شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

Morteza

قدیما یادش بخیر ....

وقتی بهترین اسباب بازی هامون، لوکس یا خریدنی نبود ...

وقتی یه لاستیک کهنه ی دوچرخه و یک تکه چوب ، تمام روزمون رو پر از شادی و شور و نشاط میکرد

گاهی با تعجب از خودم می پرسم اون روزها کجا رفت ....

هنوز باورم نمیشه اون روزها دیگه بر نمیگرده ...

... ادامه

دیدگاه · 1392/08/10 - 21:13 ·

ParNiyA

قدیما اگه به پای کسی می نشستی بهت میگفتن"وفادار" الان میگن "سیریش" {-60-}

3 دیدگاه · 1392/08/8 - 00:28 ·

Morteza

این ساپورتایی که الان کلی باکلاسه،
قدیما ننه م تو زمستونا به زور بهم میداد زیر شلوار مدرسه بپوشم و جورابم بکشم روش نَچّام!!!

دیدگاه · 1392/07/22 - 16:04 ·

9

LeilA

قدیما چطور میرفتن سرِ چشمه آب میاوردن؟؟؟
ما پارچ که خالی میشه هیچکس مسئولیتشو به عهده نمیگیره !!!

دیدگاه · 1392/07/4 - 20:14 در خنده بازار ·

MahnaZ

قدیما چطور میرفتن سرِ چشمه آب میاوردن ؟
ما پارچ که خالی میشه هیچکس مسئولیتشو به عهده نمیگیره !

1 دیدگاه · 1392/06/28 - 01:58 ·

iman

قدیما رقابت عشقی نهایت بین 3 نفر بود که یکی پیروز میشد.

الان باید با کل افراد عضو فیسبوک و یاهو و توئیتر و گوگل پلاس

و همکلاسی های دانشگاه طرف و همکاراش و فامیلاش و در و همسایه و ولگردای خیابون

رقابت کنی!

دیدگاه · 1392/06/27 - 15:53 ·

yasin

قدیما هزار ساعت عشق بود و

یک بوسه یواشکی.......

امروزه هزاربوسه هست و

همه عشق ها الکی........

دیدگاه · 1392/06/21 - 15:10 ·

3

maryam

قدیما کسی که به پات مینشست میگفتن وفادار
الان میگن "سیریش"

دیدگاه · 1392/06/20 - 14:19 ·

#قدیما مردم الکی #حلقه دست میکردن

که بقیه فکر کنن #متاهل هستن

و کسی #مزاحمشون نشه ....

#امروز بعضی از اونایی که #ازدواج کردن

#قایم میکنن که موارد #جدید رو از #دست #ندن ...

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/06/20 - 02:16 ·

5

صوفياجون

سبزه و جنگل دریا و ساحل
كی میره از یاد كی میره از دل

وای كه چقدر خاطره ها قشنگه
دلم واسه اون زمونا چه تنگه

گذشته های دور من واسه من یه خواب وخیاله خیاله
قشنگترین خاطره ها همه از شماله شماله شماله

#خاطرات شمال محال یادم بره
آ ن همه شور وحال محال یادم بره
جاده های شمال محال یادم بره
آن همه شور و حال محال یادم بره

آنجائیكه عشق و صفا از آسمان می باره
مونس تنهائی قلب عاشقون شماله شماله شماله
تنگ غروب با یار خود كنار ساحل بودن یك عالمی داره
كه وصفش بخدا محال محال محاله

خاطرات شمال محال یادم بره
آن همه شور و حال محال یادم بره
جاده های شمال محال یادم بره
آن همه شور و حال محال یادم بره

لحظه آشنائی با تو كنار دریا
وای كه چقدر قشنگ بود در آن غروب زیبا
دریا به سوی ساحل موج و روونه میكرد
نسیم وموج دریا موهامو شونه می كرد

خاطرات شمال محال یادم بره
آنهمه شور وحال محال یادم بره
جاده های شمال محال یادم بره
آن همه شور و حال محال یادم بره

اما حالا تو آنجا من هم این ور دنیا
ببین قسمت ما رو ببین كار خدا رو
كاشكی می شد دوباره با هم شمال می رفتیم بیاد آن قدیما
دل و می زدیم به دریا آخ دل و می زدیم به دریا

خا طرات شمال محال یادم بره
آن همه شور و حال محال یادم بره
جاده های شمال محال یادم بره
آن همه شور و حال محال یادم بره
#حمیرا
{-224-}

