شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

این دخترا که ناخونای دست چپشون رو خیلی شیک لاک می زنن
وسطشم طرح میزنن خفن ، مینیاتور و نقش برجسته و …
اما دست راستشون رو میبینی انگار زهرا پنج ساله از تهران نقاشی کشیده …))
اینا رو اذیت نکنید ، اینا دست چپشون ضعیفه

... ادامه

دیدگاه · 1392/05/21 - 22:00 ·

しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇

دغدغه خانم ها اینه که یه لاک نارنجی که میگیرن باید
کیف و مانتو و شال و کفش نارنجی هم بگیرن که ست باشه!
اون وقت من میخوام برم بیرون فقط چک میکنم
که زیپ شلوارم باز نباشه یا خشتکم پاره نباشه یه وقت

... ادامه

دیدگاه · 1392/05/21 - 21:52 ·

しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇

دخترا تا وقتي لاک ناخنشون خشک نشده کاملاً بي دفاع و بي خطرن

دیدگاه · 1392/05/21 - 14:54 ·

2

しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇

من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیز ترینشان
بعد از تو آدم ها…تنها خراشی بودندبر من که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند
عشق من…خنجرت کولاک کرد

... ادامه

دیدگاه · 1392/05/21 - 11:41 ·

3

صوفياجون

#لاکی

دیدگاه · 1392/05/19 - 15:22 در حیوانات با مزه ·

7

صوفياجون

#نامه_مادرغضنفربه_غضنفر
غضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين غضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادت خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان.آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد.غضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کرد

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/05/19 - 14:13 در خنده بازار ·

6

دیدگاه

صوفياجون

ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم.
پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه.
ببخشيد معطل شدي. جعفر جان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت.
ديروز خواهرت فاطي را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مايو يه تيکه بپوشن. اين دختره هم که فقط يه مايو بيشتر نداره،‌اون هم دوتيکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جايي قد نميده. خودت تصميم بگير که کدوم تيکه رو نپوشي.
اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي.
راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.
همين ديگه .. خبر جديدي نيست.
قربانت .. مادرت.
راستي:‌غضنفر جان خواستم برات ‌کمی پول بفرستم ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم
{-242-} {-285-} {-18-} {-18-}

1392/05/19 - 14:15

MahnaZ

{-138-}

1392/05/20 - 03:57

...

چقدردلم هوایت رامیکند...
حالاکه دیگرهوایم رانداری... {-6-}

دیدگاه · 1392/05/19 - 03:02 ·

3

hadis

لاک غلط گیر را برمیدارم وتورا ازتمام خاطراتم پاک میکنم تو غلط زیادی زندگی من بودی!

دیدگاه · 1392/05/17 - 18:18 ·

7

ıllı YAŁĐA ıllı

#پاستیل

4 دیدگاه · 1392/05/17 - 13:01 در غذا و شیرینی ·

11

hadis

دختری که وسط لاک زدنش جواب اس ام استو میده, دختر نیست که.....زن زندگیه...بعله........................

2 دیدگاه · 1392/05/16 - 19:29 ·

4

MahnaZ

27 دیدگاه · 1392/05/16 - 05:25 ·

10

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

LeilA

یلدا چقده بدی ایشششششششششششششششششششششششششش

1392/05/17 - 13:18

ıllı YAŁĐA ıllı

نظر لطفته {-165-} {-189-}

1392/05/17 - 13:26

LeilA

یلدا بیا بریم دیگه بد نشو

1392/05/17 - 13:28

ıllı YAŁĐA ıllı

باشه اما فقط این دفعه هاااااااا {-61-} فقط به خاطر تو {-71-} {-171-} {-168-} {-155-}

