یافتن پست: #عمق

محمد
محمد
این نیزه مرا به عشقتان میدوزد / در عمق وجود شعله می افروزد امسال اگرچه در زمستانم باز / از بردن اسم تو لبم می سوزد . . . .
دیدگاه · 1390/09/9 - 01:03 ·
4
melodi
melodi
چیزیم نیست ، خرد و خمیرم فقط همین / کم مانده است بی تو بمیرم ، فقط همین / از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز / در عمق چشم های تو گیرم ، فقط همین .
abbasali
abbasali
روزي مردي داخل چاله اي افتاد و بسيار دردش آمد ...
يک روحاني او را ديد و گفت :حتما گناهي انجام داده اي!
يک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
يک روزنامه نگار در مورد دردهايش با او مصاحبه کرد!
يک يوگيست به او گفت : اين چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!!
يک پزشک براي او دو قرص آسپرين پايين انداخت!
يک پرستار کنار چاله ايستاد و با او گريه کرد!
يک روانشناس او را تحريک کرد تا دلايلي را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!
يک تقويت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!
يک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود يکي از پاهات رو بشکني!!!
سپس فرد بيسوادي گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!
... ادامه
محمد
محمد
دلها ز هجر روی مهت چون شکسته اند چشمان به راه آمدنت بس که خسته اند خیل عظیم منتظــران با تمــام عشـــق از عمق دل به یـاد ظهــورت نشستـه اند
دیدگاه · 1390/08/19 - 23:43 ·
2
abbasali
i82065_emam-reza.jpg abbasali
اي ستونهاي زمين، گلدسته ‏هاي سربلند اي رواق زرنگار آيينه‏ هاي بند بند اي مقرنس هاي چوبي گنبد زرين کلاه‏ بر سر آن آستان پرشکوه بي‏گزند بر سر هفت آسمان آن مهربان افراشته‏ چتري از بال کبوتر، از حرير و از پرند دست او اينک پناه آهوان خسته است‏ بال بگشاييد از شوق آهوان در کمند! کفتران آسماني هم اسير دام او مي‏کشاند هر دلي را در رهاييها به بند ياد او در عمق دلها مي‏شکوفد همچو نور نام او در کام جانها مي‏تراود همچو قند اي حضور هشتمين! افتادگان غربتيم‏ دست ما را هم بگير از لطف اي بالا بلند!
... ادامه
دیدگاه · 1390/07/17 - 14:08 ·
1
تشنه لبان
تشنه لبان
اينگونه نگاه کنيد ... مرد را به عقلش نه به ثروتش زن را به وفايش نه به جمالش دوست را به محبتش نه به کلامش عاشق را به صبرش نه به ادعايش مال را به برکتش نه به مقدارش خانه را به آرامشش نه به اندازه اش اتومبيل را به کارائيش نه به مدلش غذا را به کيفيتش نه به کميتش درس را به استادش نه به سختيش دانشمند را به علمش نه به مدرکش مدير را به عملکردش نه به جايگاهش نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش دل را به پاکيش نه به صاحبش جسم را به سلامتش نه به لاغريش سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش
... ادامه
دیدگاه · 1390/07/13 - 23:49 ·
1
abbasali
abbasali
رفتم استخر قسمت پرعمق وایسادم دستامو گرفتم بالا آماده پرش شده بودم که یهو غریق نجات داد زد میخوای شیرجه بزنی؟!!گفتم پـَـــ نَ پـَــــ دستامو بردم بالا از خدا میخوام استخرو از وسط بشکافه به یاد حضرت موسی از وسطش رد بشم برم اونور...!{-117-}
سوگند
سوگند
نمي دانم چرا ما انسان ها عادت داريم آبي وسيع آسمان را رها كنيم و جذب آبي كوچك چشماني شويم كه عمقي ندارد با اينكه مي دانيم روزي بسته خواهد شد اما آسمان كي بسته خواهد شد
... ادامه
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