یافتن پست: #فانوس

ParNiyA
592330_p8PbQFr7.jpg ParNiyA
یک روز جمعه
کسی آرام می آید
نگاهش خیس عرفان است
قدمهایش پر از معنا
دلش از جنس باران است
کسی فانوس بر دستش
مثال نور می آید
امید قلب ما روزی مثال نور می آید
اللهم عجل لولیک الفرج
... ادامه
.
.
فانوس هاى ده مى دانند بیهوده روشن هستند
و سگهاى ده باخبرند که بیدارى بى فایده است
وقتى در روشنى روز، دزدها به مهمانى کدخداى ده مى روند
... ادامه
دیدگاه · 1392/08/15 - 10:55 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
کن

.

شب سلیس است

و یکدست

و باز.

شمعدانی ها

و صدادارترین شاخه فصل

ماه را می شنوند.

پلکان جلو ساختمان

در فانوس به دست

و در اسراف نسیم



گوش کن

جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.

چشم تو زینت تاریکی نیست.

پلک ها را بتکان

کفش به پا کن

و بیا.

و بیا تا جایی

که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیر شب اندام تو را

مثل یک قطعه آواز به خود جذب کند.

پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت:

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است.

{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}
Mostafa
Mostafa


من میگم منو
فانوسم و بستن
تو میگی
ماهو میده به من
میگم بود
اونکه به خاکه
تو میگی
اینه ها و پاکه
اینه ها و
اینکه ها رو
نمیشه با پر کرد
یکیمون
یکیمون پر درد
من میگم مرگه
دستای تا من
تو میگی اینه
تو با من
من میگم حالا
یا که با
تو میگی نداره
من که
من میگم رو
که نمیاد
تو میگی بود
تو یک توی این باد

من میگم منو شکستن
چشم فانوسم و بستن
تو میگی خدا بزرگه
ماهو میده به شب من
من میگم اخه دلم بود
اونکه افتاده به خاکه
تو میگی سرت سلامت
اینه ها زلال و پاکه
اینه ها زلال و پاکه
اینکه فاصله ها رو
نمیشه با گریه پر کرد
یکیمون بهار سرخوش
یکیمون پاییزه پر درد
من میگم فاصله مرگه
بین دستای تو تا من
تو میگی زندگی اینه
حاصل عشق تو با من
من میگم حالا بسوزم
یا که با غصه بسازم
تو میگی فرقی نداره
من که چیزی نمیبازم
من میگم اینجا رو باختی
عمری که رفته نمیاد
تو میگی قصه همین بود
تو یک برگی توی این باد
من میگم حالا بسوزم
یا که با غصه بسازم
تو میگی فرقی نداره
من که چیزی نمیبازم
من میگم اینجا رو باختی
عمری که رفته نمیاد
تو میگی قصه همین بود
تو یک برگی توی این باد
من میگم حالا بسوزم
یا که با غصه بسازم
تو میگی فرقی نداره
من که چیزی نمیبازم
من میگم اینجا رو باختی
عمری که رفته نمیاد
تو میگی قصه همین بود
تو یک برگی توی این باد

... ادامه
MahnaZ
0.052466001319804080_jazzaab_ir.jpg MahnaZ
روزی یک ، بچه کوچکش را به یک برد
تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند ، چقدر هستند .
آنان یک یک را در یک به سر بردند .
در راه بازگشت و در ، از بچه پرسید : درباره چی بود ؟
پاسخ داد : بود !
پرسید : آیا به آنان کردی ؟
پاسخ داد : فکر می کنم !
و پرسید : چه چیزی از این گرفتی ؟
کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که در خانه داریم و تا .
در داریم و ای دارند که ندارد .
در هایی داریم و را دارند .
به محدود می شود ، اما !
در های ، بند آمده بود .
اضافه کرد : که به دادی واقعا چقدر هستیم
مائده
مائده