2 دیدگاه · 1392/06/19 - 22:07 در متن ترانه ·

9

شهرزاد

نگاهی‌ عمیق به تقویم سر رسیدش
فهمید وقت تفریح سر رسیده

سر در گم تو کوچه‌ها سرگردونه
کاش میشد خدا قدیما رو برگردونه

گذشته‌هایی‌ که تو زمان حال مرده
جوونی‌ که تو چشماش یه فرد سالخورده

و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم
از آدمای اطرافم اهریمن ساختم

از پدر مادر هیچ خیری وقتی‌ من نبینم
انتظار داری دیگران رو اهریمن نبینم؟

عشق رو از کجا ببینم من با دو تا چشمم؟
از پدر مادری که میخوان جدا بشن؟

به ما که رسید دنیا دهن باز کرد
درد رو ریخت رو سرم و من رو برانداز کرد

من تو دلم از شما داشتم تصویر با هم
تیکّه پاره شدم از این تصمیم ناحق

وقتی‌ دنیا اینو که مخصوصاً بسوزم
چی‌ کار کنم؟ دلمو با نخ سوزن بدوزم؟

این دفعه منم که دارم شما رو نصیحت می‌کنم
من یه مردم که دارم دائماً وصیت می‌کنم
...

... ادامه

3 دیدگاه · 1392/06/14 - 02:29 در متن ترانه ·

دیدگاه

شهرزاد

یه بار هم دنیا رو از نگاه من ببینین
یه بار هم شده پای صدای من بشینین
بیاین بخاطر من یه راه حل بچینین
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

یه بار دنیا رو ا زنگه من ببینین
یه بار پای صدای من بشینین
بیاین بخاطر هم یه راه حل بچینیم
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

می‌خوام بدونم شما چه کاری برام کردین؟
به جز اینکه فردای منو خراب کردین؟

نمی‌خوام برم پی‌ مواد و خلاف سنگین
ولی‌ بخدا یه خطّ صافه نوار مغزیم

نه ناله نه داد و هوار نداره تاثیر
دعوای شبای تباهم تمام مستی

منو یادتون رفته خیلی‌ حواس پرتین
امید منو شما نقش بر آب کردین

من دیوانه وار تشنه نوازشم
نمی‌خوام منو دعا کنین تو نماز شب

تو خواسته هامو همه ی نیاز‌ها رو دیدی
بگو جواب این فرزند بی‌ آزار رو میدی؟

بابا تو بت منی یعنی‌ تو خود منی
حال می‌کنم وقتی‌ میبینم دور همیم

بدون شما تنهامو دریغ از یه دوست
به خودم میگم که تو آتیش حقیقت بسوز

یه بار هم دنیا رو از نگاه من ببینین
یه بار هم شده پای صدای من بشینین
بیاین بخاطر من یه راه حل بچینین
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

یه بار دنیا رو ا زنگاه من ببینین
یه بار پای صدای من بشینین
بیاین بخاطر هم یه راه حل بچینیم
بیاین دستامونو در کنار هم بگه

خیلی‌ وقته این سوال توی مغزمه از قدیم
چرا؟ چرا رفتین تو اون محضر لعنتی؟

سوال که نه کلی‌ عقده تومه
که توی شب‌های تنهاییم مثل جغد شومه

من یه جوون ضعیفم دلم بی‌ طاقته هنوز
چرا اینجام وقتی‌ نداشتین لیاقت منو؟

باشه، بالا سر منم یکی‌ هست ببین
منو از خدا گرفتین میخواین به کی‌ پس بدین؟

به این جماعت گرگ؟ این امانت توست
مادر این ثمر بیداری شبانته خوب

چقدر جلوی دیگران بخوام راز داری کنم؟
چقدر من توی دستای شما پاسکاری شدم؟

چقدر از ترس بعد از جدایی توهم بگیرم؟
چقدر دیگران منو به چشم ترحم ببینن؟

منو ببین یه بیمارم یه بی‌تاب یه قریب
بچه نیستم واسه گریه هم یه تی‌ تاپ بخرین

مادر قصه‌هات بودن واسه ما دوای درد
آخرش میمردن همه ی آدمای بد

با طلاق شما منم میشم آدم بده
بیا خوبی‌ کن و بد بودن رو یادم نده

نه که فک کنین تو این قصه بد شدم
نه
اصلا شاید نباید این حرفارو می زدم
شای جدایی تنها راهه نجات زندگیتونه
شاید به جایی رسیدین که نمیتونین با هم دامه بدین
شایدم...
نمی دونم

1392/06/14 - 02:30

#یاس {-41-}

1392/06/14 - 02:36

Mostafa

{-35-}

1392/06/14 - 16:08

محسن

ΩΘΞΨΓΔΦΛΣΔ
به یک زبان باستانی نوشتم دوستت دارم
فکرشو بکن... از اون قدیما دوستت داشتم

دیدگاه · 1392/06/14 - 00:55 ·

6

شهريار

قدیما خیلی باحال بود ... ولی ما نبودیم ...
بعدنا هم خیلی باحاله ... ولی ما نیستیم...

