الان یادم اومد یه چیز بگم بخندین:
یکی از فامیلامون ۵ سالشه اسمش اتنا س عمش تعریف میکرد
میگفت تو جاده یه قم یه غرفههای هست که قران بخوانید جایزه بگیرید بود
آتنا رو بردیم با کلی عزت و احترام گذشتنش پشت میکروفن!
آتنا شروع کرد:
بسم الله رحمان رحیم مستمو مستم آره جردنو بستم آره ازم میترسن!
یهو همه یه مسئولین غرفه با باباشو مامانش حمله ور شدن سمت میکروفن....
![{-18-} {-18-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s29.gif)
ینی اینو شنیدم ترکیدم از خنده
![{-18-} {-18-}](https://nemidoonam.com/i/icons/s29.gif)