، گریه ی بارون ، تو این گلخونه ی ویرون

بریز نم نم ، ببار آروم ، رو یاس تازه ی گلدون

لالا نازک ، مثه پونه ، لالا دلگیر و بی پونه

گل من#تشنه و ، اسیر این بیابونه

لالا لالا دلم تنگه ، لالایی ، گریه کن بارون

لالا لالا ، ببار آروم ، لالایی با دل پر خون

لالا فانوس چشم او ، گل نیلوفر من شو

بمون ای خورشید سر گردون ، آخر من شو

مثه که می ناله ، مثه که می خونه

ببین تو رو دارم ، تو این دنیایه وارونه

لالا لالا دلم تنگه ، لالایی ، گریه کن بارون

لالا لالا ببار آروم ، لالایی با دل پر خون

لالایی باد سر گردون ، لالایی باغ ویرونم

لالایی لاله ی غمگین ، لالایی

تو این بی آب و آبادی ، تو این ی تنها

بخواب آهسته آهسته ، گل نیلوفر زیبا

آهسته آهسته ، گل نیلوفر زیبا....
... ادامه
Mostafa
Mostafa
اگر دریای دل آبی ست تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش
دیدگاه · 1392/06/7 - 00:09 ·
10
MahnaZ
1298826466_sd.jpg MahnaZ
هست، هست، هست،
اما نيز هست، هست، هست،
هست.
، همچون ، است.
همچون كه به می رود،
دامان را می جويد .
هنوز ميكند
هنوز از آويخته است :
مدام می خرامد و را بر مي كشد :
، می خوانند،
بر ميخيزند و خود را در گم ميكنند.
ها باز می شوند و می كنند و می روند .
.
.
.
.
هر ، نشان آن است كه :
هنوز از نشده است
... ادامه
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
فانوس قلبم را روشن میگذارم فقط برای دیدن قایق شکسته ی دلت........
دیدگاه · 1392/05/25 - 14:12 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
شب است و در بدرد کوچه های پر دردم
فقیر خسته به دنبال گم شده ام می گردم
اسیر ظلمتم ای ماه پس کجا ماندی
که من به اعتبار تو فانوس نیاوردم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/14 - 11:11 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
سراغ از من نمی گیری

چه شد افتادم از چشمت؟

منم فانوس لبخندت، غرورت، گریه ات،خشمت

اسیرم

خسته ام

سیرم

مرا دریاب که میمیرم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/10 - 02:08 ·
2
iman
iman
* به سلامتي بيل!
که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر مي‌شه.* به سلامتي سيم خاردار!
که پشت و رو نداره* به سلامتي اوني که بي کسه، ولي ناکس نيست* به سلامتي اوني که باخت تا رفيقش برنده باشه* به سلامتي آسمون که با اون همه ستاره اش يه ذره ادعا نداره
در حالی که يه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو سرويس کرده*به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌... انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی* به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه...*
به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن...
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/28 - 01:20 ·
6
Reza Babaei
2009.2 1151x864 (13).jpg Reza Babaei
نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش
ما را به ناز فروشان نیاز نیست تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است
::
::
::
به اندازه دیوونه های دیوونه خونه، دیوونه وار دیوونتم دیوونه!
::
::
::
دوست داشتن دل می خواد نه دلیل پس دوستت دارم بی دلیل . . .
::
::
::
دستم را بگیر . . .! ببر . . .!
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . .!
دستی نباشم . . .!
::
::
::
شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش!
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود،
به امیدی که تو فانوس شب من باشی . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/2 - 11:51 ·
7
Mostafa
Mostafa
سیاوش

فاصله
Mostafa
Mostafa
سیاوش

غریبه

مسافر شهر غمي
غريبي مثل خودمي
تو صورتت پر از غمه
غصه داري يه عالمه
دوست داري درد و دل كني
دلت گرفته از همه

غريبه توي غربت
نگي چي شد محبت
بگي ميگن ديوونه است
حرفاش چه بچه گونه است
تقصير آدما نيست
اين همه درد دوا نيست
آب و نون و نفس
كجا اومدي تو قفس

