 32-33 سالش بود
وقتی مرد انقدر خوشحال شدم که ی معلم دیگه میاد معلم بعدی هم که اومد خیلی خوب و مهربون بود واقعا دوسش داشتم
کابوس های من از درس ریاضی تموم شد
قاتل
1395/07/5 - 16:11یادم نمیاد ولی مدرسه رو ندوس -_- اه اه
1395/07/5 - 23:48فکر کنی یادت میاد
1395/07/6 - 14:16نوچ حافظه تعطیل
1395/07/7 - 09:50کرکره مغزت رو کشیدی پایین
1395/07/10 - 08:36یسک
1395/07/10 - 10:20خسته نباشی دلاور خدا قوت پهلوان
1395/07/10 - 15:53مغزم این روزا هنگه ترکیده برام دعا کن پسر خوب : (
1395/07/12 - 00:01محتاجیم به دعا، انشاءالله هر چی خوبه خدا واست بنویسه
1395/07/12 - 08:59