1392/05/17 - 13:33

LeilA

مرسی یلدایی
حالا رژ چه رنگ بزنیم؟خخخخخخخخ

1392/05/17 - 15:33

ıllı YAŁĐA ıllı

صولتی رنگ ناخونات {-64-}

1392/05/17 - 18:05

LeilA

ای جوووووووووونم چگده قدنگه

1392/05/17 - 18:08

MahnaZ

جااااااااااااااان {-202-} اینجا چ خبر بود؟؟؟؟ شوی لباس و رژِ؟؟؟ {-165-} {-155-}
منو نگار بریدیم شماهم خوب دوختین ماشالله اکتیوینا..... {-81-} حالا کی بپوشه؟؟؟؟؟ {-64-}
واااااااااااااای منم بدوم برم لباسو و رژو لاکمو و بردارم ..... واااااااای چقد کار دارم... {-297-} {-296-}
فقط بگین رانندمو زن باشه میخایم بزن و بکوب راه بندازیم {-130-} {-131-}

1392/05/17 - 18:30

ıllı YAŁĐA ıllı

چی همه آدمه پایه پیدا میشه {-64-} باشه میگم راننده ما خانوم باشه مهناز جونم {-266-} {-268-} بدو زود کاراتو انجام بده میخوام بریم {-295-} {-213-} {-210-} {-171-} {-81-}

1392/05/17 - 18:55

MahnaZ

آخ جوووووووووووون آخ جووووووووووووووون {-97-} با مدیر هماهنگ شد....یهو جا نزنه این همه شادی کردیم.... {-196-} فقط یلدا زمینی بریم به کسی نگوا میخام شماره پخش کنم {-32-} اِهم اِهم اِهم گفتم که واس نمیدونم میخام تبلیغ کنیم.... {-165-} {-155-}
من برم جمع و جور کنم... {-311-} {-300-}

1392/05/17 - 19:02

Reza Babaei

همین نیم ساعت پیش خسته و هلاک و تشنه و گشنه و روزه داشتم از سرکار برمیگشتم.
یهو یه موتوری دوترک نزدیکم نگه داشت و گفت بیا اینجا.
فهمیدم خفتگیریه ولی نه توان درگیر شدن داشتم نه حال فرار کردن.
فقط خیلی ببیحال گفتم نمیام.
یارو برگشت به رفیقش گفت بیا بریم سراغ یکی دیگه این الان میمیره قتل هم به پروندمون اضافه میشه.
هیچی دیگه گازشو گرفتن رفتن
(کلید اسرار: پاداش روزه داری)
{-7-}

3 دیدگاه · 1392/05/16 - 01:51 ·

11

رضا

کاربرانی که دوست ندارند با فرد یا افرادی چت کنند میتونن تو تولبار چت رو اسم طرف کلیک کنند تا باکس مربوطه باز بشه بعد طبق عکس روی آیکون قرمز رنگ وسط کاربر خاطی رو بلاک کنید

... ادامه

8 دیدگاه · 1392/05/13 - 19:48 ·

8

Mostafa

"رشـــــــت"

شاعر : بابک نجفی

12 دیدگاه · 1392/05/12 - 23:55 در گیلک ·

13

しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ:
" ﮐﻠﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻥ"
ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﭼﺮﺍ ﯾﻪ ﺧﻤﯿﺮ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯿﺨﺮﯼ ﺁﺧﻪ؟؟؟ !!!
ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ بلاک ﺷﺪﻡ

... ادامه

دیدگاه · 1392/05/12 - 10:24 ·

1

Mostafa

در دو حالت دخترا کاملا بی دفاعن !

یکی تازه ناخوناشونو لاک زده باشن

یکی هم کفش پاشنه بلند پاشون باشه

3 دیدگاه · 1392/05/9 - 02:43 ·

6

Mostafa

امیر المومنین، امام على (ع) :

«تباهی و هلاکت اندیشه ها»، غالبا تحت تاثیر «برق طمع ها» است . .