تو هم مثل همه ما ها
سر دو راهي موندي و
دل رو به درياها زدي
گفتي غريبي بهتره
واسه همه در به درا
اين ديگه راه آخره

تو شك و توي ترديد
چشمات كجا رو مي ديد
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون

نفرين به عشق وآشنايي

نفرين به شب هاي جدايي

او رفت و از لبهاي بسته

ديگر نمي خيزد نوايي

رفت و دگر در سينه ام آهي نمانده

در آسمان سينه ام نوري نمانده

او رفت و من تنها شدم

مجنون بي ليلا شدم

دنياي شادي هاي من بود

يار دل تنهاي من بود

آن دختر گيسو طلائي

شهزاده روياي من بود

رفت و زقلب خسته ام شوري نمانده

وز چشمه چشمان من آبي نمانده

او رفت و گفت دست خدا پشت و پناهت

باشد چراغ اخترون فانوس راهت

او او رفت و من تنها شدم

مجنون بي ليلا شدم

نفرين به عشق وآشنايي
«««««پویان««««««{-35-}{-41-}
غزل
bbe83f88d1cc675df61ad4c9c5a029e5.jpg غزل
مدل جدید فانوس با لامپ کم مصرف
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
من برای تو میخونم
هنوز از اینور دیوار
هرجای گریه که هستی
خاطره هاتو نگهدار
تو نمیدونی عزیزم
حال روزگار ما رو
توی ذهن آینه بشمار
تک تک حادثه ها رو

خورشیدو از ما گرفتن
شکر شب ستاره پیداست
از نگاه ما جرقه
صد تا فانوسه یه رویاست
من برای تو میخونم
بهترین ترانه هارو
دل دیوارو بلرزون
تازه کن خلوت مارو
هم غصه بخون با من
تو این قفس بی مرز
لعنت به چراغ سرخ
لعنت به چراغ سبز
هم غصه بخون با من
تو این قفس بی مرز
لعنت به چراغ سرخ
لعنت به چراغ سبز

من برای تو میخونم
هنوز از اینور دیوار
هرجای گریه که هستی
خاطره هاتو نگهدار
تو نمیدونی عزیزم
حال روزگار ما رو
توی ذهن آینه بشمار
تک تک حادثه ها رو

خورشیدو از ما گرفتن
شکر شب ستاره پیداست
از نگاه ما جرقه
صد تا فانوسه یه رویاست
من برای تو میخونم
بهترین ترانه هارو
دل دیوارو بلرزون
تازه کن خلوت مارو
هم غصه بخون با من
تو این قفس بی مرز
لعنت به چراغ سرخ
لعنت به چراغ سبز
هم غصه بخون با من
تو این قفس بی مرز
لعنت به چراغ سرخ
لعنت به چراغ سبز

هم غصه بخون با من
تو این قفس بی مرز
لعنت به چراغ سرخ
لعنت به چراغ سبز
هم غصه بخون با من
Mostafa
Mostafa
شب است ...
و در به در کوچه های پر دردم
فقیر و خسته به دنبال دوست می گردم
اسیر ظلمتم
رفیق ... کجا مانده ای ؟!؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/2 - 13:20 ·
2
Noosha
21d1b515f63fde2884865d30d3944fb8-425.jpg Noosha
طاقت بیار ، می شه شنید خندیدن دلخواه رو
تو زنده می مونی رفیق ، طاقت بیار این راه رو
طوفان رو پشت سر بذار ، اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه ، فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق ، ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم می رسیم
دنیا اگه تاریک شد ، دستای فانوس رو بگیر
با من بیا ، با من بیا ، چیزی نمونده از مسیر{-60-}
Mohammad
1365102484411430_large.jpg Mohammad
آن قدر زمین خورده ام که بدانم

برای برخاستن

نه دستی از برون

که همتی از درون

لازم است...

اما حالا نمی خواهم برخیزم

در سیاهی این شب بی ماه

می خواهم اندکی بیاسایم

فردا برمی خیزم

وقتی که فهمیده باشم

چرا زمین خورده ام؟!
... ادامه
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