یافتن پست: #فانوس

adel
adel
منو با بوسه دعوت کن

منو با بوسه دعوت کن به آغوشی که رویامه...
که وقتی با منی تنها همین جای جهان جامه...

منو با بوسه دعوت کن به یک رویای طولانی...
به یک آرامش مطلق تو یک دریای طوفانی...

یه امشب کام دنیامو به کندوی عسل وا کن...
می خوام برگردم از دنیا تو رومو به بغل وا کن...

تو در من زندگی کردی تو این دریا رو می فهمی...
خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی...

دریارو به قلبم دادی تو بندت بودن یعنی آزادی...
بزار باور کنم هستی بزار برگردم از کابوس...

بزار پیدا کنم ماه و میون این همه فانوس...

بزار فردای دنیامو به دستای تو بسپارم...
واسه پروانگی کردن من این دستا رو کم دارم..

تو در من زندگی کردی تو این دریا رو می فهمی...
خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی...
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/6 - 16:02 ·
5
MONA
MONA
خوردم قسم تا بعد از این با چشم باز عاشق شوم

حالا که آمد دیگری من میروم من میروم خداحافظ خداحافظ

حالا که دست دیگری بر هم زده دنیای ما

حالا که بر هم میخورد آرامش فردای ما خداحافظ

ای تکیه گاه ناتوان از ناامیدی خسته ام

از بیم فرداهای دور بار سفر را بسته ام

گفتی که در سختی و غم پشت و پناه من شوی

در کوره راه زندگی فانوس راه من شوی

حالا که پشت پا زدن برای تو آسان شده

حالا که لحظه های تو ازان این و آن شده خداحافظ

دلخون شد از امید و نشد یار یار من

ای وای بر من و دل امیدوار من

[لینک]
MONA
farhad12-350x256.gif MONA
بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،
برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
... ادامه
[لینک]
Mohammad
pesaredelsokhte_mihanblog_com_jhuayu.jpg Mohammad
.
رضا
رضا
قرار بود یکی از میان شما
برای کودکان بی خواب این خیابان
فانوس روشنی از رویای نان و ترانه بیاورد
قرار بود یکی از میان شما
برای آخرین کارتون خواب این جهان
گوشه لحافی لبریز از تنفس و بوسه بیاورد
قرار بود یکی از میان شما
بالای گنبد خضرا برود
برود برای ستارگان این شب خسته دعا کند..

پس چه شد چراغ آن همه قرار و
عطر آن همه نان و
خواب آن همه لحاف؟
من به مردم خواهم گفت
زورم به این همه تزویر مکرر نمی رسد.

حالا سالهاست که شناسنامه‌های ما را موش خورده است
فرهاد مرده است
و جمعه
نام مستعار همه‌ی هفته‌های ماست...!

سید علی صالحی
... ادامه
iman
iman
.به سلامتی های ولگرد که با یه لقمه غذا و یه دست نوازش تا آخر عمر وفادار آدم میمونن، نه دخترایی که دنیایی محبت بهشون می کنی آخرشم دستت رو گاز می گیرن
به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه
به سلامتی اون دوستی که گفت: قبر منو خیلی بزرگ بسازین... چون دارم یه دنیا آرزو با خودم به گور میبرم....
به سلامتی همه باباهایی که رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامشونه !.
سلامتی ِ اون همسر ِ جانباز ِ موجیای که بهش گفتن: چرا هر بار وایمیسی و از شوهرت ...کتک میخوری؟
گفت: اگر خودمو نندازم جلو، شروع میکنه خودش رو میزنه، آنقدر میزنه تا داغون شه، آخه موجیه دست خودش نیست…
سلامتی اون رفیقی که میاد خونتون به کفشای آبجیتم نگاه نمیکنه.
بسلامتیه تنهایی که خیلی با ارزشه..چون خالی از از آدمهای بی ارزشه....
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽپیکامو ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻮ ﺯﺩﻡبه سلامتی...
به سلامتی..شهرى که در آن غریبه ها آشناترند . . ..
به سلامتی با ارزشترین پول دنیا : تومن چون هم تو توشی هم من ....
به سلامتی اونی که نه با ماست نه مال ماست اما یادش همیشه با ماست ....
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/24 - 19:03 ·
7
شهرزاد
شهرزاد
فانوس هاى ده مى دانند بیهوده روشن هستند و سگهاى ده باخبرند که بیدارى بى فایده است..
وقتى در روشنى روز، دزدها به مهمانى کدخداى ده مى روند..
... ادامه
iman
iman
* به سلامتي کسي که وقتي بردم گفت :
اون رفيــــــــــــــــــــــــق منه .......
وقتي باختم گفت : من رفيـــــــــــــــــــــــــــقتم ......
*به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌... انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی
* به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه...*
به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن...



* به سلامتی مداد پاک کن
که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه...



* به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست
ولی هنوزم شکستن بلد نیست...