5 دیدگاه · 1392/05/25 - 15:10 در خاطرات ·

18

hadis

قدیما اگه به پایه کسی مینشستی میگفتن وفادار الان میگن سیریش {-7-}

1 دیدگاه · 1392/05/20 - 11:57 ·

9

MahnaZ

قدیما مراسم خواستگاری برای این بود خونواده ها دختر پسر رو بهم نشون بدن الان برای اینه که دختر و پسر خونواده هاشونو بهم نشون بدن. {-15-}

3 دیدگاه · 1392/05/19 - 13:03 در خنده بازار ·

13

LeilA

.
قدیما یه آفتابه های مسی بود پرش که میکردی اینقد سنگین میشد تا میومدی ورش داری دوباره میر.ی.د.ی !

3 دیدگاه · 1392/05/13 - 15:59 ·

وقتی دمای هوای #آبادان به ۸۳ درجه رسید

#دیدگاه

12 دیدگاه · 1392/05/10 - 22:14 در قدیم ندیما ·

5

ضعیفه پاشو 2تا چایی بیاربه جا این قرتی بازیا

124 دیدگاه · 1392/05/5 - 01:58 در نی نی کوچولو ·

11

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

دیدم که میگم..... {-155-} حرف طلایه جونمو بخون گرچه مخت هنگ میکنه اما چندبار بخون تا بتونی تجزیه و تحلیل کنی و شاید متوجه شی {-138-}

1392/05/15 - 02:12

خود شماها رو وقتی که خونه شوهرتون میرید دلم میخواد ببینم
فکر کردین خونه پدرتونه که دست به هیچی نزنید
اینجاست که شاعر میگه :
روزای رفته خداحافظ/خونه ی بابا خداحافظ {-18-}

1392/05/15 - 02:15

ما نگفتیم که دست ب هیچی نمیزنیم اما شوهری که کمک نکنه رو خاکبرسری میکنیم که خونه بابا براش آرزو بشه {-130-}
اون شاعرم احتمالا مرد بوده و ازشرایط خودش می نالیده {-105-}

1392/05/15 - 02:23

ایندتو از الان میتونم پیش بینی کنم
عاقلان دانند {-18-}

1392/05/15 - 02:26

هه کی میخاد آیندمو پیش بینی کنه تو خودت چی دیدی ؟؟؟؟ {-138-}
تو جم عاقلا خودتو جا زدی چش نخوردی ی وقت
بیچاره عاقلا {-33-}

1392/05/15 - 02:44

دیگه داری به زور نشون میدی که داری میخندی
مواظب باش با این اخلاقی که داری شوهرت فراری نشه {-18-} که من روی این مسئله زیاد مطمئن نیستم {-33-}

1392/05/15 - 05:09

آهااااااااااا من زوری بخندم چرا ؟؟؟ دست و پامو مگه بستن زور بزنم.... هه...
یادت باشه راجع ب همسرم درست بحرفی {-166-} {-171-} من رو شوهر آیندم غیرتیم و اجازه نمیدم احدی راجب شخص شخیص ایشون بحرفه {-32-}
اوکی شد... {-157-}
هر جا نیاز باش بنده از لبخند بسیار بسیار زیبایم استفاده میکنم {-138-}
برو چایی بیار خسته شدم انقد شیرین بیانی کردم {-32-}

1392/05/15 - 05:55

ıllı YAŁĐA ıllı

چی همه #دیدگاه فرارررررررررررررررررر {-125-}

1392/05/15 - 10:26

شیرین بیان

1392/05/15 - 21:17

{-171-} {-189-}

1392/05/16 - 01:24

๓เรร-รєթเ๔єђ

شما یادتون نمیاد قدیما میشد از رو ابروهای یکی تشخیص داد زنه یا دختره حالا دیگه نمی فهمی طرف دختره یا پسر....

دیدگاه · 1392/05/3 - 12:20 ·

4

MahnaZ

قدیما برق ها رو روشن می ذاشتیم می رفتیم مسافرت که دزده فکر کنه یکی خونه هست،
الان هر جوری حساب می کنیم اگه برق ها رو خاموش کنیم و دزد بزنه به صرفه تره!

... ادامه

دیدگاه · 1392/04/26 - 19:07 در خنده بازار ·

5

MahnaZ

قدیما … تا کسی مجبور نبود دروغ نمیگفت…
.
.
.
.
.
.

.
.
..
.
الان تا کسی مجبور نباشه راست نمیگه !

1 دیدگاه · 1392/04/24 - 00:35 ·