دیدگاه · 1392/05/9 - 02:31 ·

5

ıllı YAŁĐA ıllı

#دانیال_عبادی {-41-}

8 دیدگاه · 1392/05/8 - 19:22 در عكس بازيگران ·

6

ıllı YAŁĐA ıllı

شما یادتون نمیاد ما یه وقتایی پست میذاشتیم رضا (مدیر نمیدونم) میومد لایک میکرد لامصب اشک شوق تو چشامون جمع میشد {-124-}

ذوق مرگ میشدیم {-90-}

دیگه اگه دیدگاهم میذاشت که دیگه هیچی میمردیم . {-137-}

... ادامه

25 دیدگاه · 1392/05/6 - 20:24 ·

7

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

Mostafa

{-130-}

1392/05/6 - 20:50

ıllı YAŁĐA ıllı

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_postcomment.php on line 102

1392/05/6 - 20:51

ıllı YAŁĐA ıllı

{-202-} بچه ها آق رضا چندتا پستو لایک کرده بذار عکس بگیرم یادگاری بمونه {-170-} {-165-}

1392/05/6 - 20:53

رضا

یلدا بلاک شدی از چشمهام افتادی {-163-}

1392/05/6 - 20:54

LeilA

یلدا جون بله همون ک شما میگی

1392/05/6 - 20:54

ıllı YAŁĐA ıllı

هه آق رضا #شکلات دید خندید دقت کردین ؟؟؟؟؟ {-64-} {-126-} {-174-}

1392/05/6 - 20:59

ıllı YAŁĐA ıllı

هرکی گلایه ای چیزی داره از آق رضا میتونه اینجا بیان کنه ما ک گفتیم خلاص {-179-} {-181-}

1392/05/6 - 21:01

saeid

{-14-} من از آقا رضا گلایه دارم میتونم بگم؟

1392/05/7 - 01:18

مائده

{-62-} من تازه واردم بزارلیستم تکمیل شه یلدا جون بعد حساب رسی میکنیم

1392/05/7 - 05:48

رضا

بگو سغید جان . saeid

1392/05/7 - 20:06

Mohammad

لیلاکوه در دهه 60 این روزها در دوطرف این خیابان پر از قهوه خانه و قلیون سرا است

دیدگاه · 1392/05/2 - 01:00 در قدیم ندیما ·

8

♥هـــُدا♥

من همینم!

من شبیه رویاها نیستم،...

نه شبیه پرنسس های دیزنی لند ☆

من شبیه واقعیتم ..

.

شبیه زنی که گاهی دست های خیسش را با دامنش پاک میکند و اشک

هایش را با سر آستینش ...

نه چشمان آبی دارم....

نه کفش پاشنه بلند...

همیشه موهایم بلند نیست

همیشه ناخن هایم لاک زده نیست...

نگران پاک شدن رژ لبم نیستم...

در حال نقاشی آینده ام هستم !

به همین سادگی ...

همینــــــــم!!!

... ادامه

دیدگاه · 1392/05/1 - 21:40 ·

5

Mostafa

توقع

1 دیدگاه · 1392/04/30 - 01:28 در داستانک ·

5

دیدگاه

Mostafa

یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا
که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال
طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!
در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک
کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه
محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده
کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق
بودند. بعد از یک بحث طولانی،....

جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه

انتخاب شد.

لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر

چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی

نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در

سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده .

او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.

در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون

پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک

بیارم»!!!!!!!!!!!! !!!!!

1392/04/30 - 01:28

iman

.
احتیاط !
در این شهرِ لاکردار
تمام کوچه باغ های عاشقی
به اتوبان های تنهایی وصل می شوند…

دیدگاه · 1392/04/28 - 01:35 ·

5

MahnaZ

روزی به لقمان هیچی نگفتند. همینطوری ساکت نگاهش کردند. آخر خودش خسته شد و گفت: «از بی ادبان!»

یه روز به لقمان گفتن «ادب از که آموختی؟» سرش رو به علامت تأسف تکون داد و گفت خسته نمی شین از این مسخره بازیا؟

به لقمان گفتم ادب از که آموختی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بلاکم کرد
.
برای بیچاره اعصاب نذاشتن

... ادامه

دیدگاه · 1392/04/28 - 01:33 در خنده بازار ·

5

یافتن پست: #لاک

تفکیک