*به سلامتی مادر...
که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه...
... ادامه
Noosha
sad-girl556.jpg Noosha
قول داده ام گاهی هرازگاهی؛


فانوس یادت را میان این کوچه های


بی چراغ و بی چلچله، روشن کنم؛

خیالت راحت، من همان منم؛

هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره؛

میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم؛

اما به هیچ ستاره ای دیگر، سلام نخواهـم کرد ...............@
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/29 - 01:15 ·
4
شهريار
شهريار
در پي درخواست وزير آموزش و پرورش براي جداسازي كتاب درسي دختران و پسران ،‌ داستان دهقان فداكار در كتاب درسي دختران به صغراي فداكار تبديل شد!
داستان جديد:
صغرا خانم فداکار خیلی ناراحت شد اول خواست پیراهنش را در بیاورد به چوبدستی اش ببندد و به آتش بزند، بعد یادش آمد که لخت می شود و اگر چشم مسافران نامحرم به او بیفتد، خدا او را با چوبدستی اش در آتش جهنم می اندازد. بعد خواست چادرش را استفاده کند که یاد موهایش افتاد. سپس متوجه شد لازم نیست مثل مردها به هر بهانه ای لخت بشود، او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ریخت روی چوبدستی اش و آن را آتش زد و چون دویدن برای زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار رفت اما دیگر دیر شده بود و قطار با سنگ ها برخورد کرد و همه ی مسافران شهید شدند اما صغرای فداکار دین و اعتقادش را زیر پا نگذاشت.
... ادامه
نگار
نگار
اسیر ظلمتم، ای ماه کجا مانده ای؟

من به اعتبار تو فانوس نیاورده ام ...
دیدگاه · 1391/09/13 - 23:40 ·
4
نگار
prisonlove28 (2).jpg نگار
شهريار این عشقی که به من بخشیدی برای همیشه زنده خواهد ماند تو همیشه آنجا
هستی ،هنگامیکه فرو افتم ضعف مرا می ستانی و به من نیرو وقدرت می بخشی
و برای همیشه دوستت خواهم داشت و در کنارت می مانم همچو فانوسی در تاریکترین شبها بالهایی خواهم بود، که در طول پرواز یاری ات خواهم کرد و در طوفان
سر کش ،سر پناهی برای تو خواهم بود
Noosha
d3ie3q3qsefa0qhz3jba.jpg Noosha
التماست نمی کنم
هرگز گمان نکن که این واژه را
در وادی آوازهای من خواهی شنید
تنها می نویسم بیا
بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر

نگاه کن
ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است
اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود
ساعتی پیش
این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم
حال هم
به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم
بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست
تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی
اما
تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین
بیا و امشب را
بی واسطه ی سکسکه های گریه کنارم باش
مگر چه می شود
یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/7 - 11:54 ·
9
نگار
نگار
به سلامتی اون دختری که حاضر زیر بارون خیس بشه ولی‌ سوار ماشین هیچ پسری نشه . . .

.

.

.

به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :

اون رفیق منه

وقتی باختم گفت :

من رفیقتم . . .

.

.

.

به سلامتی کسی که بهش زنگ میزی…..خوابه

ولی واسه این که دلت رو نشکنه

میگه:خوب شد زنگ زدی….باید بیدار میشدم . . .

.

.

.

به سلامتی‌ اون بچه‌ای که شیمی‌ درمانی کرده همه ی موهاش ریخته

به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟

باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری . . .

.

.

.

به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته

بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌

انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی . . .

.

.

.

به سلامتی اونایی که

چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه

چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . .

.

.

.

به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن !

.

.

.

به سلامتی مهره های تخته نرد که تا وقتی رفیقشون تو حبس حریف به احترامش بازی نمی کنن !…….به سلامتی کسیکه تو خیالمونه ولی بیخیالمونه…
.
.
.

به سلامتی دوست خوبی که

مثل خط سفید وس
... ادامه
محمد
محمد
این جمعه هم گذشت… یک روز جمعه کسی آرام می آید نگاهش خیس عرفان است قدمهایش پر از معنا دلش از جنس باران است کسی فانوس بر دستش مثال نور می آید امید قلب ما روزی مثال نور می آید اللهم عجل لولیک الفرج
... ادامه
محمد
محمد
کسی آرام می آید،<br>نگاهش خیس عرفان است،<br> قدمهایش پر از معنا،<br>دلش از جنس باران است کسی فانوس بر دستش به سان نور می آید <br>امید قلب ما روزی ز راه دور می آید {-35-}{-35-}
Rasool Hamilton
Rasool Hamilton
آمدم از راه دوری تنگ زیبای بلوری ... آمدم دیدم دلت را خسته در کنج صبوحی ... وقت تاریکای جاده ..... با تو یک فانوس آمد .... تشنه بودم قطره ای را با تو اقیانوس آمد ........
... ادامه
دیدگاه · 1390/04/30 - 11:47 ·
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